🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
در بین آلمانی ها قصه ای هست كه این چنین بیان می شود :
مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده ، شک كرد كه همسایه اش آن را دزدیده باشد ، برای همین، تمام روز او را زیر نظر گرفت!
متوجه شد كه همسایه اش در دزدی مهارت دارد ، مثل یك دزد راه می رود ، مثل دزدی كه میخواهد چیزی را پنهان كند پچ پچ می كند،
آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصمیم گرفت به خانه برگردد لباسش را عوض كند، نزد قاضی برود و شكایت كند ، اما همین كه وارد خانه شد، تبرش را پیدا كرد!
زنش آن را جابه جا كرده بود،
مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت كه او مثل یك آدم شریف راه می رود، حرف می زند، و رفتار میكند!
همیشه این نکته را به یاد داشته باشید
که ما انسانها در هر موقعیتی معمولا آن چیزی را می بینیم که دوست داریم ببینیم!
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
سلام یه سوال داشتم
من جدیدا خیلی لاغر شدم
قبلا ۵۲کیلو بودم الان شدم چهل و شش تا
آزمایش دادم هیچ مشکلی نداشتم
غذا هم زیاد میخورم ولی پشت سرش دیگه باید برم توالت خیلی ناراحتم خیلی صورتم لاغر شده بدنم هم همینطور
میشه راهنمایی کنید چیکار کنم
ممنون از همگی🌹
دفع پروتئین ندارید؟
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
مرد آفریده شده تا تکیه گاه شود نه متکی. مرد به این حساس نیست که زن برادرش برای شوهرش چه خریده؟ جوراب گرفته یا ساعت مچی طلا؟!!!
مرد برای لطافت نیامده، مرد برای مبارزه آمده، برای جهاد، برای سماجت، برای جنگ با غول زندگانی، برای نبرد بیوقفه و بیانتها، برای به آرامش رساندن خانوادهاش و برای شکسته شدن غرورش آمده هست...!
همین که تبسم را بر لب زنش ببیند، همین که لبخند را برچهره دخترش ببیند، همین که پسرش بتواند پیش دوستانش سر افکنده نباشد، همین که خواهرش بتواند به او تکیه کند و مادرش با او درد دل کند و پدر پیرش جوانی خودش را در او ببیند، مرد را خوشبخت میکند...
مرد آمده همه را خوشبخت کند؛ آمده تا شود ستون خانواده؛ آمده بسوزد تا روشنایی بخشد؛ جبر زندگانیش است؛ اجباری ملس نه اختیاری با هوس...
هیچ گوهر گرانبهایی، هیچ مرد جنگی را خوشحال نمیکند جز آرامش خانودهاش.
مرد مهرورزی بلد نیست؛ چون مادر نیست. بهترین هدیه برای یک مرد، یک تشکر واضح و شفاف به همراه لبخند و آرامش خانودهاش هست، بدون هزینه...
«عمر و عزتشان زیاد» امید که وجود چنین مردانی در روزگار ما کیمیا نباشد!!!
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 سرگذشت قدیمی #گلزار داستان دختری خانزاده..بسیار جذاب و زیبا...داستان یک دخترزایی... (دوستا
ادمین:
🍃🍃🍃💕🍃🍃
دوستان عزیزم سرگذشت قدیمی و خانزاده ی گلزار رو بخونید...
دختریکه در خانواده ای بدنیا میاد که دخترزایی مایه ی سرافکندگی بوده...
اگر درددل یا عبرتی دارین برامون ارسال کنید..
💕💕🍃🍃🍃🍃🍃
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🌸🍃🍃
سرگذشت قدیمی #گلزار
داستان دختری خانزاده..بسیار جذاب و زیبا...داستان یک دخترزایی...
(دوستان سرگذشت جای من کجاست بعد از تکمیل شدن بارگزاری میشه..)
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 سرگذشت قدیمی #گلزار داستان دختری خانزاده..بسیار جذاب و زیبا...داستان یک دخترزایی... (دوستا
مریم گفت:میخواستم براشون لباس بدوزم...
بابا نگاهمون کرد و گفت:لباس که دارن...
مریم لباسمو جلو کشید و گفت:نه رنگش نه طرحش نه مدلش مناسب این دخترا نیست...شکر خدا کم ثروت نداری چرا نباید دخترات شیک باشن...
حمیده پسندید حرفشو و گفت: ما برای خرید نمیریم رباب میره با راننده و برامون میگیره...
مریم چشم هاشو گرد کرد و گفت: وا مگه خودتون دست و پا ندارید؟
اماده بشید فردا میبرمتون بازار...
ما سه تا به بابا چشم دوختیم چون اصلا از اون خونه بیرون نمیرفتیم حتی معلم ما میومد خونه...و اگه جایی میرفتیم سالی یبار اونم با راننده میرفتیم ...
حمیده خوشش اومد و اونشب وقتی رفتیم بخوابیم تو رختخواب رو بهمون کرد و گفت : دخترا به نظر من مریم بد نیست خیلی هم خوبه ...میبرتمون بازار ...
ماهیه تو رختخوابش نشست و گفت : چه خوبی؟ وقتی قراره تو رو شوهر بدن ...
حمیده اهی کشید و گفت : تا قسمت چی باشه ماهی جان ...من که دلمنمیاد برمولی میشه شما دوتا رو به مریم بسپارم و با خیال راحت شوهر کنم ...
نگاهش کردم و کفتم : از ما خسته شدی که میخوای شوهر کنی؟
خندید و گفت : نه فقط میخوام تنها نمونم ...دستی به سرمون کشید و با شب بخیر خوابید...
من و ماهیه بهم نگاه میکردیم و خوابمون برد ...مریم طبق قولش ما رو اماده کرد و همش از لباسهامون ایراد میگرفت و رفتیم بازار ...
برای اولین بار بود باورم نمیشد اون همه لباس و کفش و لوازم اونجا ...
گیج شده بودیم و نمیدونستیم کدوم رو میتونیم برداریم ...اون روز مریم فقط برامون خرید کرد و برای هر سه تامون کلی لباس و لوازم خرید ...حمیده برای خودش لباسهایی که دوست داشت گرفت و انقدر خسته شده بودیم که برگشتیم خونه نمیتونستیم درست راه بریم ...
از خوشحالی رباب که اومد داخل تند تند لباسهامون رو نشونش میدادیم و میخندیدیم ...
بلوز و دامن کوتاه چین دارمو تنم کردم و باهاش میچرخیدم و کیف میکردم ...
مریم خندید و گفت : ندیده خانم ...از اول باید اینطور بودید نه الان دخترای شلخته ...
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
صرفاخاطره
🍃🍃💕🍃🍃🍃
روزی که خانواده شوهرم اومدن برای خواستگاری البته جلسه آخر و برای صحبت مهریه و ...
پدر من شرط گذاشت که داماد بیاد و بره ولی شب #ساعت_ده دیگه باید بره خونشون و همین طور اگه دخترم و بیرون برد ساعت ده برگردونه🙊🙊👍
خلاصه دو روز بعد جشن عقد تو خونه پدرم بود بعد مراسم وقتی مهمونا رفتن همسرم با کت و شلوار جلوی خانواده و سفره عقد رو زمین گرفت خوابید😜😂
و از اونجا که همسرم من هیکلی هست پدرم رو به مادرم گفت ایشون رو که دیگه نمیشه تکون داد خانم جای ما رو بنداز تو اتاق 😂😂😂😂
و این شد که یه شب یه شب راه باز شد برا هر شب 😁😁😁
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#ارسالی_اعضا
🍃🌸🍃🌸🍃🍃
سلام همراز جان برای کسی که دعا برای تغییر وضعیت زندگی خواستن خواندن استغفار حضرت امیرالمؤمنین رو پیشنهاد می کنم واقعا تو روزی تاثیر فراوان داره و خوندن واقعه هر شب التماس دعا
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
💕🍃🍃🍃🍃🍃 سلام همرازجان صبحت بخیروخوشی عزیزدلم تو روخدا پیام منو بزار خیلی ب کمکتون نیازمندم😔😔😔😔بیش
برم سراصل موضوع
من ی دختر22سالم 8ساله متاهلم دوتابرادر دارم21/19سال دارن بابام ازسال82در27سالگی تصادف کرد وقطع نخاع شد😔😔💔مامانم بهش میرسید تاخوب شد
البته دکتراقطع امید کردن ک دیگه راه نمیره😭مامانم 8سال پیش ب رحمت خدا رف
بابام رف خونه باباش چون داداشیام کوچیک بودن
حالا دوسالیه ک برگشته خونمون
ولی بخدا اخلاق داداشیام خیلی باهاش بده خیلی هرچی بگم کم گفتم حتی نمیزارن بره بیرون داداش بزرگم چن باری کتکش زد😭😭😭وقتی میرفتم خونشون بم میگف بابام باداداشم ک دعوا میکردم
بیرونم میکرد ازخونه ینی دوستان شمافکرکنین بابام بااون وضع خرابش خودش دس وپا میره دسشویی زمینی ک تو تابستون گررررمه زمستون سرده😔😔نمیزاره من ببرمش دسشویی چقدبش میگم قبول نمیکنه ازم خجالت میکشه
تروخدا بهم ی ایده بدید چیکارکنم کجابرم ک ب داد بابام برسن
😭😭😭بخدا دارم دق میکنم اینا نصف بیشتر وقت بیرونن بابام تنها توخونه ن تلفزیونی ن موبایلی منم خونه ندارم 😔ک بیارمش پیش خودم ی اتاق دارم باخونواده شوهرم
موندم چ کنم توروخدا جان عزیزاتون کمکم کنید😔پیامهاتون رومیخونم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#همسرداری
💕🍃💕🍃🍃🍃
گفتن جمله ی “من عاشق تو هستم” را فراموش نکنید.
💕هرگز از از گفتن جملاتی مثل «من عاشق تو هستم» دوری نکنید، زیرا همسر شما باید این را همیشه احساس کند. تلاش کنید تا به شریک زندگی خود بگویید که چقدر او را دوست دارید، حداقل یک بار یا دو بار در روز “دوستت دارم” را به او بگویید و این اطمینان را حاصل کنید که شما کم کم، شریک زندگی خود را در چشم نگاه می کنید، و به معنای واقعی دوست داشتن را حس کند. وقتی از خانه بیرون میروید میتوانید «دوستت دارم» را در یک پیام بنویسید، و وقت خود را صرف گفتن این جمله کنید تا همسرتان بداند که چقدر او را به معنای واقعی دوست دارید.
❤این تلاش کوچک برای گفتن این کلمات مقدس می تواند تفاوت زیادی در رابطه شما ایجاد کند. فقط این کلمات را به زبان نیاورید بلکه ان را با تمام وجود به همسرانتان القا کنید، چرا که انها تفاوت این دو را کاملا احساس می کنند.
#تجربه
#سیاست
#عاشقانه
دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇
@Aseman100
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
صرفاخاطره
🌸🍃🌸🌸
يبار یه خواستگار داشتم از اون سمجا بابام قبول كرد ك بيان خلاصه اونام اومدن و رفتن ك واسه مرحله بعد بیان جواب مثبت نهایی رو بگیرن🙄
منو مامانم يكي شديم نظر بابامو عوض كرديم...
خلاصه شب موعود فرارسيد و اونا زنگ زدن ك بيان بابام هم نميدونس چجوري بپيچونتشون
بدبخت برگشت گفت بهشون ببخشيد دخترم نامزد داشته من خبر نداشتم😧
قيافه منو مامانم دقيق اين بود😱😳😳😳😳😳😳
ای خدا😂😂😂🤦♀🤦♀🤦♀
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿