eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
635 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
صرفاخاطره 🌸🍃🌸🍃 یه خاطره از خواستگاریم بگم.😁 با آقای خواستگار رفتیم اتاق دیگه ای که حرفامون رو بزنیم.. اصلا هیچ آموزشی در این زمینه نداشتم که چی مهمه تا بپرسم(خداییش باید درین زمینه یه کلاسی اطلاعاتی از قبل آموخته باشیم آخه حرف یه عمر زندگیه...همینجور الکی الکی) خلاصه رفتیم حرف بزنیم من پرسیدم :حقوقتون چقده؟بنده خدا با سری افکنده گفت کمه😔 تو دلم گفتم ناراحت شدا کاش یه سوال بپرسم اینو یادش بره🤓 دوباره پرسیدم خواهر برادراتون چنتان؟ دوباره با صدایی خجول گفت :زیادن.. دیدم بدتر شد😁گفتم اشکالی نداره ماهم زیادیم.. ما5تا خواهر برادریم شوهرم6تا دیگه ترجیح دادم سوالی نپرسم😎😁 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
💕🍃💕🍃🍃 مورد داشتیم طرف شماره زن دومشو رو تو تلفنش بنام «باطری ضعیف است» ذخیره کرده بود. هروقت زن دومش زنگ مى زد و خودش نبود، زنش تلفنش رو میزد به شارژ. خداییش این خلاقیت مدال داره هنر نزد مردان ایران است و بس 😂😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
✍️ 🔸نجات با پرداخت هفده ریال دوستی داشتم دارای کمالات ایمانی و فوق العاده عاشق حضرت سیدالشهداء علیه السلام، نزدیک عید غدیر از دنیا رفت، خودم متکفل کفن و دفن و غسل او بودم. با وصیت جالبی که داشت تصور می کردم در عالم برزخ از هر جهت آزاد است، ولی چند روز پس از مرگش، به خواب یکی از عاشقان حق که وصی او نیز بود آمد و به او گفت: گوشه یکی از دفاتر مغازه ام هفده ریال مربوط به حساب فلان شخص است که از قلم افتاده، آن را بپردازید، دفاتر را بررسی کردند همان طور بود که گفته بود؛ هفده ریال را به صاحبش برگرداندند و او را از رنج آن راحت کردند. 🔸منبع : انصاریان، حسین؛ عرفان اسلامی: 7/ 24 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
نوستالژی قدیمی همونجا که غم جا نداره😍🍃🍃🍃 خوشتون اومد؟🌸🍃
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 یک روز کل خانواده نشسته بودیم داشتیم یک فیلم آمریکایی می‌دیدیم تو یکی از سکانس های فیلم اینا واسه نهار سوپ داشتن می‌خوردن خلاصه مامان منم که دل پر داشت از ما که به هیچ وجه سوپ نمی‌خوریم شروع کرد به غرغر : که بفرما اینا که آمریکایی ان دارن سوپ میخورن یعنی شما از این خارجی ها هم بیشترین که سوپ نمی‌خورین ؟ با همین سوپ خوردن ها آنقدر پیشرفت کردن و... همین جور که مامانم داشت غر میزد یکهو دیدیم اینا سوپ خوردنشون تموم شد بعد زنه تو فیلم رفت یک مرغ سرخ شده درسته رو از تو فر در آورد گذاشت سر میز😂😂 بعدش که مامانم دید خیلی ضایع شده تلویزیون رو خاموش کرد و گفت این فیلما به درد بچه ها نمیخوره بد آموزی داره😳😳😐😐 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 سرگذشت قدیمی #گلزار داستان دختری خانزاده..بسیار جذاب و زیبا...داستان یک دخترزایی... (دوستا
ادمین: 🍃🍃🍃💕🍃🍃 دوستان عزیزم سرگذشت قدیمی و خانزاده ی گلزار رو بخونید... دختریکه در خانواده ای بدنیا میاد که دخترزایی مایه ی سرافکندگی بوده... اگر درددل یا عبرتی دارین برامون ارسال کنید.. 💕💕🍃🍃🍃🍃🍃 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🌸🍃🍃 سرگذشت قدیمی داستان دختری خانزاده..بسیار جذاب و زیبا...داستان یک دخترزایی... (دوستان سرگذشت جای من کجاست بعد از تکمیل شدن بارگزاری میشه..)
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 سرگذشت قدیمی #گلزار داستان دختری خانزاده..بسیار جذاب و زیبا...داستان یک دخترزایی... (دوستا
یک ماه گذشت و پای حمیده رو از تو گچ در اوردن و خواهرم تونست راه بره ... مریم برامون سنگ تموم گذاشت و لباسهایی تنمون میکردیم که حسابی قشنگ بود ...اخلاقمون تغییر میکرد و از اون تقلید میکردیم ... راه رفتنم مثل اون شده بود و با حوصله مینشستم و کوچکترین کارا رو هم به خدمه واگذار میکردم ...تو یه چشم به هم زدن حمیده رفت خونه شوهر و قرار بود اخر هفته براش عروسی بگیرن ... من و ماهیه کم کم به داشتیم به همه چیز و نبودن حمیده عادت میکردیم ... حمیده اصلاح کرده بود و باورمون نمیشد اون همه زیبایی یجا جمع شده باشه ...شوهرش یه نظامی بود و پسر مهربونی بود ولی نظامی ها همیشه سر سخت و محکمن ... لباس عروس تو تن حمیده بود و مثل ماه میدرخشید ‌... من و ماهیه هم پیراهن شبیه هم تنمون کردیم و مریم با وسواس تمام موهامون رو جمع کرده بود ...تو این یکسال حتی یبارم‌نشده بود که ناراحتی بینمون پیش بیاد و کنار هم خوب بودیم ..‌ بهم عادت کرده بودیم ... حمیده طلاهایی که براش اورده بودن رو انداخت و تو آینه به خودش نگاه میکرد ... از پشت سر نگاهش کردم و گفتم : خیلی خوشگل شدی ابجی ... دستمو که روی شونه هاش بود فشرد و گفت : تو از منم خوشگلتری ... ماهیه اون سمت شونه اش وایستاد و گفت : من چی؟ _تو که ته تغاری مایی و از همه شیدین تر ... هر سه تامون بغض کرده بودیم و بهم نگاه میکردیم ...تا اون روز نمیدونستم دوری از حمیده چقدر سخت میتونه باشه ... حمیده اخر شب بعد از عروسی راه خونه شوهرش شد ..‌خونه اونا باغ بود و یه خونه مجللل داشت ..‌تعریفشو از مریم شنیده بودیم اون برای ناهار که دعوت شده بودن رفته بود ... حمیده ابجیم رفت و حتی تو عروسی اونم نتونستم خوشحال باشم ...من و ماهیه بهم تکیه کرده بودیم و رفتنشو از دور نگاه میکردیم که سوار بر ماشین شوهرش ازمون دور میشد ... حمیده تنهامون گذاشت و دیگه برای جلوی اشکهامون رو گرفتن قدرتی نداشتیم ... مریم پشتمون ایستاد و گفت : گریه نکنید یه روزم نوبت شماست که برید خونه شوهر ... اونشب اولین شبی بود که حمیده نبود و تا صبح گریه کردیم ... افتاب تازه بیرون زده بود که مریم اومد داخل اتاق و گفت : اونموقع که تا لنگ ظهر خواب بودید خواهرتون بود ... الان دیگه وقت خواب نیست ... اماده بشید نیم ساعت دیگه معلمتون میاد درس دارید ... نمراتتون کم باشه تو همین حیاط فلک میشید ... ادامه دارد... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
💕🍃🍃🍃💕🍃🍃 سلام دوستان عزیز و مهراز خانم امیدوارم حال دلتون خوب باشه چن وقتیه عضو گروه شدم درد و دل و پیام همه رو میخونم
دنیای بانوان❤️
💕🍃🍃🍃💕🍃🍃 سلام دوستان عزیز و مهراز خانم امیدوارم حال دلتون خوب باشه چن وقتیه عضو گروه شدم درد و دل
خیییییلی دلم گرفته بود امروز دم عیدی گفتم منم یکم درد ودل کنم ک سبک بشم زنی هستم ۲۳ ساله نزدیک ب ۹ ساله ازدواج کردم دوتا پسر یکی ۷ ساله یکی هم ۳ ساله دارم شوهری دارم ک نمیدونم سالمه یا واقعا مشکل روانی داره...کل سهم من از خوشبختی و شوهر فقط شب اول بود از روز بعدش زندگی برای من جهنم شد شوهرم شکاکه ب اندازه ای ک در روی من قفله از صبح ک میره بیرون تا هروقت ک برگرده من توخونه زندانی هستم بچه هام اگه مریض بشن خودش میبره دکتر لباس خرید گردش همه چی رو فقط خودش میبرشون من حق بیرون رفتن از خونه ندارم ۹ ساله ی خرید کردن ساده برای من شده ارزو حق هیچ اعتراضی ندارم اگه حرفی بزنم منو میگیره زیر مشت ولقد ۳ ساله پدر و مادرمو نذاشته بیان خونمون منم ۲ ۳ ماهی ی بار با گریه و التماس و کتک درحد ی ساعت میزاره برم....همه چی برام شده ارزو همه چی برام شده رویا...اصلا ب هیچ عنوان حتی ی هزارتومنی هم دست من نمیده...شوهرم ۳۳ سالشه هیچی کم نداره وضع مالیش خیلی خوبه قیافش خیلی خوبه از خونه و زندگی هم چیزی کم نداره ولی من هیچی از اینا رو نمیخوام حاضرم شوهرم اصلا قیافه نداشت تو ی چادر بودم ولی این مشکل رو نداشتم خیلی دلم گرفته خیلی افسرده شدم صبح تا شب کارم تو خونه شده غصه خوردن تو فکر رفتن برام دعا کنید لطفا برای زندگیم با دلای پاکتون دعا کنید تورو خدا خسته شدم دیگه 😔😔😔کم آوردم اونایی ک ادم شکاک اطرفشون هست میدونن من چی میگم شوهر من دیگه خیییییلی بیش از حد شکاکه😔😔 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🌸🍃🍃🍃 🦋ایمان و توکل به خداوند زمانی معنا پیدا می‌کند که همه چیز به هم ریخته ست، و انسان سرگردان و حیران میان مصیبت ها و مشکلات احساس تنهایی و بی پناهی می‌کند. و دقیقا همین جاست تو به خداوند نشان می‌دهی که او را چقدر باور داری و به او اعتماد کرده ای. 🦋وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا 🌺🌿ﻭ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﻛﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﻰ ﻣﻴﺮﺩ ﺗﻮﻛﻞ ﻛﻦ ، ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﺗﺴﺒﻴﺢ ﮔﻮﻱ ، ﻭ ﻛﺎﻓﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﺪ .(٥٨) سوره فرقان 🍃 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🎀سیاست های زنانه🎀👠 ا1) سعی کنید نظافت موقع آشپزی حسابی رعایت کنید مخصوصا وقتی مهمون دارید! من خودم وقتی جایی مهمون میشم ى سر به آشپزخونه میزنم اگر ببینم میزبان نکات ظریف بهداشتی موقع آشپزی رعایت نمیکنه سعی میکنم دیگه هیچ وقت از دستش چیزی نگیرم و غذای مهمونی روهم به زور میخورم! 2) سعی کنید موقع غذا خوردن ذره ای دهانتون صدا نده, واقعا اعصاب خرد کن هست و کلی از کلاستون و لطافتتون کم میکنه. 3) اگر دانشجو هستید و کلا سفر زیاد میرین همیشه لیوان و قاشق چنگال مسافرتی همراهتون باشه. 4) مایع دستشویی و دستمال کاغذی و نواربهداشتی هم همیشه همراهتون باشه. 5) نوار بهداشتیو یک طوری توی کیفتون جاسازیش کنید که راحت دیده نشه و وقتی در کیفتون باز میکنید کسی نتونه ببینه واقعا بی کلاسیه! 6) توی تاکسی و وسایل حمل نقل عمومی و خصوصی جمع بشینید طوری نباشه که دستها و وسایلتون دیگران اذیت کنه! 7)موقع خندیدن یا صحبت کردن با دستتون به طرف مقابل نزنید! 8) موقع دست دادن گرم دست بدین باور کنید نوک انگشتی دست دادن اصلا نشانه ى باکلاسی نیست! 9) جلوی شوهرتون از دیگران عیب جویی نکنید مخصوصا از خانواده ى خودش! 10) عطر مخصوص خودتون داشته باشید طوری که همه و شوهرتون شمارو با اون عطر بشناسند. 11) به زیبایی دستهاتون اهمیت بدین, منظورم این نیست که همیشه لاک بزنید! نه, حداقل همیشه از کرمهای مرطوب کننده و نرم کننده استفاده کنید تا وقتی کسی دستتون میگیره لطافت حس کنه @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿