eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
634 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 سرگذشت قدیمی #گلزار داستان دختری خانزاده..بسیار جذاب و زیبا...داستان یک دخترزایی... (دوستا
جانعلی جلو اومد و با زبونی که به درستی نمیجرخید گفت:خانم چه خوب که دیدمتون... با عجله چلو رفتم و گفتم:چی شده جانعلی اول صبحی اینجا چرا اومدی؟ اقام ومریم رفتن شمال؟ جانعلی سرشو پایین انداخت و کلاه گرد روی سرشو برداشت و گفت:بله رفتن همون دیروز رفتن... لبخند زدم و گفتم:خوش بگذره بهشون چرا اومدی؟ نکنه اقام گفته بیای دنبال ما... جانعلی با دست چشمشو مالید و انگار داشت گریه میکرد و گفت: کاش لال میشدم و به زبون نمیاوردم‌... خانم شرمنده اتم....اقا صادق و مریم خانم تصادف کردن‌...ما تا دم صبح بیمارستان بودیم‌... خدا بیامرزدشون... جلوتر رفتم و گفتم:خدا کی رو بیامرزه؟ جانعلی ازم ترسید و گفت:خاک تو سرمون شد خانم...اقام مردن...ارباب زاده مردن...خبر فرستادیم عمارت اخه وصیت اقا بود که اونجا دفن بشه... چی میکفت پدرم و مریم مرده بودن...اون روز اخرین دیدار ما بود... نفس نمیتونستم بکشم....میگفتن بخاطر شوک اون حرفه که اونطور بهم حمله دست میداد...انگار راه گلومد بسته بودن...رنگم کبود شده بود و روی دستهای جانعلی و خدمتکار ابجی بودم‌... گوشهام صدای جیع هاشوم رو میشنیدم ولی نمیتونستم نفس بکشم ...دستهام میلرزید و به قفسه سینه ام میزد تا نفسم بالا بیاد ... انگار منم داشتم میمردم ...ماهیه از بالای پله ها منو که دید تو سرش میزد و جیغ هاش گوش رو کر میکرد ... فقط یه لحظه یادم عابد چنان منو بالا گرفت دستهاشو دور قفسه سینه ام حلقه کرد و با فشار کم مونده بود دنده هامو بشکنه ولی یهو نفسم برگشت و بین دستهاش ...عرق سرد روی پیشونیم نشست ... عابد کف دستهامو میمالید و ناصر خان حمیده و ماهیه رو که خودشون رو میزدن عقب کشید و سعی میکرد ارومشون کنه ... مامان تاج هم ترسیده بود ...از همه بیشتر خودم که مرگو با چشم دیدم ...عابد بهم نگاه کرد هنوز بهش تکیه کرده بودم و گفت : صدای منو میشنوی ؟ اون لحظه بود که اشک هام ریخت برای بی کس شدنمون ... ماهیه به جانعلی نگاه کرد و حمیده جرئت کرد و پرسید ....جانعلی تو اینجا چیکار میکنی ... اون بنده خدا ترسید که اونا هم مثل من بشن و به طرف بیرون رفت ...اشکهامو پاک کردم و گفتم : لباس سیاه تنتنون کنید ....سیاه پوش پدرمون باید بشیم ... سیاه پوش مریم باید بشیم ... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک جدایی 👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک جدایی 👇
سلام من ۲۲ سالمه زینب هستم الان ۴ ساله ازدواج کردم تو این ۴ سال شوهرم قمار بازی و بی توجهی خانوادشم دخالت میکردن .... جوری که مادر شوهرم میگه از این واست شوهر نمیشه برو... یه هفته بعد عروسی بهم به دروغ گفت دارم ماشین میگیرم طلا هام رو همه رو فروخت قمار کرد خودش هرچی کار کرده بود قمار کرد من اومدم خونه بابام تا حالا ده بار اینجوری اومدم خونه بابام گفته بار اخره و باز ادامه داده تا پارسال که من ناخواسته فهمیدم باردارم.... دنیا تو سرم خراب شد حالا با این وضع بچه رو چیکارکنم بخدا جوری بود که همه چی رو باخته بود پول سونو نداشت از همه قرض میکرد انقد دقم داد که از استرس زایمان زود راس گرفتم و بچمم وزنش خییییلی پایین بود یک ماه بستری شدم تا بزور دارو زایمان نکردم اومدم .... ولی شوهرم انقد بی حیاس که تو اون وضیت یکی دو تا طلا مونده بود من بیمارستان بودم بازم فروخته بازی کرده .... اومدم خونه فهمیدم بازم ناراحت شدم دیگه رفتم بیمارستان زایمان کردم بچم یه دوهفته موند بیمارستان مرخص شدنی هیچ پولی نداشت قرض کرد اومدم خونه .... باز ازم پول میخاست واسه وسایل بچه ولی من گفتم ندارم اصلا بهم اهمیت نمیداد حتی ی گل برام نگرفت بهش گفتم یکم بچه رو نگهدار حالم بده با مامانش دوتایی بچه ی ماهمو ازم گرفتن .... مامانش گفت خودم شیر خشک میدم ازش متنفرم دعوا کردن که چرا میگی باید تنهایی بزرگ کنی باید نگی قمار نکن پول خودشه خوشش میاد ... الان ۴ ماهه آورده منو خونه بابامم اولش میخواستیم طلاق بگیریم ولی الان میگه طلاق نمیدم دوست دارم منم میگم نمیشه...تصمیم جدیه.. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
صرفاخاطره 🍃💕💕🍃🍃 یه روز خواستم نیمرو بپزم صبحانه ،پاشدم ماهیتابه گذاشتم ،روغن ریختم، از جا تخم مرغی یه تخم مرغ برداشتم کوبیدم کنار ماهیتابه پوستش ترک برداشت با انگشتم فشار دادم دیدم سفته باز شد دیدم تخم مرغ آبپزه چنان جیغ بنفشی زدم فک کردم توش جوجه ای چیزی هست 😐😂 تخم مرغو پَرت کردم بدو فرار 😂😂😂 مامانمم گفت عههه من گذاشتم پیش اون یکیا🙄😒 آخه مادر من یه نشونه ای چیزی میزاشتی خب 🤦‍♀ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🕊 ✅ ۱۰ کاری که نباید در بحث انجام داد ۱. فرار نکنید! ۲. میون حرف هم نپرید! ۳. به همدیگر توهین نکنید! ۴. تهدید به رفتن از رابطه نکنید! ۵. بچه‌ها رو قاطی بحث‌هاتون نکنید! ۶. اگر حرف بدی زد، شما حرف بدتری نزنید! ۷. بیش از حد از ناراحت شدن طرف مقابل نترسید! ۸. به جای اهمیت به حاشیه، روی حل مسئله تمرکز کنید! ۹. از در میون گذاشتن احساسات و نیازهاتون چشم‌پوشی نکنید! ۱۰. با پیش کشیدن بحث‌های قدیمی، مشکل اصلی و فعلی را فراموش نکنید! @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
صرفاخاطره 💕🍃💕🍃🍃🍃🍃🍃 ♦️ 😋 بچه ی اولمو باردار بودم حدودا 7.8 سال پیش ، شوهرم قسمت شد با پسرعمه شو دوستاش رفت کربلا... بعد که اومدن داخل کوچه ما رفتیم پیشواز شلوغ پلوغم بود همه درحال روبوسی و زیارت قبول گفتن بودن که نوبت رسید به من.... منم دیدم همه روبوسی میکنن دیگه به ذهنم فشار نیوردم که بگم همه مرد هستن که روبوسی میکنن خانوما همه کنار ایستادن....😚😘😙 منم که جو گیرررررررر خلاصه  ماه های اخرمم بود با اون شکم،  تو کوچه، جلوی جمعیت  شوهرمو بغل کردم بوس کردم از دستش گرفتم بردم خونه هنوز فیلمشم هست همه اینجوری نگامون میکردن😮😮😮 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🌸🍃🍃🍃🍃🍃 بشنویم دلانه خانم کانالمون
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃🍃🍃🍃 بشنویم دلانه خانم کانالمون
شوهرم ماهی صدهزارم بهم نمیده میگه مگه خرید خونه نمیکنم واسه چیته اصلا وسیله خونه واسم نمیخره وسایلم انگار ده قرن پیشن خودم یارانه رو میدم وسیله قسطی بعد میگه تو خوب یارانه رو میبری اصلا واسش مهم نیست که منم زنم میخوام خونم خوب باشه یجوری رفتار میکنه انگاری من هر ماه اون یه تومن یارانه رو میخورم واسه خودم انگاری واسه یه لقمه نون زنش شدم طلا هم که هیچی وقتی میبینم اطراف همه بهترین وسایل خونه دارن همه طلا دارن چطوری خرج میکنن واقعا حسرت میخورم هرچی باشه زنیم خوشمون میاد زندگی کنیم ولی اون منو به عنوان یه کلفت دیده که پسرش رو بزرگ کنم مهمون دار خانواده اش باشم چندبارم دعوامون شده قهر کردم ولی فوقش دوروز خوب باشه منم کسی رو ندارم که حداقل بگم اگه بخوام جدا بشم حمایتم کنه خدا شاهده ۵ماه گوشی نداشتم سرگوشی دعوامون شده اون یه روز اونقدری زدم تا یه گوشی واسم خرید خیلی دیگه دلم پره تا تنها میشم فقط گریه ام میگیره ‌‍‌‌@beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🌸🍃🍃🍃🍃 تلنگر . . . 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃🍃🍃 تلنگر . . . 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
به ساعت نگاه كردم. شش و بيست دقيقه صبح بود. دوباره خوابيدم. بعد پاشدم. به ساعت نگاه كردم شش و بيست دقيقه صبح بود. فكر كردم: هوا كه هنوز تاريكه حتما دفعه اول اشتباه ديده ام. خوابيدم. وقتي پاشدم هوا روشن بود ولي ساعت همون شش و بيست دقيقه صبح بود. سراسيمه پاشدم. باورم نميشد ساعت مرده باشد. به اين كارها عادت نداشت من هم توقع نداشتم. آدم ها هم مثل ساعت ها هستند. بعضي ها كنارمان هستند مثل ساعت، مرتب،هميشگي. آنقدر صبور دورت ميچرخند كه چرخيدنشان را حس نميكني. بودنشان برايت بي اهميت ميشود. همينطور بي ادعا ميچرخند. بي آنكه بگويد باتريشان دارد تمام ميشود. بعد يهو روشني روز خبر ميدهد كه ديگر نيست. " قدر اين آدم ها را بدانيم قبل از شش و بيست دقيقه صبح! @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🦋💙 . . . عقد ناموفق داشتم . . . •°•°•°•°•°•°•°•°•💙•°•°•°•°•°•°•°•
دنیای بانوان❤️
🦋💙 . . . عقد ناموفق داشتم . . . •°•°•°•°•°•°•°•°•💙•°•°•°•°•°•°•°•
ممنون میشم سوال منو الویت بزارید چون باید جواب خواستگارمو بدم نیاز ب کمک دارم ۲۰سالمه یکبار قبلا عقد ناموفق داشتم حدود ۴ماه بوده الان ی خواستگار دارم ۳۰سالشه تک پسره وضع مالی خوب داره خانوادشم خوبه بدنیس ولی من دودلم سراینکه چون واحد پایینی مادرش اینا میخواد زندگی کنه میترسم دخالت دهن بینی باشه خودش گفته که اجازه دخالت نمیدم مادرشم تااونجایی ک دیدم و میشناسم فک نکنم همچین ادمی باشه شغلشم ازاده یکمم از اداب معاشرتش خوشم نمیاد میترسم بعدها پشیمون شم خودمم مستقلم کار میکنم باخواهرم بهش خونه مستقل گفتم گفته که فعلا نمیتونه ازنظر احساسیم ابراز علاقه میکنه کادو اینا میفرسته قیافشم معمولیه ومن خیلی سرتر هسم و میترسم بعدا این مشکل ایجاد کنه یا برای من فرصت های بهتری پیش بیاد @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿