eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
630 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃🍃🍃🍃 نوستالژی قدیمی همونجا که غم جا نداره😍🍃🍃🍃 خوشتون اومد؟🌸🍃 🌸🍃🌸🌸🍃🍃🍃
♥️ با خود مهربان باشيم خودمان را همان گونه كه هستيم بپذيريم و دوست بداريم به خودمان احترام بگذاريم به هيچ دليلي خودمان را سرزنش نكنيم. 🍃🌸🌸🌸🍃🍃🍃 خودمهرباني به ما عزت نفس مي دهد. خودمهرباني ما را موفق مي كند. اگر با خودمان مهربان باشيم، مي توانيم با ديگران هم مهربان شويم. محبت به خود، ما را براي ديگران هم مهربان مي كند. مهربان كه باشيم، وجودمان همه عشق است و خير و نيكي. مهربان كه باشيم زيبا مي شويم و جذب مي كنيم. با مهرباني نيكي ها را جذب مي كنيم. با مهرباني اميد مي دهيم. با مهرباني عزيز خدا مي شويم و چقدر عزيز خدا بودن خوب است.. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
صرفا خنده 🌸🍃🌸🍃🍃 زنه با شوهرش میره دکتر...نوبتش که رسید و رفت داخل اتاق دکتر گفت: آقای دکتر اگه میشه شوهرم هم بیاد تو. دکتر بهش برخورد و گفت: خانم من دکترمتخصص هستم ،از خدا میترسم و در ضمن شخص محترمی هستم.😡 زن گفت: بحث شما نیست... منشی شما خیلی خوشگله. شوهر من هم نه دکتر متخصصه، نه از خدا میترسه و نه شخص محترمیه😐😳 بذار بیاد کنارم باشه😂😂🤣 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
نوستالژی قدیمی همونجا که غم جا نداره😍🍃🍃🍃 خوشتون اومد؟🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 حدود سی سال پیش که هیچ سوپر مارکتی نبود و همه وسایل فله ای و بدون بسته بندی بود پسر عموی من تو بقالی کوچیکشون بوده تا عموجانم ‌(خدا رحمتشون کنه) برن استراحت ‌( بقالی سر خونه بوده) از قضا یک پسر بچه ای میاد و دست میذاره رو یک چیزی و میگه من ازین میخوام پسر عمو هم وسیله رو میده و پول رو میگیره و بعد مدتی هم عموجان میان داخل بقالی پسر عموم تعریف می‌کرد صدای دعوا از توی بقالی میاد رفتم داخل دیدم همون پسر بچه با باباش اومده دعوا و سرو صدا که چرا به پسر من رو شو(همون سفیداب) دادین خورده پسر عموم میگه خودش خواسته نگو بچه فکر کرده کشکه سفیداب رو خورده😜 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃 ماه رمضون باشه... موقع افطار باشه... رو تخت قدیمی مامان بزرگ وسط حیاط خونه روستایی😉 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🍃🍃
💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃 پیامبر اکرم(ص): آنگاه که بنده در نمازش برخیزد، نیکی بر سرش افشانده می‌شود تا به رکوع برود و چون به رکوع رفت، رحمت خدا او را احاطه می‌کند تا به سجده برود و سجده کننده بر روی پاهای خداوند افتاده است از این رو، باید از او بخواهد و به آنچه نزد او است، دل نبندد. (کنزالعمال، ج ۷، ص ۲۸۹) التماس دعا دارم ..🍃🍃🍃🍃🍃 ______________________
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 سلام خیلی درد بزرگی دارم خواستم ببینم شما میتونید راهنمایی کنید یا ن من قبلا ۱۹ سالم بودم ی
🌸🍃🌸🍃🍃🍃 سلام در مورد خانم۲۳ ساله که در ۱۹ سالگی جدا شدن والان خاستگار دارن واز ظاهرش خوشش نیومده ... عزیزم از روی اجبار ، کراهت و دلسوزی و فشار اطرافیان و اینجور چیزا نباید همسرمون انتخاب کنیم . بلکه باید بعد از چند جلسه خاستگاری علاقه و کشش اولیه ایجاد شده باشه و ما رابطه رو ادامه بدیم مطمئن باش هم برای شما خاستگار بهتر میاد هم برای ایشون مورد دیگه ای پیدا میشه ، خدارو خوش نمیاد زورکی انتخاب کنیم بعد میلی بهش نداشته باشیم و هی مقایسه کنیم وپشیمون بشیم و... امیدوارم اینبار انتخاب عاقلانه و صحیحی داشته باشی و خوشبخت بشی❣️ از خداوند کمک بگیر ونماز استخاره ازدواج بخون @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 سرگذشت قدیمی #گلزار داستان دختری خانزاده..بسیار جذاب و زیبا...داستان یک دخترزایی... (دوستا
ادمین: 🍃🍃🍃💕🍃🍃 دوستان عزیزم سرگذشت قدیمی و خانزاده ی رو بخونید... دختریکه در خانواده ای بدنیا میاد که دخترزایی مایه ی سرافکندگی بوده... اگر درددل یا عبرتی دارین برامون ارسال کنید.. 💕💕🍃🍃🍃🍃🍃 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🌸🍃🍃 سرگذشت قدیمی داستان دختری خانزاده..بسیار جذاب و زیبا...داستان یک دخترزایی... (دوستان سرگذشت جای من کجاست بعد از تکمیل شدن بارگزاری میشه..)
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 سرگذشت قدیمی #گلزار داستان دختری خانزاده..بسیار جذاب و زیبا...داستان یک دخترزایی... (دوستا
دلم به سنگینی اون عمارت شده بود ...مادرجون اروم نوازشم کرد و گفت : پدرتون از من چیزی نمیگفت ؟ تو صداش بغض بود و منم بضض کردم و گفتم : چرا نمیگفت ؟ همیشه ازتون یاد میکرد...خیلی سالها تنها بود و وقتی با مریم ازدواج کرد تازه یکم خوشبخت شد ... با دقت به لباسهام نگاه کرد و گفت : خیلی خانم شدید ‌..مثل دخترای شهر خوش لباسید ... _شما چطور بدون پسرتون زندگی کردید ؟ _مجبور بودم ...اگه پدرت نمیرفت ...یکی از بچه هام رو از دست میدادم و قاتل خون هم میشدن ‌.‌.. این ثروت ارزشی نداره ..‌همه چیز تو همین دنیا میمونه ولی بازم اخرش همه حرص پول رو میزنن ... تو تمام انگشت هاش انگشتر بود و گفت : هر کدوم رو میخوام یادگاری بدم به شماها ... خواهرات باید برگردن خونه شوهرن ..‌معلوم نمیکنه چی تو دل شوهراشونه ‌... حاجی صفر پیر شده اما زبونش هنوزم اتیشه ...اگه حرفی زد اگه چیزی گفت : تو خانمی کن ... انگار همه از زبون تند و تیز من ترسیده بودن خنده ام گرفت و همونطور که بلند میشدم گفتم : نترسید ...حاضر جواب هستم اما بی ادب نیستم ... دستمو گرفت و مانع رفتم شد و گفت : میری ؟ لبخند به روش زدم و گفتم : ماهیه دیر کرده میرم ببینم کجاست ... _حمیده مثل مادرتون مهربون ...ولی تو به حاجی صفر رفتی ...جوونی هاش دمار از روزگارم در میاورد ...الان نبین پیر شده زبونش کوتاه شده ...مشت و لگدها خوردم ازش ... موهامو میگرفت دور اتاق میچرخوند ... خنده ام گرفت از اون لحن گفتنش و خودشم خندید و گفت : خنده ام داره‌.‌..الان یوقتها شیطونه میگه هلش بده از پله بیوفته پاش بشکنه تا دلم خنک بشه ‌.. ابرومو بالا دادم و گفتم : پس بگو به شما رفتم با این افکار شیطونی... _نترس دختر جان اونموقع هم بدبختیش مال منه ... سر درد بگیره کل عمارت رو عزا میگیره از بس ناله میکنه ... _بهش نمیاد همچین هم باشه ... با محبت نگاهم کرد و گفت : بخت هاتون بلند و بالا باشه ... خدا به من همون دوقلو رو داد زحمتشون رو کشیدم ... کاش ما هم یه ادم عادی بودیم ...ثروت برای ما جز بدبختی چیزی نداشت ... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🌸🍃🍃🍃 سلام من یک دختر۱۵ساله هستم و پدرم وقتی بچه بودم فوت شدند توی یک خانواده مذهبی بزرگ شدم و حجاب دارم من چندسال پیش سر هوس بچگانه عاشق یکی شدم که ۱۰سال از خودم بزرگتر بود و تا۱سال پیش تو رویاهام با اون بودم