eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.7هزار عکس
626 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃🍃 بسیار جذاب و زیبا...یک دخترزایی..
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 #گلزار بسیار جذاب و زیبا...یک دخترزایی..
انگاری جن دیده بودن که با اونوسرعت اینور و اونور میرفتن ... یهو چشمم به سالار افتاد دست به کمر بالا رو ایوان بود و معلوم بود نگاهش برای این همه عجله کافی بوده ...خنده ام گرفت وقتی اونطور ازش حساب میبردن ...رفتم کنارش و گفتم : اینجا هم خان بدجنسه شدی ؟ ابروش بالا داده بود و همونطور جدی نگاهم کرد و گفت : باید حساب ببرن ..منو نخندون بزار فکر کنن من عصبانی ام .. اروم‌دستشو نیشگون گرفنم و گفتم: فکر کنن ...؟؟ تو همیشه عصبی ...حمیده دعوتت کرد برای صرف شام‌...خان بزرگ رو میخوان زیارت کنن ... بفرما داخل تا یکم استراحت کنی برات میگم چای بیارن ...ببینم ناهار چی دارن ؟ انگار نه انگار خودشونم اینجا زندگی میکنن ... خدمتکار به این تنبلی و کثیفی نوبره بخدا .... رفتم تو اشپزخونه رباب واقعا نعمت بوده و قدرشو نمیدونستیم‌...بوی سبزی پلو مستم‌میکرد و ماهی های سرخ شده ...با شوخی گفتم‌: شکمتون مهمه ولی نظافت نه ... صدای هیچ کدوم‌در نیومد و رو پله هابودم که گفتن ...خدا بیامرزه اقا رو ما هم‌تکلیفمون معلوم نیست وگرنه تا حالا رفته بودیم‌... تازه یادم‌افتاد که اونا حقوق نگرفتن و مزایاشون مونده ...من‌که پولی نداشتم‌بهشون بدم‌...چیزی نگفتم و برگشتم بالا تو اتاق ها ...سالار دستش زیر سرش خوابش برده بود...چه قشنگ میشد وقتی میخوابید ...اروم و بی گناه ....متکا رو برداشتم و اروم سرشو بالا گرفتم‌...دستهام میلرزید وقتی لمسش میکردم‌... سرشو رو بالشت گذاشتم و روش پتو انداختم‌... عمیق خواب بود...خوابش همیشه سنگین بود...حرفهای ماهیه تو سرم اومد که وقتی عاشق بشی دوست داری بوسش کنی و هیچ وقت از بوسیدنش سیراب نمیشی ... به اصطلاح شیطون گولم زد ولی اون قلبم بود که اون لحظه به تنم‌حکومت میکرد ...اروم پیشونیشو بوسیدم و عطرشو بو کشیدم‌...بوسه ای به شیرینی عسل ...ترسیدم بیدار بشه ...ضربان قلبم رو هزار میزد ...دلم طاقت نداشت دوباره و دوباره بوسیدم ...تارهای موهاشو میبوسیدم‌...و از ذوق و علاقه اون حس و حال اشک هام بود که میریخت ...از صدای فین و فینم ترسیدم بیدار بشه رفتم‌تو اونیکی اتاق ... چقدر اون لحظات قشنگ بود ...چقدر شیرین بود...اون روزا فقط خندهام از ته دل بود ...دوش اب گرم رو به همه چی ترجیح دادم‌مثل دیوونه ها زیرش میخندیدم و اب رو به بالا پرتاب میکردم‌...عاشقی عجیب دیوانگی داره ... تا امیر بیدار بشه من اماده هم شده بودم‌....سفره رو پهن کردن و سالار خودشو کش قوس داد...چشم که باز کرد منو کنار سفره دید و گفت : خیلی خوابیدم‌؟! @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🌸🍃 خیانت های مکرر ... تورا خدا پیام بنده را تو گروه بگذارید تا عزیزان بنده را راهنمایی کنند من شوهرم همیشه با پیامک هاش آزار میده من 45سالم همسرم 50سالش تو این 28سال زندگی هزاران بار خیانت کرده به بنده چندنفربادوستانم که مقصر شوهرم بود همزمان با3تا اززنهایی که من می‌شناختم دوست شده بود همه پیامهای شوهرم را فرستادم به بنده به هرحال من زندگیم بچه‌ها م را دوست دارم تو زندگیم فقط شوهرم را دوست داشتم که الان نمیتونم دوستش داشته باشم فقط میخام زندگی سالم وباخدا داشته باشم بعضی موقع ایمانم ضعیف میشه چکار کنم من راهم را انتخاب کردم نمیتونم خیانت کنم ولی از خدا خواستم تا آخر عمرش خیانت‌های که به من کرده خدا ازش نگذره واگذارشد کردم بخدا من همه جوره ازشوهرم سرم همیشه به من مینازه میگه خدارا شکر باهمه ی زنا عوض نمیکنه ولی دست از خیانت‌هاش برنمی‌دارد فقط دهان بفرمایید هرمی متوجه میشم که خیانت می کنه دلم درد میاد میگم خدایا چرا شوهرم انقدر ناپاک @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🍃🍃 سلام همراز جان ممنونم از کانال خوبتون خانم عزیز که ۳۲ساله هست و قرص چاقی میخوره .چرا عزیزم خودکشی 😳😳 ب جز مرگ همه چی راه و چاره داره عزیزم یه کانال سویق هست که معجون مغزیجات با جوانه ها رو درست میکنن هم برا لاغری و هم برا چاقی از نوزاد ۶ماهه تا بزرگسال برا قدو رشدو اشتها و ریفلاکس و کمبود ویتامین و....‌ و دیگه نیازی نیست داروهای شیمیایی بخوری با مشاوره ی خیلی حاذق ارسال میشه خیلی ها نتیجه گرفتن برید پی وی و مشکلتون رو بگید منم سفارش دادم چند روز دیگه میرسه دستم . عزیزم امیدوارم مشکلتون حل بشه . اگه چاق شدی برای سلامتی و زندگیم حتما دعا کن 😊😊 لینک رو میفرستم برا همراز عزیز @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃 روزهای فرزندآوری...
دنیای بانوان❤️
🌸🍃 روزهای فرزندآوری...
من ۳۷ سالمه و به لحاظ مالی یه زندگی خیلی متوسط داریم. از اینکه دیر ازدواج کردم خیلی خیلی پشیمونم. و اگه به عقب برگردم. خیلی زود ازدواج می کنم. البته دیر ازدواج کردنم هم کلی داستان داره. اما واقعا خیلی سخت گیر هم نبودم. اما اینو تو پرانتز بگم که (اونقدر خواستگار میومد و می رفت و نمی شد که دیگه کلا از ازدواج کردن ناامید شده بودم و همش از آینده می ترسیدم.) تا اینکه خداوند لطفش رو شامل حالم کرد سال ۹۵ ازدواج کردم. سال اول خیلی به فکر بچه نبودم. و به صورت پاره وقت کار می کردم. اما همش مادرم و خواهرم بهم می گفتن بچه دارشو. اصلا ببین بچه دار میشی. شوهرم با اینکه بچه دوست داشت اما خیلی راضی نبود. اما به اصرار من راضی شد و من دختر اولم رو باردار شدم و خدا رو شکر سالم به دنیا اومد. سر دخترم تو آزمایش غربالگری مشکلی پیش اومد که باعث شد که من آزمایش های دیگه رو هم بدم که کارم شده بود گریه. واقعا خدا ازشون نگذره که با روح روان یه مادر این طور بازی می کنن. خدارو شکر دخترم سالم و سرحال به دنیا اومد. سر دختر اولم بارداری نسبتا خوبی داشتم. اما بعد به دنیا اومدنش خیلی اذیت شدم. به خاطر اینکه بی تجربه بودم.‌ اصلا کسی از طرف خانواده خودم کمکم نمی کردن. از مادرم انتظار داشتم کمکم کنه. اما مادرم اصلا بچه دوست نیست تا چه برسه به نوه اش بنابراین خودم دخترم رو بزرگ کردم. با مادرشوهری که همیشه خونه ما بود و مدام ایراد می گرفت و اصولا به همه چیز کار داشت. دخترم یک سال و نیمه شده بود و این‌بار برعکس شده بود و من فعلا بچه نمی خواستم اما شوهرم اصرار به داشتن بچه دوم داشت. من از بچه خسته بودم چون هم دست تنها بودم و هم بچه ام بد قلق بود. چون ایام کرونا بود،همش به شوهرم می گفتم بعد از کرونا. اما اون گوشش بدهکار نبود و بچه می خواست، یادمه یه بار سر این موضوع حسابی با هم دعوا کردیم. اما بعد یه مدت که گذشت و دخترم ۲ ساله شده بود با اکراه برای بچه دوم اقدام کردم. بعد اینکه آزمایش دادم جواب مثبت بود. شوهرم خوشحال و من ناراحت. ویار خیلی سختی تا ۶ ماهگی داشتم و بعد اون هم مشکلات خیلی خیلی زیادی داشتم. که دیگه از گفتنش اجتناب می کنم. در هر حال بارداری فوق العاده سختی داشتم تا اینکه دختر دومم هم به دنیا اومد و الان ۵ ماهشه. اونقدر بارداریم سخت بود که دیگه به فکر بچه دار شدن نبودم. اینم بگم که دوست داشتم که بچه دومم پسر باشه، که شوهرم با داشتن یه دخترو پسر دیگه به بچه سوم فکر نکنه که فکر می کنم اینکه من بچه نمی خواستم و یا اینکه دوست داشتم پسر باشه و ناشکری می کردم اینقدر بارداری بدی داشتم. همه بهم می گفتن و میگن همین دوتا بچه دیگه بسته، خودمم همین فکر رو می کردم تا اینکه ۳ ماه پیش با کانال شما از طریق یکی از اقوام آشنا شدم. به شوخی بهم گفت بچه سومم میاری ؟ منم بهش خیلی جدی گفتم برای هفت پشتم بسه. گفت بیا یه کانال بهت معرفی کنم تا سومی هم بیاری. تجربه یکی از اعضای کانال رو برام فرستاد. من اصلا نگاهش نکردم تا اینکه یه شب اتفاقی بعد اینکه بچه ها رو خوابوندم. گوشی دستم بود و اون تجربه رو خوندم و برای کنجکاوی عضو این کانال شدم. با چیزایی که تو کانال خوندم، مدتی دارم فکر می کنم چرا ما این همه در مورد جمعیت کشورمون و مهمتر اینکه حرف رهبرمون غافل بودیم. چرا باید نسل شیعه انقدر کم باشه. مگه ما چقدر تو این دنیا زندگی می کنیم و همش به فکر راحتی هستیم. در صورتی که اینجا جای سختی کشیدنه. یه بار یادمه آقای پناهیان تو سخنرانی هاش می گفت اینجا جای سختیه. اگه سختیتو خودت انتخاب نکنی برات انتخاب می کنن. پس چرا خودمون سختی رو انتخاب نکیم که سختیش توش لذت و شیرینی هم داره. و جز باقیات و صالحات هم حساب می شه. بله بچه دار شدن خیلی سخته، بارداری، شب بیداری ها، حرص خوردن ها و ... اما خدایی نکرده دوست داریم یه بیماری صعب العلاج داشته باشیم یا اذیت بچه ها رو اما اگه یکم اخروی نگاه کنیم سختی ها کمتر می شه. اگه به این فکر کنیم که داریم شیعه حضرت علی رو بزرگ می کنیم و برای آقا امام زمانمون یار و لشکر تربیت می کنیم سختی ها کمتر به چشم میان. به همین خاطر منم قصد دارم دوتا دیگه سرباز به سربازای آقا اضافه کنم و از خدا و از امام زمانم و از مادرم حضرت زهرا و حضرت علی کمک می خوام. به کسی هم نگفتم چون مطمئنم همه عکس العمل خوبی ندارن.‌‌ اما من دیگه به این چیزا فکر هم نمی کنم و مطمئنم خداوند از همه لحاظ کمک خواهد کرد. اینم بگم شوهرم وقتی اسم بچه سوم رو میاره می گم نه اصلا،فکرشم نکن. 😉😂😂 اما من بهش فکر می کنم و فعلا منتظرم دختر دومم یکم بزرگ بشه و حداقل دو ساله بشه. ان شاء الله خدا بهمون کمک می کنه. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
بخاطر من خودکشی کرده 🌸🍃🌸🌸🍃 سلام ممنون میشم کمکم کنید من یه خواستگاری داشتم اومدن خواستگاری بعد قرار شد یه مدت مجازی باهم حرف بزنیم تا آشنا بشیم این آقا از اولی که من رو دیده بودن و تو این مدت که مجازی حرف میزدیم به من علاقه مند شده بودن.منم حس هایی بهش داشتم.اما خانواده پدریم که تحقیق کرده بودن به خاطر چندتا عیب کوچیک ردش کردن.خانواده ماهم جوریه هرچی بزرگ تر فامیل بگه درسته😕. بهم گفته بود قبولش نکنم خودکشی میکنه منم جدیش نگرفتم .الان بهم گفتن که حالش خرابه و بستری بیمارستان شده. چیکار کنم به نظرتون کسی این تجربه رو داشته بهم کمک کنه؟ منم سنی ندارم و به خاطر اینکه پدرم فوت شده همه واسم شدن پدر😑و زندگیم رو کنترل میکنن @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
برای حال دل هم دعا کنیم 🌸🍃🍃🌸🍃 سلام اعضای عزیز برای منم دعا کنید دلم میخاد بچه دار شم از لحاظ پزشکی خودم و شوهرم سالم هستیم شوهرم وضع مالیش خوبه اما کلا بی اعصابه میگه حوصله بچه ندارم خودم آرزو دارم بچه دار شم شوهرم سرسخت مخالفه وقتی شوهری از زنش بچه میخاد یا زنی میگه ناخواسته باردار شدم آنقدر حسرت میخورم دعا کنید برام @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃 خدایا... آروزهای ما در دستان توست پس آنها را برآورده کن..🤩🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ______________________♡
🌸🍃🍃 من ۲۰ سالمه و دانشجو مهندسی ‌متالوژی هستم قبلا ینی ۸سال پیش رزمی کار میکردم ، استادمون از دوستای مادرم بود یه پسر داشت که سه سال از من بزرگتره من کم کم ذهنم درگیر پسرش شد
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🍃 من ۲۰ سالمه و دانشجو مهندسی ‌متالوژی هستم قبلا ینی ۸سال پیش رزمی کار میکردم ، استادمون از دوس
اوایل میگفتیم بزرگ شم از سرم میپره اینا حس و هیجان بچه گونه اس گذشت و ما شدیم ۱۸_۱۶ساله دیگه فکر و ذهنمون شد اون آقای‌خاص 😶 کم کم خاستگارا و پیشنهادای اطرافیان شروع شد ولی هرکی میومد من با اقای‌خاص مقایسه اش میکردم و رد میکردم یه پنج شیش تا کیس معلم و مهندس و ارایشگرو و...😂 همینجور رد کردم و خلاصه همینجور تو دلم دوسش داشتم تا اینکه دانشگاه قبول شدم و یه خاستگار دکتر برام پیدا شد کل دور وبری ها افتادن به جونمون که بچسب بهش اینو رد نکنیااا و... منم دیدم این بنده خدا خوبه همه چیزش خاکی مثل خودمه گفتم بهش فکر کنم فرصت بدم بهش قرار شد باهم اشنا شیم قرارگذاشتیم حرف بزنیم بعد به خانواده نتیجه رو بگیم اقا رفتیم دیدیم اصن این میخواد اب بخوره من تو ذهنم با اقای‌خاص مقایسه اش میکردم هرچی اون سعی میکرد به دلم بشینه راضیم کنه من با همه ویژگی های نایسش نتونستم بهش حتی فکر کنم دیگه سریع ردش کردم با هزار بدبختی و سرکوفت بقیه😑 دیدیم اقا اینجور نمیشه دارم گند میزنم به زندگیم گفتم بزار به اقای‌خاص پیام بدم ببینم اصلا تحویل میگیره ببینم میتونم بهش بگم تا تکلیف خودمو روشن کنم ؟! اوایل خوب و مودب مثل همیشه تحویل گرفت اما یکم که خواستم جو رو صمیمی کنم تا بتونم حرفمو بهش بزنم دیدم گارد گرفت اصن غرورم خورد شد دیگه سمت گوشیم نرفتم ببینم چی میگه و جوابی ندادم گذشت یه دوهفته بعدش خبر رسید دوست صمیمیش داره آمارمو از این و اون میگیره و مادرآقای‌خاص میخوان واسطه برا آشنایی بشن😑 ((یعنی عاشق شدنم شده کمدی !!)) یه لحظه شیطونه زد به سرم از طریق دوستش به خودش نزدیک بشم ولی بعدش خودم از فکرم خجالت کشیدم با اینکه ازش دلخورم ولی هنوز ذهنم درگیرشه چیکار کنم اخه ‌‌...همه راهی رو برا فراموش کردنش رفتم اما باز عقل و دلم رفت سمتش یه امیدی واهی ته دلمه @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃 حرفهایی که زنان نباید به شوهرشان بزنند..🍃🍃🍃🍃🍃 🔴هرگز در مورد مادر وی چیزی بر زبان نیاورید! 🔴هرگزبا نزدیکترین دوست همسرتان خودمانی نشوید! 🔴هرگز در مورد روابط عاشقانه ای که در گذشته و قبل از ازدواج داشتید حرف نزنید! 🔴هرگز به وی نگویید که فلان دوست شما زیر سرش بلند شده است! 🔴هرگز و هرگز به وی نگویید که وی به اندازه ای که قبلا در رابطه جنسی قدرت داشته نیست! 🔴هرگز چیزی نگویید که احساس کند نسبت به جریانات شغلی وی ناراضی هستید! 🔴هرگز به وی نگویید از وی طلاق خواهید گرفت مگر اینکه فلان کار را انجام دهد! 🔴هرگز نگویید که شما بیشتر از وی حقوق میگیرید ! @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿