#خاطره_ازدواج 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 اوایل ازدواج میخاستم جلو مادرهمسرم بگم من خیلی مؤمنم. بحث قرآن شد گفتم من سوره‌ی بقره رو حفظم. همونجا چشماش  اندازه ماهیتابه شد😳. همسرم گفت منظورش واقعه ست😂😂😂 من😉 مادرهمسرم😡😡😡 همسرم که همیشه سوتیای منو جمع میکنه😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

#دلبرووووون: من جمله‌ی دوستت دارم رو زیاد نمیگم به جاش برات آهنگ میفرستم، پیامتو زود سین میکنم، بهت توجه میکنم، میخندونمت، و وقتی میبینمت برات لبخند میزنم... : ) 🖇💌 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

در ۷ گام منحصر به فرد ، کسب و کارت رو از صفر شروع کن 💡😍 🔖اینجا آدم ناامید و بیکار نداریم 🤩👇 🆔 : eitaa.com/joinchat/1497956410C1793bb8ea1 ༺🎥 رزق حلال ، رسانه خانواده ها ♥️

برای شروع کسب و کار یا رشد کسب و کارت میتونی روی متخصصین ما حساب کنی ، از همین جا شروع کن زندگی مالیت رو 🆔 : eitaa.com/joinchat/1497956410C1793bb8ea1 ༺🎥 رزق حلال ، رسانه خانواده ها ♥️

#خاطره_شما 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 داشتم ماست ها رو خالی میکردم داخل ظرف بعد دیدم سر ظرف نیست🤔 در زدن حواسم پرت شد رفتم در رو باز کنم و از ماست ها فراموش کردم😕 مهمونا دایی همسرم با خانواده همسرم بودن☺️ اینا خیلی مهربونن و بهم خوبی میکنن و جاریم همش حسودی میکنه(اما به جاریم هم خیلی محبت میکنن😒) خلاصه بعد از ساعت ها گپ و گفت امدم شام بکشم 😇🍚🍗🍟 همه داشتیم غذا میخوردیم من رفتم برای دختر جاریم دوباره ماست خالی کنم 🥣 یهو دیدم یه سوووووسک🙊😱🤢داخل ظرف بوده و من ندیدم و. همینجوری خالی کردم🤭🤫🤢 همه ماستا رو. خورده بودن و نمیتونستم بگم نخورین 🤭🤢 نگو وقتی سر ماستا باز بوده سوسکه رفته 🤢😱😭 از اون به بعد کلا از ماست زده شدم😕🤢 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

#دلبروووو.ن: ‏صحبتا تموم میشن ‏چتا پاک میشن ‏ولی عادت چک کردن پروفایلش هیچوقت از سرمون نمیره... 🖇💌 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

#خاطره_ازدواج 🌿🌿🌿🌿🌿 یه سالی میشد ازدواج کرده بودم. زمستون بود میخواستم لباس بافت بخرم. خواهرم باردار بود. یه بافت طرح خفاشی خریده بود ولی مادر شوهرش گفته بود حق نداری اینو بپوشی و خلاصه خواهرم به این و اون رو زد ولی کسی ازش نخرید. به من گفت تو بخرش ولی من گفتم ازم گشاده. پوشیدم . خواهرم خیاطه گفت برات تنگش میکنم. تنگش کرد و من میپوشیدم میرفتم بیرون. یه بار باهاش رفتم داروخونه قرص اورژانسی بخرم. خانمه بهم نگاه کرد و گفت برای شما ضرر داره شما باردارید!!!!!!!😂 یه بارم سوار سرویس دانشگاه شدم جا نبود بشینم. یکی از همکلاسیام بلافاصله از جاش بلند شد که من بشینم. فکر کرد من باردارم با اون لباس...خخخخخخخخخ😂وقتی برای شوهرم تعریف کردم گفت دیگه حق نداری این لباسو بپوشی.😏ترم بعد که رفتم دانشگاه یکی از همکلاسیام پرسید شما ترم پیش باردار بودی زایمان کردی! خخخخخخخخخخخخ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

#دلبروووووون: هوايت ميزند بر سَر دلم ديوانه می‌گردد... #مولوی 🖇💌 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

⚠️انرژیتو بابت راهی که براش ساخته نشدی نذار من مجتبی مصطفایی هستم مدرس استعدادیابی با ۱۳ سال سابقه،یه خبر خوش براتون دارم ✅ مینی دوره استعدادیابی و کشف علاقه استعدادیابی کودکان / انتخاب رشته انتخاب شغل / شناخت خود ❌ امروز می تونی دوره رو رایگان بگیری سوالی هم داشتی خودم بهت جواب میدم همین الآن بیا اینجا👇برات سنجاق کردم https://eitaa.com/joinchat/4130668764C3e616b3fba

✅استعدادتو پیدا کن تا موفق بشی اگه فرزند داری و نمیدونی چه استعدادی داره اگه نمیدونی چه رشته ای رو باید انتخاب کنی اگه از شغلت ناراضی هستی و بی حوصله ای ❌مینی دوره استعدادیابی و کشف علایق برای توست که دقیق استعدادهات و علایقت رو بشناسی 💥این دوره رو امروز رایگان دریافت کنید💥 توی کانال زیر سنجاق کردم 👇🏼 https://eitaa.com/joinchat/4130668764C3e616b3fba

#خاطره_بچگی 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 بچه که بودم یه دایی داشتم که عاشقانه دوستش داشتم یبار با بچه ها داشتیم توی کوچه بازی میکردیم که یکدفعه دیدم دایییم داره  از سر کوچه میاد.منم با ذوق و شوق به بچه ها گفتم داییمه. و دویدم به سمت داییم و هی داد میزدم داایی جوونم،دایی خوبم😍 وقتی نزدیک شدم دیدم ای داد بیداد. اینکه داییم نیست منم هول شدم و برای اینکه ضایع نشن همونطور که میدویدم رفتم سمت تیر برق و بغلش کردم و میگفتم داایی جوونم. دااایی☺️🤦‍♀ مرده از کنارم رد شد و مثل کسایی که دیوونه دیده باشن با تعجب بهم نگاه میکرد بچه ها هم مرده بودند از خنده خلاااصه فنا شدم تا مدتها بچه ها وقتی تیر برق رو میدیدن میگفتن ترانه داییت🤣🤣 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿