eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.7هزار عکس
618 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
: اگه ازتون دوره و دیر به دیر میبینیدش بهش بگید : ‹ در کوی تو معروفم و از روی تو محروم!🙁🌿 › @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 یه روز از بیرون ک اومدم یادم‌رفت در حیاط رو ببندم.. رفتم‌تو سالن و کارام کردم احساس کردم ی صدایی از حیاط میاد رفتم دیدم یه خر تو حیاط افتاده شکمشم پاره بوده😢 تشنه بوده اومده لب حوض اب بخوره همونجا تلف شد... گذشت و مادر من روده اش مشکل داشت و مجبور شد عمل کنه..رفتیم عیادت پسر من ۴ سالش بود تعداد زیادی نشسته بودیم تو سالن پسرم گفت‌مامانی شکمتو ببینم‌😂 مادرمم نشونش داد گفت مامانی اوف شده گفت بابایی ببین شکم‌مامانی مثل شکم اون خره پاره اس🙈 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: تو زبان کردی یه تعریفی هست که میگه: " دردت وه ناو سقانیلم " به معنی دردت بیفته تو استخونام :) همينقدر قشنگ *-*♥️ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 یه روز من و شوهرم نشسته بودیم و چای می‌خوردیم. و مست عشق هم دیگه😍😍 به هم زل زده بودیم شوهرم به من گفت ای عشق بی همه چیز من....حالا قیافه خودش😍😘قیافه من👈😠 میگم یعنی چی خجالت بکش دوباره تکرار کرد تا معنی حرف شو فهمید اینقدر خندید بهش گفتم توهمون نگاه عاشقانه کنی کافیه لازم نکرده به زبون بیاری🤣🤣 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: ‏هر آدمی باید یکی رو داشته باشه که وقتی به خنده‌اش فکر میکنه حال دلش آروم بگیره... لطفاً به خودت بگیر : ) 🖇💌 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 یه بار یادم نیست جزوه یا کتاب از دوستم دستم بود رفتم دانشگاه کلی ناراحت شد چرا نیاوردیش منم گفتم وقت هست تا بعد از ظهر کلاس داریم بین کلاسها میرم میارم خونمون هم نزدیک نبودفقط هم با اتوبوس میتونستم برم خلاصه رفتم خونه هوا گرم بودیه لیوان آب خنک‌خوردم بعدش چشمم افتاد به مانتو جدید خواهرم‌پوشیدم و چادرمو سرم کردم رفتم سوار اتوبوس شدم برگشتم دانشگاه وقتی اومدم پیاده بشم فقط یه بلیط تو جیبم بود، یعنی خاک واقعا خاک...😐 این همه راه رفته بودم خونه آب خورده بودم و نه تنها جزوه نیاوردم بلکه کیفمم جاگذاشتم خدا را شکر یه بلیط تو جیب مانتو خواهرم بود البته توجیب خودم هم پول بود هم بلیط دوستم بنده خدا وضعمو دید هیچی نگفت کرایه برگشتم بهم داد😢😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: مرا ببوس و برو با لبی که خندان است... 🖇💌 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 پنج شنبه اخرسال بود و با شوهری هوس زیارت اهل قبور کردیم ولی چون غروب بود و خیلی دیررفتیم یه کم خلوت بود سرمزار روی هرقبری میرفتیم یه عالمه شکلات ریخته بودن سرقبرا که هرکی رسید برداره وای خدایا همش میخندیدیم شکلاتا از روی همه قبرا برمیداشتیم 🙈🙈 یه دفعه چشممون افتاد به یکی از اشناهای شوهرم که خیلیم باهاش رودربایسی داشتیم از دور مارو نگاه میکرد خودشم غش کرده بود از خنده 😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: مکرر می‌شود هر روز، عشق تو درون دل ولی تکرار و تکراری نخواهی شد برای من... 🖇💌 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 من تو ی مغازه لباس فروشی کار میکنم ک هم لباس مردونه داره هم زنونه،بعد ی بار ک تنها بودم و اهنگ غمگین گذاشته بودم و صداشم نسبتا بلند بود داشتم لباسارو مرتب میکردم و تو حال و هوای خودم بودم یهو وقتی برگشتم تا لباس بعدی رو بذارم سرجاش دیدم ی مرد وایساده رو ب روم😐جیغ کشیدم 😂😂🤦‍♀️ک خود مرده هم ترسید و دستاشو اورد بالا گفت نترس بابا کاری ندارم😂😂 انقد عصبانی بودم ولی سعی کردم خودم و اروم نشون بدم و گفتم حداقل ی سلامی ی علیکی،بعد مرده گف من دوبار سلام کردم نشنیدی🤦‍♀️😂😂 همچین تو حس و حال بودی😂 خدایی خیلی خجالت کشیدم قرمز شده بودم از خجالت و خداراشکر چون ماسک زده بودم پیدا نبود ک از شدت خنده در حال انفجارم،خلاصه لباسی ک میخواستو اوردم و موقع حساب کردن بهم گف ی تخفیفیم بده انقد ترسوندیمون😂😂 من ک دیگه جلو خندمو بزور گرفته بودم،دیگه براش حساب کردم و رفتش بالخره😂😂واین برام درس عبرت شد تا دیگه وقتی تنهام اهنگ نذارم😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 یبار قرار بود باآبجیم برم بازار.قرار گذاشته بودیم که یه جایی همدیگرو ببینیم اینقد توراه بهم تلفن کرد که زودباش زودباش.همش حواسم بهش بود که زود برم سرقرار که آبجیم عصبانی نشه خواستم سوارتاکسی بشم.یه تاکسی جلوم وایساد،سه تاپسر جوون خوشتیپ پشت نشسته بودن وصندلی جلو کنار راننده خالی بود منم عوض اینکه جلو سواربشم،اینقد حواسم پرت بود که به یکی ازاون پسرایی که پشت نشسته بودن بایه حالت خیلی خنده دار بادستم اشاره کردم که بیادجلو بشینه ومن عقب کنار اون دوتاپسر نشستم وقتی سوار تاکسی شدم یه دفعه به خودم اومدم دیدم واااااااااااااااااااااااااای چه سوتی ای دادم قررررررررررررررمز قرمز شده بودم ازخجالت.😂😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 سلام من روز عقدم که رفته بودیم محضر بعد از دادن شناسنامه ها سند ازدواج رو گذاشتن جلومو گفتن امضا کنم، به امضای آخر که رسید گفت باید بنویسی مفاد سند رو قبول دارم و امضا کنی، منم نوشتم وفات سند رو قبول دارم و امضا کردم (اینقدر استرس داشتم که متوجه نشدم چی گفت). 😑 بعد که از محضر اومدیم بیرون توی ماشین تنها بودیم شوهرم گفت فاتحه فرستادی؟ گفتم فاتحه برای چی؟ گفت واسه وفات سند دیگه😂😂 با تعجب نگاهش کردم که گفت: دیوونه مفاد سند رو وفات سند نوشتی، سند رو کُشتی😂  @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿