#خاطره_عقد:😅
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
تو عقد رفتیم خونه دایی شوهرم اولین بار بود و منم خیلی میخاسم کلاس بذارمو سرسنگین باشم...داییش خیلی کاکتوس گرفته بود گوشه خونش گذاشته بود...
بهش گفتم به کاکتوس علاقه دارین گفت اره یه مدته کرم کاکتوس گرفتم(یعنی هی دلش کاکتوس میخاس)
منم مخم تعطیل شده بود گفتم کرم کاکتوس چه نوع کرمیه؟ برا کاکتوسا خوبه؟☺️
هنوز که هنوزه مسخرم میکنن😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_عقد:
🌿🌿🌿🌿🌿
روز عقد نذر کردم با نامزدم بریم مشهد
(بماند که چقدر واستون دعا کردم)....
هیچی چند روز بعد نامزدم بلیط گرفت بریم پیش آقا ...
حرکت کردیم رفتیم مشهد وقتی رسیدیم من رفتم قسمت زنانه نامزدمم رفت قسمت مردانه
بعد من یه کفش دیدم برداشتم گفتم عه این که کفش نامزدم هست رفتم بیرون و با نامزدم تماش گرفتم و وقتی دیدمش نعره میزدم علی کفشت دست منه اونم میزد روی پیشانیش میگفت این کفش کیه من که کفشم پاهامه
قیافه من😐😐😐
نامزدم😏😳😳
هیچی دیگه از جمع بیرون اومدم و توی هتل دائم تو افق محو بودم😂😂😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_عقد:
🌿🌿🌿🌿🌿
تو دوران عقد بودم🤦🏼♀
رفتیم عید خونه خواهرشوهرم
همه بودن☺️🙁
خواهرشوهرم بعداز کمی نشستن و پذیرایی
رفت داخل اتاق خواب اومد دیدم دستش چیزی مث کادویه اومد طرفم
گفتم دستت دردنکنه چرا زحمت کشیدی😍😍لازم نبود به اینکارا😘☺️
بعد دیدم😳 عع البوم عکساشو اورده🤦🏼♀😐
اونم ی خنده ریزی زد منم خندیدم خودمو زدم به پروی گفتم فک کردم کادو اوردی😂😂😂😂
هنوز انقدر اشنایی نداشتم خب باهاشون☹️😂
اونم خنده ریز کرد گف نههه😕😂
خب اخه منو پاگشا نکرده بودن فک کردم کادوشو الان اومده بده
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿