eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
619 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیای بانوان❤️
عاقبت دوستی مجازی👇
همیشه در نظر داشته باشین که تمام دوستی های مجازی ختم به خیر نمیشه... سال۹۲با پسری توی تلگرام آشنا شدم،شبها تا صبح باهم حرف می‌زدیم و فراتر از حرفهای عاشقانه....میگفت قصدم ازدواجه..همشهری بودیم،باهم قرار گذاشتیم که ای کاش نمیذاشتم😔😔😔 گفت اگه دوستم داری بیا خونمون...بااینکه میترسیدم ولی رفتم...اولین بار بود میرفتم خونشون... میگفت که تو آخرش مال منی..‌.پس چرا سخت میگیری راحت باش...میگفت من باهات صیغه میخونم چون۱۸سال رد کردی خودم میتونم بخونم...بخدا نفهمیدم چی شد که اونچه که نباید شد😔😔😔 بعد از اون روز ناپدید شد،الان من موندم و کوهی از پشیمانی و ندامت...هر خواستگاری میاد رد میکنم... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک خواستگاری👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک خواستگاری👇
تست خواستگار شناسی: اگه سینی چای و شیرینی رو جلوش گرفتید،از دورترین نقطه ی ممکن شیرینی و برداشت ،دوستتون داره ،فوری بگید "بله" اگه از وسط برداشت،در آینده عاشقتون میشه بازم بگید "بله" اگه از همون چای و شیرینی اولی و نزدیک دست خودش برداشت بازم بگید "بله" خلاصه نذارید پاشو بذاره بیرون هرجور شده خودتونو غالب کنید چون شوهر کمه😐😂😜😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‍‌@beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
خواستگاری دلبرررروووونه👇
دنیای بانوان❤️
خواستگاری دلبرررروووونه👇
۱۸ سالم بود خوب یادمه تو فروردین هوا به جور خاصی ملس بود قرار بود برم خونه دوستم تا برای کنکور که چیزی بهش نمونده بود درس بخونیم مامانم مسافرت بود قبل رفتن بابا گفت قراره برام مهمان بیاد میشه وسایل پذیرایی را حاضر کنی بعد بری ؟؟ با سلیقه و وسواس میوه و شیرینی را چیدم و گذاشتم روی میز و رفتم بعد از برگشتم جو خونه تغییر کرده بود مامان همون شب برگشت با بابا هی پچ پچ میکردن کلافه شده بودم .... تا اینکه مامان گفت مهمان اون روز بابات استاد بابات بوده و تورو برا پسرش خواستگاری کرده پامو کردم توی یه کفش که نهههههههه می‌خوام درس بخونم مامان گفت بابا میگه من با استادم که الان همکار هم هستیم رودربایستی دارم بذار بیان ببینشون بعد بگو نه منم اصراراونهارا دیدم کوتاه اومدم امااااا روز خواستگاری 😁 رفتیم صحبت کنیم جووووری پسر مردم را شستم گذاشتم کنار که خودم کف کردم😄😄 تازه اون روز فهمیدم من با خواهر این آقا توی یه مدرسه هم هستیم ☺️ خلاصه جواب رد دادم و فکر کردم تموم شده اما از اون روز به بعد هر روز ایشون میومد دنبال خواهرش دم مدرسه بقول خودش میگه میومدم تورو ببینم مادر فولاد زره😂 منم میدیدمش و از قصد صورتمو برمیگردوندم و مشمئز میکردم خودمو😅 یکسال بعد اون قضیه من پشت کنکوری بودم که بازم اومدن خاستگاریم با خودم گفتم عجب رویی داره این پسر با اون فضاحت اون بار ردش کردم باز میخواد بیاد خلاصه اومدن ولی نمی‌دونم چرا اینبار که دیدمش دلم رفت ..😇 بهش جواب مثبت دادم و الان ۱۳ ساله که عاشق منه منم عاشق اون با دوتا بچه 😍 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
عاشقانه ای از جنس محرم 👇
دنیای بانوان❤️
عاشقانه ای از جنس محرم 👇
یادمه دبیرستان بودم که شبهای محرم هرشب میرفتیم حسینه محلمون... اونجا یه خانم خیلی مهربون حدودا۴۵ساله بودند که گاهی متوجه نگاهشون به خودم میشدم... پدر من معتاد بود و نمیدونم چه بدهی به دوستش داشت که قرار بود منو بده به پسر دوستش😞...منم خیلی ناراحت و افسرده بودم...چون بعد از محرم قرار بله برون کذاشته بودند... خلاصه یکی از اون شبها مداح حسینیه نوحه ی خواهر غم پرور من که درباره حضرت زینب بود با صدای فوق العاده سوزناکی میخوند...کلی باهاش گریه کردم و از خدا خواستم یا منو بکشه یا مشکلم برطرف کنه... یکهفته نگذشته بود که اون خانم منو برای پسرشون خواستگاری کردند... حالا حدس بزنین پسرشون کی بود؟؟؟؟ همون مداحی که سوزناک نوحه رو‌میخوند😊 خلاصه تا همسر محمدحسین شدم کلی از پدرم کتک خوردم ولی ارزششو داشت.... الان۹سال از اون روزها میگذره و من عاشقانه دوستش دارم،کنارش آرامش دارم.... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#مریم(دختریکه به اجبار زن پسرعموش میشه ولی اتفاقات غیرقابل باوری در زندگیش پیش میاد.....)#درد_دل_اعض
نظر برای مریم ❣❣❣❣ سلام درمورد مریم میخاستم بگم خواهش میکنم بزارید کانالتون. من کار مریم خانوم رو تایید نمیکنم اما دوستانی که درمورد مریم گفتند که ما شرایط بدتری داشتیم یا شرایط مشابه و خیانت نکردیم خواستم بگم هیچ کسی از خودش چیزی نداره واگه شما دچار خطا نشدید لطف و نگاه خدا بوده و بس. ما از خودمون هیچی نداریم و اگه مغرور بشیم صد درصد و جوری که بعدش خودتون متعجب میشید مرتکب همون خطایی میشیدکه کسیو درموردش قضاوت کردید، امام صادق (ع) فرمودند: کسی که مومنی را به گناهی سرزنش کند نمیرد تا آن گناه را انجام دهد وپیامبر خدا حضرت محمد(ص) فرمودند: خدایا لحظه ای مرا به خود وامگذار. آرزویه عاقبت بخیری و نگاه ویژه ی خدا رو دارم برای همه ی دوستان ومریم عزیز ❣❣❣❣❣❣ سلام خسته نباشید درمورد خانمی که درمورد مریم نظر دادن گفتن زنی که شوهر داره باهرکسی زنا کنه حرام ابدی میشن واین را اکثرا نمیدونن وقربانی میشن :خانم عزیز شما به خودت نگاه میکنی اعتقاد و ایمان داری حرام وحلال خدا سرت میشه.... فکر میکنی امثال مریم و زن های هر.زه و ه.وس باز جامعه این چیزا را میفهمن یا سرشون میشه اخه زنی که شوهر داره میره خیانت میکنه چی میفهمه ... حتما بعدش هم پاش بیفته ازدواج میکنه تا آخر عمرش تو لجن دست وپا میزنه کاری به حلال و حرومش هم نداره ان شاءالله اگه قابل هدایت نیستن خدا ریشه این آدمها رو از رو زمین برداره بحق حضرت زهرا @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#مریم(دختریکه به اجبار زن پسرعموش میشه ولی اتفاقات غیرقابل باوری در زندگیش پیش میاد.....)#درد_دل_اعض
:❣ دوستان درددل مریم که اعضای کاناله دختریکه اتفاقات غیرقابل پیش بینی در زندگیش اتفاق می افته رو بخونید و نظراتتون رو برامون ارسال کنید... دختریکه بعد عروسیش دچار یک وسوسه میشه و.... ممکنه برای هر کدوم از ما اتفاق بیفته.... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
(دختریکه به اجبار زن پسرعموش میشه ولی اتفاقات غیرقابل باوری در زندگیش پیش میاد.....)
دنیای بانوان❤️
#مریم(دختریکه به اجبار زن پسرعموش میشه ولی اتفاقات غیرقابل باوری در زندگیش پیش میاد.....)#درد_دل_اعض
رابطه من و مجید برام سخت نبود شروع یک رابطه و حضور یک مرد غریبه تو زندگیم من پا به راهی گذاشته بودم که بهش عادت کرده بودم و بیشتر غرق میشدم.مرتب باهاش تلفنی حرف میزدم و درد ودل میکردم.من کمبود محبتی که داشتم رو با حضورش جبران میکردم و دیگه حتی به محمد فرصت نمیدادم نزدیکم بشه و یا بخواد بهم توجه کنه.هر بار میرفتم خونه بابا بهم میگفت پول کم داره و بابت پولی که به عمو داده و اون سفته ها رو پس نداده من باید جوابگو باشم.حوصله بحث کردن نداشتم نمیدونم تقصیر من این وسط چی بود بابا نصف پول رو برگردونده بود و عمو راضی نمیشد سفته هارو بده اما مطمئن بودم زنعمو مانع از پس دادن میشه.اون روزم مثل همیشه پسرم رو بغل کردم و راه افتادم خونه بابام،محمد درگیر کارهای خیاط خونش بود و کاری به کارم نداشت. وقتی رسیدم بابا خونه بود و کلافه.ازمامان که پرسیدم گفت:یکم دیگه از پول رو داده اما عمو سفته ها رو پس نمیده.وقتی منو دید با غضب بهم نگاه کرد و گفت:من پولی که حق این داداش بدبختت دادم به عموت اما اون بازم زیر بار نمیره سفته ها رو پس بده.دختر دادم بهشون پولمم گرفتن هنوز هیچی به هیچی...گفتم: بابا تقصیر من چیه این وسط.مگه شما نظر منم خواستید..یه نگاه به النگوهای دستم کرد و گفت: اون شوهر نامردت پول داره که برات النگو بخره و مامانش به عالم و آدم پز بده اما پول نداره بندازه کف دست باباش تا سفته های منو پس بده و دست از سرم برداره.چی به این پدر میگفتم که هیچی نمیفهمید...گفتم: مگه محمد پول قرض کرده؟؟؟با عصبانی داد زد و گفت: چقدر بامن بحث میکنی؟؟؟ من دست و بالم خالیه‌.عموتم که نمیفهمه...اگه کاری ازت نمیاد بهم یکم پول قرض بده....عرضه ندلری که بگی بقیه بدهیش رو ببخشه ...حداقل یکم پول برام جور کن....گفتم: اگه پولی داشتم حتماگفت: داری...این النگوهای دستت...با تنفر نگاش کردم.تو چه پدری بودی آخه....نه هیچ وقت حمایتم کردی نه هیچ وقت کنارم بودی حالا چشم نداری دوتا لنگه النگو تو دستم ببینی.آستینم رو کشیدم روی النگوهام و گفتم: نمیتونم،محمد روی اینا حساسه.....بابا عصبانی ول کرد و از خونه رفت بیرون.منم نیم ساعت نشستم و راه افتادم.تصمیم گرفتم شب با محمد حرف بزنم و بگم یه فکری بکنه.تا شب منتظر محمد شدم وقتی اومد از اینکه گارگاهش راه افتاده بود خیلی خوشحال بود‌ و بهم گفت میتونم از هر وقت که بخوام کنارش کار کنم.یکم من من کردم و بهش گفتم بابام چی گفته.اما قضیه النگو رو نگفتم.حرف زدن نتیجه ای نداشت جز اینکه عصبانی شد و گفت: به من هیچ ربطی نداره.. ادامه دارد.. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک سادگی👇