eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
632 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک ازدواج فامیلی🍃👇
❣❣❣❣❣ میخوام به اون خانمی که گفته ازدواج فامیلی ارزش میاره پایین ازدواج فامیلی خوب نیس بگم که نه عزیزم اصلا اینطور نیست .... من الان شش ماهه که عروسی کردم البته یک سال پیش نامزدی کردیم با تمام وجود عاشق همیم طوری که من میرفتم خونه پدرش خودش ماموریت بود همش سفارش میکرد به دخترخاله هام که احترام عشقمو بگیرین... با اینکه با خواهراش جورم از بچگی هممون با هم بزرگ شدیم اما بازم همه جا مراقبمه میریم خونه طرف شوهرم چه شوهرم چه خانوادش نمیزارن دست بزارم به سیاو سفید کافیه مریض بشم همشون عذا میگیرن همین دیشب حالم یکم بد بود همسرم زنگ زده بود به فامیل و اینا که زنم مریض شده چرا میبرمش دکتر خوب نمیشه حق داشت چون یه مریضی گرفتم سه بار رفتم دکتر هی بدتر میشدم درحدی همو دوست داریم که شوهرم و خواهرش زار میزدن برام خلاصه بگم که اینطور نیست بستگی داره که خانواده چطور باشه غریبه هم هست از صدتا فامیل بدتره فامیل هم هست از صدتا غریبه بدتر من با شناختی که از پسرخاله ام داشتم باهاش ازدواج کردم میدونستم خوشبختم میکنه و الانم شکر خدا همینه😍❤️ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#مریم#درد_دل_اعضا
:❣ درددل مریم که اعضای کاناله دختریکه اتفاقات غیرقابل پیش بینی در زندگیش اتفاق می افته رو بخونید و نظراتتون رو برامون ارسال کنید... ممکنه برای هر کدوم از ما اتفاق بیفته.... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
#درد_دل_اعضا
دنیای بانوان❤️
#مریم#درد_دل_اعضا
خدا التماس میکردم به دادم برسه دیگه از این غلطا نمیکنم... چند دقیقه بعد در حموم بازشد نرگس بود.گفت: خبر مرگت بیا بیرون ببین چه گندی به زنگی و روح و روان داداشم...آروم اومد بیرون قبل رفتن تو اتاق بازم رو گرفت تو دستش محکم گرفت و چنگالش رو توش فرو کرد و گفت طبق قرارمون از کثافت کاریات حرفی نمیزنی...با این پسره دوست بودی اونم فقط دو روزه....همین....بعدم میگی طلاق میخوام چون خیانت کردم.،سرم رو به نشونه بله تکون دادم و رفتم تو اتاق. موهام خیس بود.گفتم: سلاممحمد بلند شد و بدون اینکه نگام کنه خوابوند زیر گوشم و داد زد و گفت:زهرمار و سلام...درد و سلام..بمیری که مایه عذابمی...چه غلطی کردی آشغال...به من خیانت میکنی؟؟؟با ضربه دستش پخش زمین شدم و سرم خورد به دیوار....محمد حمله کرد سمتم...منتظر بودم بگیرنش اما نه اونا از دیدن من تو این شرایط لذت میبردن...محمد میزد و فحش میداد...منم از درد به خودم میپیچیدم...تا نرگس اومد جلو و گفت:داداشم...محمدم خونش میفته گردنت ولشکن آشغال رو...طلاقش بده بره گمشه از زندگیت خودم برات زن میگیرم یک زن خوب و سالم...محمد برگشت و گفت: چرا مذخرف میگی...مادر بچمه...زنمه...بهم خیانت کردهاینو گفت و نشست..احساس کردم کمرش خم شده...انگار شکسته بود...شروع کرد به گگریه کردن و گفت:چطور تونستی، منکه دوشب پیش بهت گفتم دوست دارم دیگه....گفتم از رفتار این شش سالم پشیمونم...گفتم بچه بودم اذیتت کردم بگذار زندگی کنیم بخاطر امیر...دلم براش میسوخت...دلم میخواست برم سمتش و صورتش رو پاک کنم...اما ازش بیزار بودم.اون منو به اینجا کشونده بود با خودخواهیش با بی مهریش،با ندیدنش ،با سردیشگفتم : غلط کردم ،بخدا بار اولم بود....تو ببخش،اصلا نمیشناختمش،دفعه اولم بود میدیدمش،من که اینکاره نیستم اگه بودم که راحت خواهرت نمیدیدمنرگس گفت: داداش بسه بلند شو...زنگ در خونه رو زدند. زنعمو و امیر بودند.محمد برگشت نگام کرد و گفت: پاشو خودتو مرتب کن نمیخوام امیر این شکلی ببینتت.به مامان گفتم بهش حرفی نزنه.اما نمیتونستم تکون بخورم.به کمک ندا و نرگس بلند شدم.دستم شکسته بود ،روی تخت تو اتاق دراز کشیدم و به امیر گفتند تصادف کردم بمیرم بچم انقد گریه کرد و بی تابی کرد تا بالاخره ندا ازم جداش کرد و از اتاق بردش بیرون.به محمد گفتم ببرم بیمارستان که زنعمو گفت: کجا تازه بچه رفت من کارت دارم،اگه محمد میگذاشت منکه برات آبرو نمیذاشتم.اما الانم باید طلاق بگیری و گم شی از زندگی محمد بیرون..من عروس خیابونی نمیخوام @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک سیاست زنانه👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک سیاست زنانه👇
اگر حالتون بده و همسرتون دوس داره باهاش برین مهمونی مثلاً خونه مادر شوهرتون، جزء بدترین راه ها اینه که بگین: نمیام و تو تنهایی برو!😒 این بدترین راه حل ممکنه، ولی یه راه حل خوب اینه که بعد از یکم ناز البته به اندازه کافی بگین: من حالم اصلا خوب نیست، اما چون خیلی دوس داری به خاطر تو میام، ولی اونجا حواست بیشتر بهم باشه و اگر دیدی خوب نیستم زودتر بر گردیم.(یا برحسب موقعیتتون یه جمله ای تو همین مایه ها) 😉 اینجوری هم اینکه حواسش بیشتر بهتون هست و هم متوجه میشه که برای خاطر اون ارزش قائلین که به خاطرش با حال مریض حاضرین بیاین😍👌🏻 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک تجربه🍃👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک تجربه🍃👇
من میخاستم یکی از تجربیاتم رو بگم که شاید بدرد کسی بخوره.. من وقتی ازدواج کردم همسرم پدرو مادرش رو خیلی سال پیش از دست داده بود.بعد از عروسی تو آپارتمانی که بابام اینا زندگی میکردن شروع به زندگی کردیم،(درواقع با مبلغ نسبتا کمی مستاجر پدرم بودیم). از همون روزای اول خیلی باهم در ارتباط بودیم یعنی جوری که همیشه کنار هم بودیم.تا اینکه شوهر من بخاطر شرایط نامساعد کاری تو شهرمون مجبور شد بره تهران...چندوقت بعد زمانیکه من ۳ماهه باردار بودم خونمونو بردیم تهران،واین شد ماجرای اصلی من: وابستگی شدیدم به خانوادم،باعث شد فقط۱۵روز اونجا دووم بیارم و با گریه زاری تونستم شوهرم رو راضی کنم کهمارو برگردوند سر جای قبل پیش مادرپدرم. گذشت تا پسرم بدنیا اومد تا دوسالگیش همسرم پیش ما بود و باز هم مجبور شد تا بره تهران کار کنه...حالا وابستگی ما خیلی زیاد شده بود بعد تولد پسرم... بعد دوسال همسرم با این دلیل که دیگ تنها نیستم،پسرم هست دوباره تهران خونه گرفت و من هم با مادرم وسیله هارو جم کردیمو رفتیم تهران خونه رو چیدیدم اما......کابوس من شده بود لحظه رفتن مادرم از پیش ما به حدی که نتونستم چیزی بخورم،حالم خیلی بدددد شد،تا اینکه رسید روزی که مادرم باید برمیگشت به شهرمون من به حدی حالم بد شد که تصمیم گرفتم منو پسرم هم باهاش برگردیم شهرمون شاید حالمون بهترشه... برگشتم .....اما الان به هیچ عنوان دوست ندارم برگردم تهران،همسرم زنگ میزنه میگه کی بیام دنبالتون من تپش قلب میگیریم و حالم بد میشه....یه هفتس فقط اشک میریزم فقط اشک... اینو میخام بگم،که بعد ازدواج به هیچچچچچ عنوان پیش هیچ کدوم از خانواده ها زندگی نکنین،واقعا بعد از وابستگی جدایی خیلی زجرآوره.... اگر احساس میکنین که به خانوادتون وابسته این تا زمانیکه احساس استقلال پیدا نکردین ازدواج نکنین... من فقط ارزو دارم برگردم شهرمون.... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک شهید👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک شهید👇
هم خوش تیپ و زیبا بود، هم درس خوان؛ اینجور افراد هم توی کلاس، زودتر شناخته می شوند. نفهمیدن درس،کمک برای نوشتن مقاله یا پایان نامه و یا گرفتن جزوه های درسی،بهانه هایی بود که دخترها برای هم کلام شدن با او انتخاب می کردند.پاپیچش می شدند،ولی محلشان نمی گذاشت؛سرش به کار خودش بود. وقتی هم علنی به او پیشنهاد ازدواج می دادند،می گفت:(( دختری که راه بیفته دنبال شوهر برای خودش بگرده که به درد زندگی نمی خوره! نمی شه باهاش زندگی کرد.)) (راوی: همسر شهید محمدعلی رهنمون) @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
عاقبت دوستی مجازی👇
دنیای بانوان❤️
عاقبت دوستی مجازی👇
همیشه در نظر داشته باشین که تمام دوستی های مجازی ختم به خیر نمیشه... سال۹۲با پسری توی تلگرام آشنا شدم،شبها تا صبح باهم حرف می‌زدیم و فراتر از حرفهای عاشقانه....میگفت قصدم ازدواجه..همشهری بودیم،باهم قرار گذاشتیم که ای کاش نمیذاشتم😔😔😔 گفت اگه دوستم داری بیا خونمون...بااینکه میترسیدم ولی رفتم...اولین بار بود میرفتم خونشون... میگفت که تو آخرش مال منی..‌.پس چرا سخت میگیری راحت باش...میگفت من باهات صیغه میخونم چون۱۸سال رد کردی خودم میتونم بخونم...بخدا نفهمیدم چی شد که اونچه که نباید شد😔😔😔 بعد از اون روز ناپدید شد،الان من موندم و کوهی از پشیمانی و ندامت...هر خواستگاری میاد رد میکنم... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿