🌸🍃
باید با احتیاط وآروم زندگی کرد...
باید قدر دونست....
اونم وقتی که.....
عمر کاسه گلسرخی مادر بزرگ از خودش بیشتره..
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک تجربه🍃👇
❣❣❣❣❣
سلام
مینویسم برای اون خانمی که بچه دار نمیشد و همه دختر خانم هایی ک مشکل ناباروری دارند
● دکتر ملیحه آدینه
میتونید توی گوگل سرچ کنید اسمشونو و مطب رو پیدا کنید فک کنم روزای فرد مطب باشند
خیلی دکتر خوب و خوش اخلاقی هستند هزینه آنچنانی هم ندارند نسبت به همه جا عااالی هستند🙂
به امید وجود حتی یه دونه نی نی کوچلو بغل همه دختران سرزمینم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#مریم#درد_دل_اعضا
نظر شما برای مریم
❣❣❣❣❣
🌹بنام خداوندمهربان🌹
🍃سلام دوستان
🍁درمورد داستان خطای مریم
انسان ممکن الخطاست ما نمی توانیم کسی رابخاطرعیب وگناهش سرزنش کنیم بایدخیرخواهانه راهنمایی کنیم ماهرلحظه درمعرض خطا وگناهیم این راکه عرض میکنم
😭برای اینست که بهای بسیارسنگینی پرداخته ام آنهم نه بخاطر سرزنش کسی بلکه فقط گفتن اینکه:من این کار رامیکنم(خلاصه کلام) این من گفتن بنده باعث شد سالها بنده سختیهایی متحمل شوم چیزهای بسیارگرانبها ازدست بدهم مابایدخودمان را سرزنش کنیم چون شیطان درونی امان را باگناهانی که انجام می دهیم بوجودمی آوریم بنام نفس اماره که مارابه کارهای زشت امرمیکند
سرزنش دیگران بخاطرگناهانشان چه بسا باعث شودخودما(نعوذبالله) همان گناه رامرتکب شویم...
🌻اصل کلام:وقتی حرف میزنیم ،میخواهیم کارخوبی انجام دهیم یاانجام داده ایم بایدازفضل خداوند بدانیم اوست که توفیق انجام کارخیرراداده ومی دهد
پس میتواند ماراازاعمال بد نیز نگهدارد...
اینست که در دین ما دستورداریم همیشه دعاکنیم خدایا توکل برتو
به امید تو...خدایاکمکم کن...خدایاحفظم کن...خدایا خودمان وهرچه داریم رابه تومی سپارم.....و....
تجربه ای را کسب کردم وخداوندکمکم کرد(همه بندگانش راکمک میکند)سالها سختی کشیدم که مپرس....
ان شاءالله همیشه خداوند به یاد ما بیندازد اول هرکاری وهمیشه صدایش بزنیم وازخودش کمک بخواهیم...
خداوندمتعال توبه پذیراست
بایدازگناه دوری کنیم ازعقوبت خداوندبترسیم اما همینطور به بخششش هم امیدوارباشیم(نه اینکه راحت گناه کنیم بعدبگوییم خدامی بخشه توبه پذیراست)
👏ازادمین عزیز وشمادوستان
هم خیلی تشکرمیکنم چون سفارشات وراهکارهای شماعزیزان کمک بسیار بزرگی به حقیرکرده است و
این را ازلطف الهی بدانیم که دراین گروه جمع شدیم واقعا لطف الهی شامل ادمین گروه شده وخداوندایشان را انتخاب کردتامادورهم جمع باشیم وگره مشکلات زندگی امان باراهکارهای یکدیگر حل شوندان شاءالله...
موفق وعاقبت بخیرباشیددعاگوی همه شما عزیزان هستیم...
شما هم مارا دعا بفرمائید
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#مریم#درد_دل_اعضا
#ادمین:❣
درددل مریم که اعضای کاناله دختریکه اتفاقات غیرقابل پیش بینی در زندگیش اتفاق می افته رو بخونید و نظراتتون رو برامون ارسال کنید...
ممکنه برای هر کدوم از ما اتفاق بیفته....
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
درددل سمیرا پس از درددل مریم
❣❣❣❣
سمیراهستم ،توی یک خانواده کم جمعیت بزرگ شدم که من بودم با پدرومادرم وبرادرم مهدی که ازمن بزرگتربود.
یکسال قبل ازاون اتفاق من توی خونه راحت وبی خیال زندگی می کردم. مهدی برادرم ازدواج کرده بود و یک پسر دوساله داشت به اسم فربد.اوتوی محله ی خودمون عاشق مریم شد بابام ومامانم راضی نبودن ولی مهدی بلاخره راضیشون کردو با مریم ازدواج کرد.بارفتم مهدی من تنها بچه ی خونه بودم و حسابی نازم رو می کشیدن ،و تا اونجایی که می تونستن بهم می رسیدن.پدرم یک معلم بود. سر هر ماه حقوق که می گرفت به مامانم خرجی می داد،و مامانم زندگی رو با اون میگذروند.آرزوهای من همون هایی بود که هر دختری داشت .اواخرشهریور بودومن سال جدیددیپلم میگرفتم،بابام برنامه ریزی کرده بود ما رو ببره شمال. بابام میدونست من دوست دارم دریا رو ببینم. هرسال که میخواستیم بریم نمیشد و هی اونو عقب مینداخت تا بالاخره هر طوری بود راهی شدیم.خیلی خوشحال بودمکه بلاخره میخوام دریا رو ببینم.مامانم تا دیر وقت بیدار بود و کتلت و مرغ درست می کرد. تمام وسایل سفر روباکمک مامانم آماده کردیم وخوابیدیم...
به زودی..
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#مریم#درد_دل_اعضا
با تعجب برگشت از اتاق بیرون و به امیر که به میز اشاره میکرد نگاه میکرد.امیر میز رو نشون داد و گفت: مامان خریده...گفتم: با مامانم رفتم.دلم میخواست برای پیشرفت کارت یه جشن کوچیک بگیریم همین.دلم میخواست امیر خوشحال بشه.بهم لبخند زد بعد از چند ماه بهم لبخند زد.درست کم و کوتاه اما همون برام ارزش داشت.اومد و نشست کنار امیر و هدیش رو باز کرد.اونشب به قشنگی گذشت حداقل برای منی که هر لحظه منتظر بودم همه چیز بدتر از قبل و گذشتم بهم بریزه و نابود بشه.وقتی امیر خوابید محمد خیلی رسمی و خشک ازم تشکر کرد و گفت: بخاطر امیر شبمون رو خراب نکردم.دلم میخواد فکر کنه ما واقعا همو دوست داریم.بهش لبخند زدم و گفتم: امیدوارم من و تو یه روزی مطمئن بشیم از این اتفاق....چند روز بعد نرگس و ندا و مادرش از سفر برگشتند زنعمو بعد از اون روز فکر میکرد من پسرش رو جادو کردم و برای همین نه بهم زنگ میزد و نه سراغم رو میگرفت.فقط هربار محمد رو میکشوند خونش و بهش جادو و دم کرده میداد که اثر جادوی من بره.وقتی با ندا حرف زدم و گفتم اون روز کجاها رو گشتم و چیکار کردم.گفت دیگه عقلش به جایی نمیرسه و تو سفرم هدچقدر با نرگس حرف زده فایده ای نداشته و نرگس میگفته منتظر میمونه تا محمد سر عقل بیاد.ندا بهم امیدواری داد و گفت اگه نرگس ببینه زندگیتون خونه حتما دست از سرتون بر میداره.منم امیدوار بودم همین اما امیدواریم دووم زیاری نداشت.یکی دوماه گذشت و محمد آروم تر و خوش برخورد تر شده بود دیگه حتی اجازه نمیداد کسی حرف جدایی بزنه و بهش بگه من رو طلاق بده.اون روزم مثل همیشه صبح رفت سرکار و من موندم تو خونه چون امیر خونه بود و مهد نمیرفت.از صبح دلشوره داشتم و کلافه بودم.همش چشمم به ساعت بود تا محمد برگرده.نرگس چند روز قبل بهم زنگ زده بود و بهم پیشنهاد داده بود یک روز بی خبر وسایلم رو جمع کنم و برم شهرستان و گم و گور بشم تا محمد مجبور بشه طلاقم رو بده و از زندگیش خطم بزنه.اما من قبول نکردم گفتم بهش نمیتونم از دیدن پسرم بگذرم.بهش التماس کردم که دست از سرم برداره و بگذاره بخاطر امیر زندگیمو بکنم بهش گفتم دیگه خطا نمیکنم و تا عمر دارم مدیونتم اما نرگس گفت دو هفته وقت دارم و اگه نرم خودش دست ب کار میشه.گریه ها و التماس های منم پشت تلفن تاثیری نداشت و قطع کرد.از اون روز هر لحظه و هر ثانیه دلشوره این رو داشتم که محمد برگرده خونه و همه چیز را فهمیده باشه.حتی شبا خواب میدیدم دنبالم کرده و میخواد بکشتم.بعضی وقتا فکر میکردم اگه خودم رو بکشم هم خودم رو راحت میکنم هم اون همه کثافت کاری و هرز.گی باهام به گور میره...
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک سیاست👇🍃
#وضعیت_زن_و_مرد_بعد_از_دعوا
زن و مرد دعواشون شد!
باهم قهرن!
باهم حرف نمیزنن!
حتی به هم نگاه هم نمیکنن!
صدای زنگ تلفن:
زن گوشی رو برمیداره.
مرد میشنوه که دوستای زن به استخر دعوتش کردن!
مردباخودش فکر می کنه:
کاش همین الان قبول کنه و بره، تا چندساعتی تنها باشم وآروم شم!
صدای زنگ تلفن:
مرد گوشی رو برمیداره.
زن میشنوه که دوستای مرد برای دیدن فوتبال دعوتش کردن!
زن با خودش فکر میکنه:
کاش قبول نکنه. کاش نره. کاش همین الان بیاد پیشم و بگه: میدونم ازم دلخوری. واسه همین نمیرم تا با هم باشیم و اگه ناراحتت کردم از دلت در بیارم.
👈مردها برای آروم شدن نیاز به خلوت دارن.
👈زنها برای آروم شدن نیاز به حمایت
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک خاطره متاهلی 🍃👇
چند شب پیش سر یه موضوع کوچیک با شوهرم دعوامون شد حسسسسااابی،منم قبل از اینکه بخوابم مثلا از دلش در آووردم و گفتم ببخشید
بعد پشتمو بهش کردم همینجوریم گریه میکردم😭 تقریبا یه ساعت بود داشتم گریه میکردم😢بعد شوهرم پاشد رفت یه آب قند درست کرد و اومد نشست کنار من
با خودم گفتم الان میگه پاشو اینو بخور و از دلم در میاره🙃و در کمال ناباوری کل لیوان اب قند رو خودش خورد🤔وسط گریه خندمم گرفته بود از این همه توجهی که آقامون به من داره🥴
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿