دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#عاشقانه_برای_همسرم
منتظر شنیدنِ " دوستت دارم "
از زبانِ تو نیستم
من کلامِ عاشقانه تر
و مَردانه تری سراغ دارم
که به صدایت هم بیشتر می آید
وقتی گوشم را
به دهانت نزدیک می کنم
عمدا میخواهم بشنوم
که میگویی : " هستم "
که این عاشقانه ترین و
محکم ترین حرف دنیاست
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#استاد_تراشیون
بچه ها وقتی به دنیا میآیند، در اوج وابستگی هستند. حتی اگر مگسی روی صورت آنها بنشیند باید آن را بپرانیم یا وقتی شیر میخورند نمیتوانند باد گلوی خود را خارج کنند و باید کمکشان کنیم. یعنی تا این حد وابسته هستند.
مدل تربیت صحیح این است که هر چه سن بیشتر میشود، وابستگی کمتر شود. مثلاً بچّه در سن ۳-۴ سالگی خودش باید بتواند غذایش را بخورد، جوراب و لباسهای ساده و بدون دکمهاش را بپوشد.
اگر مادری در سن سه سالگی بشقاب دست میگیرد و دنبال بچه راه میافتد که غذا بخورد، معلوم است که در وضعیت طبیعی نیست!
باید از دو سالگی بشقاب را جلوی بچه گذاشت تا خودش غذایش را بخورد. اگر هم غذا را ریخت هم مهم نیست، این زمین خوردنها مقدمه بلند شدن است.
اما اگر مادری میخواهد بچهاش همیشه صاف و اتو کشیده باشد، نمیتواند بچه را به سمت استقلال رفتاری ببرد...
#تربیت_فرزند
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
خانوم کانالمون میگه..
با سلام خدمت اونایی که حرف هام رو میخونن من ۱۶ سالگی ازدواج کردم و ۱۷ عروسی و ۱۸ باردار بودم که دخترم به دنیا اومد
اون موقع هم اصلا میونم با شوهرم خوب نبود، ازدواج سنتی نه دیده بودم نه چیزی،
به هر حال موقع بارداریم مامانم اینا رفته بود یه شهر دیگه ،
مادر شوهرم بهم اهمیت نمیداد اصلا ،
دختر اون هم باردار بود به اون میرسید ،
در کل من ۹ ماه رو پشت سر گذاشتم هر روز گریه تنهایی،
شوهرمم اصلا اهمیت نمیداد ،
دخترم به دنیا اومد همشون اومدن ای نومه و چی بلند شدم در رو باز کردم همه رو انداختم بیرون😁
گفتم برین اون موقع نیومدین الان هم نمیخواد دیگه خودم بزرگش کردم با ۶ ماه گریش ،
خدا رو شکر شوهرمم اخلاقش درست شدباعثش دخترم شد 😍
الان هم راضی هم هیچ کدوم هم نمیذارم خونه 😄😊 از خدا برا همه زندگی آروم و خوبی آرزو دارم
ببخشید سرتون رو درد آوردم ❤️
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام گلی جون دوست خوبم خوبی میخوام ی خاطره ای. تعریف کنم ..واقعا ما خانومها فکر جبیب شوهرامون و می کنیم ولی اونا جور دیگه فکر می کنن .منم یکی از دوستام هر وقت شوهرش می گفت بریم بیرون میگفت نه نریم اینقدر این کارو ادامه داد تا شوهرش با یک خانوم دیگه میرفت بیرون خوش می گذروند براش خرج میکرد چیزی میخرید جاهای خیلی لاکچری وبعد عکساشون و هم تو اینستگرام میذاشتن دوست من متوجه شد خیلی اتفاق های بدی براش افتاد دیگه نگم براتون .خانم ها به خدا مردا لذت می برن وقتی برای خانومشون خرج میکنن احساس اقتدار بهشون دست میده ای احساس و از اونا نگیریم به نفع خودمون هم هست یکی از دوستای دیگم خودش وضعش خیلی خوبه هم سر کار میره هم یک ارثیه ی خیلی تپل بهش رسیده خونه داره و مغازه داره ولی از شوهرش پول میگیره خودش میگه هر وقت به شوهرم میگم پول بده کلی خوشحال هم میشه
منتظر چنین خاطره هایی با تجربه ای هستیم🙏
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
در یک نگاه عاشق شدن...
سلام گلی جونم خسته نباشی یه درد دلی داشتم میخام از دختر خانوما خواهش کنم اگه تویه نگاه عاشق میشن فقط به رسیدن به طرف فکر نکنن یکم جوانب دیگرو درنظربگیرن خیلی سخته باهمسرت تفاهم نداشته باشی منم عاشقش بودم ولی الان سه ساله آبمون باهم تویه جوب نمیره تواین سه سال نشده یه بار باهم بشینیم حرف بزنیم دلم از تنهایی پوسیده به کسی هم نمیتونم چیزی بگم تواین زمونه همه دشمنن باهات منتظرن ازت آتوبگیرن مخصوصا اینکه من با مادر پدر شوهرم تویه جا زندگی میکنیم خیلی سخته وقتی شوهرت تمام حواسش به اونا باشه و وقتی به تونیاز داره بیاد کنارت بدون یه کلمه عاشقانه بخدا خسته شدم بخاطر بچم مجبورم تحمل کنم😔دخترای گل عاقلانه تصمیم بگیرین واسه حال دلم دعاکنین
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#بلدی_بگو
.سلام من گردنم جوش میزنه چند ساله دیگه خسته شدم یعنی ممکنه دلیلش چی باشه تنبلی ت..خ...مدان دارم ولی دکتر گفت باید صورت جوش میزد نه گردنت دیگه افسرده شدم از بس بهش فکر میکنم اگه کسی می دونه جواب منم بده منم باشم دختر زشت 😞.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🍃🍃 شراره خانم از زندگیش میگه....
که یهو ..فکری به سرم زد
_:ابراهیم ؟؟
_جانم؟؟
..دستمالی که توش مواد رو گذاشته بودمو برداشتم و گرفتم سمتش
_:اینا مال حبیبه !
تن صدامو پایین آوردم .
_:هر...وی...ینه ! با اینا مردمو بدبخت میکنن ..ببر یه جایی نیست و نابودش کن
ابراهیم نگاهی به من و نگاهی به دستمال توی دستم انداخت و گفت
_:راست میگی ؟؟
_:بگیرش! من وقت ندارم باید برگردم
ابرهیم دستمال رو ازم گرفت ..با عجله درو باز کردم..چادرمو رو صورتم انداختم و پاتند کردم سمت قبرستون ...تا اونجارو فقط دویدم ..گلوم میسوخت ..درحالی که نفس نفس میزدم رسیدم سر خاک مادربزرگم ..خودم رو رها کردم رو قبرش ..بغلش کردم و زار زدم. دلم خیلی براش تنگ شده بود. کاش الان بود و دست مهربونشو میکشید رو سرمو میگفت برات صلوات نذر کردم مشکلت حل بشه. .با صدای بلندی داشتم گریه میکردم وبا مادر بزرگم درو دل میکردم که یهو لگد محکمی از پشت به کمرم خورد. نفسم برید..حس کردم کمرم شکست. .
هراسون چرخیدم. حبیب با چشمهای پر از،کاسه خو.ن پشت سرم وایساده بود.
مادرم التم.اسش کرد
_:توروخدا ببخشش پسرم ! نادونی کرده ...لابد نمیدونسته نباید بی اذن شوهر از خونه بره بیرون ..توروخدا ببخشش ..به پات میافتم ..
حبیب ولی بدون توجه به گریه های مادرم..دست برد سمت گیس هام ...محکم موهامو چن.گ زد و منوپشت سرش کشید.
_:پسر پدرم نیستم اگه امشب ادبت نکنم ...کاری میکنم مرغای آسمون به حالت زار بزنن ..کاری میکنم آرزوی مر.گ کنی تنه لش
داد زدم . از مادرم کمک خواستم. .
_:مامان. توروخدا ...مامان. ..مامان مگه تو نگفتی این از ابراهیم بهتره پس چی شد. .
تا اسم ابراهیم از دهنم پرید ..یهو موهامو ول کرد ..
محکم افتادم رو زمین ...از نگاهش فهمیدم گورم کندس ...
نگاهی به مادرم و به من کرد و گفت
_:ابراهیممم ؟؟ چشمم روشن. .دخترت معشوقه داره و قالبش کردی به من هااا؟نگاهی به اطراف چرخوند اصلا ازکجا معلوم الان معشوقش اینجا نباشه ؟؟
مادرم مستاصل گفت
_:نهه. نهه ..فقط خواستگارش بود
حبیب رو دو زانو خم شد. از جیبش چا..ق..و.شو دراورد رو گونم فشار داد و گفت
_:حالا میگی این ابراهیم کیه یا صورت خوشگلتو نقاشی کنم ..
مادرم با داد گفت ..
_:میگم ..میگم ..ولش کن ..بگم ....ابراهیم ...
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام دخترم ۱۶ سالمه
راستش من خانوادم خیلی باهم مشکل دارن مادر پدرم همیشه دعوا دارن باهم مادرم میخواد طلاق بگیره و میدونم اگه بعد طلاق پیش هر کدوم بمونم شرایط سختی دارم و از طرفی یه پسری هست که ۲۸ سالشه رفیق همسر دوستمه و ما یه ماهی هست باهم چت میکنیم و این آقا از نظر مالی نه خوبه نه و نه بد کار اینا هم داره من ولی احساس زیادی بهش ندارم ولی میخوام باهاش ازدواج کنم چون میدونم مادر و پدرم شرایط نگهداری از من رو ندارن خودمم عاشق پسر خالمم ولی هم نمیدونم دوسم داره یانه هم سنش خیلی زیاده😔
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
سلام وقتتون بخیر بانو در مورد چالش گمشده
دوران نامزدی مادرشوهرم یه انگشتر خیییلی نازک آورد واسم ک نه قیافه داشت نه قیمت سال 86.دوران عقد یه روز متوجه شدم نیست یادش بخیر با زنداداشم همه خونه و زندگیمون و ریختیم به هم ولی پیداش نکردیم من بودم و بابام و زنداداشم اینا هم پیش ما زندگی میکردن خلاصه دیگه نا امید شدم نشسته بودم ناراحت ک اگه بفهمن انگشترشون گم شده دماراز روزگارم درمیارن یه لحظه دیدم گوشه خونمون یه موش 🐁از کنار نون خشکا اومد رد شد خلاصه دیگه گذاشتمش پای آقا موش بیچاره🤭اومدیم با همفکری زنداداشم دوتا انگشترام ک سر عقد داداشم بهم داده بودن رو فروختم دادام یه انگشتر سنگین خوشگل به اونا هم گفتیم انگشترام شکست عوضش کردم خلاصه .بعد چند وقت رفتم خونشون طبقه بالا بودن اشپزخونشون پایین بود یه لحظه یادم افتاد واس وضو گرفتن رفته بودم پایین آخرین بار انگشترامو درآوردم گذاشتم تو کیفم کیفم هم طبقه بالا بود فهمیدم خواهرشوهرای بزرگوار از تو کیفم برداشته بودن البته اینو بعد از چند باری ک ازم لباس و وسایل آرایش و دستبندمو دزدیدن دیگه مطمعن شدم خودشون هم تو دعوا همدیگه رو لو داده بودن .من یه تهمت هم به آقا موش بدبخت زدم 🤭
همچین خواهرشوهرای خفنی داشتم من جوری وسیله و پول و طلا بلند میکردن من متوجه نمیشدم بعد از چند وقت میفهمیدم آخرشم با کمال پرویی میگفتن از داداشمون . 😕.من بدبخت چقدر نذر و نیاز میکردم ک پیدا بشن😕 چقدم اونا به ریش من میخندیدن یبار هم تکپوش طلامو از تو خونمون برداشتن کلید زاپاس داشتن آخیی من حامله بودم سر بچه اولم چقدر گریه کردم چقدر غصه خوردم سرمایمون بود جالب اینجاست خودشون هم میومدن با من همدردی میکردن میگفتن الهی خیر نبینن الهی خوشی نبینن🤭 مادرشوهر هم میگفت شاید نصفه شب یکی اومده بالاسرتون برده 😯.خونه پرجمعیت همه تو یه حیاط بودیم شوهرم تو خونه آخه دزد چطوری میومده🤭 خلاصه ک واگذارشون کردم به خدای بالاسر
🍃🌹
#مشاوره_زندگی
#سوال_اعضا
#سیاست_رابطه
آیدی من و لینک کانالمون برای ارسال به دیگران 👇
@H_noorsa
https://eitaa.com/joinchat/1811742879C92738a29c6
🍃🍃🌾🍃🍃🌾🍃🍃🌾