دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#ذکر_درمانی
🍃🍂 حاجت 🍃🍂
✍ بعد از نماز واجب ۱۰۰۰ مرتبہ
《استغفر الله》 و ۱۰۰ مرتبہ
《الحمد الله رب العالمین》
بخواند ↯
البته مطلب برآید
📚 اسرار المقاصد ۸۲
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
سلام چه چالش خوبی گذاشتید چیه هی درباره عروسی مادر شوهره بدیها بگیم از خاطرات حس مثبت خوب بدهید یه دفع خواهر م ماشین نداشتن با ما امد شهرستان صندوق عقب چون گاز داریم جای ساک کم بود همیشه ام اینقدر بار داشتیم باربند می بستیم خواهرم ساک لباسشو،گذاشتیم بالابستیم تو راه دیدیم یه بنده خدا داره اشاره می کنه متوجه نشدیم مسیر تهران تا دلیجان جای که ساک افتاده بود یه فروع رفتگی که رفت برگشت جاده نزدیک هم هست هم رفت پیداست هم برگشت من دوتا خاطر از محدوده دارم وقتی رسیدیم ساک افتاده بود من انقدر ناراحت شدم خواهرم خیلی مظلوم گفت عیب نداره ولی من تو کتم نمی رفت بعد گفت طلاهام تو ساک بوده منم گفتم بی عقل ادم می زاره توساک؟ چرا نزاشتی تو کیفت خلاصه دل از طلاهاش کند ولی من به همسرم گفتم صبح زود می ریم داداش گفت من هم میام پاشدیم یک ساعت نیم تقریبا باید تا دلیجان روبه تهران می رفتیم هی یکی گفت بردنش ولی من گفتم نه ما غروب امدیم تاریکه کسی نمی بینه ببر ه تا افتاب بزنه پیداش می کنیم راه افتادیم رفتیم چهار چشمی نگاه می کردیم یه دفع دیدیم کنار همان فروع رفتگی رفت برگش افتاده برداشتیم امادیم حلقه سرویس گردن بند چندتا تیکه خیلی طلا بود ان موقع اوردیم امانت بود دستمون 🤔ولی گذشت ان موقع بچه نداشت تا چند سال پیش همه ان طلا ها بردن ازش نفهمیدیم تو مسجد بردن محرم بود چون پا می شد کمک می کرد برای سفره انداختن کسی برد با یکی رفت امد داشت دوست بود خدا داند ما که ندیدیم قضاوت کنیم به حرف خودش خلاصه بردن ولی خدا راشکر دوباره خرید خدا بهش بیشترم داد فروخت خانه کوچکش بزرگتر کرد خدا برای همتون بهترینها را بده وهر چی از خدای مهربان میخواهید بهترینها رابه همه بده انشا الله😍😍 🙏🙏🙏🙏
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
سلام در مورد چالش گمشده من همیشه یه انگشتر با حلقمو که تو دستمه موقع کار درش میاره میزارم پنجره یا تاقچه یه بار درشون آوردم بزارم تاقچه بعد همزمان چندتا دستمال کاغذی کثیف که بچه ها اینور و اونور انداخته بودن با چندتا کاغذ نوشته های مچاله بچه هام برداشتم و دیگه یادم رفت انگشترام دستم بوده همه را راهی سطل آشغال کردم فردای اون روز میخواستم با شوهرم برم جایی گفتم انگشترام بزار دستم کنم ولی هرچی گشتم پیداش نکردم رفتم و برگشتم بازم گشتم همه جا را زیرو رو کردم اما نبود ایمانم هم رفت گفتم حتما فلانی که اومده خونم برش داشته خلاصه دور روز بعد داشتم آشغالا را میبردم بیرون که یمرتبه فکری به ذهنم رسید گفتم تا سطل اشغالو بگردم وقتی خالیش کردم دیدم بله وسط دستمال کاغذی و کاغذ باطله هاست دیگه یادم اومد که چه اتفاقی افتاده یه مورد دیگه دختر همسایمون برام تعریف کرد پارسال لباس خرابامون را که توی یه گونی بود گفتم میخوایم چکار بردمشون بیرون که ماشین شهرداری ببرش میگه نیم ساعت بعد خواهرم گفت برم چندتا تیکه شو بیارم برای گردگیری و گازپاک کردن وقتی میره گونی را میاره درست قبل اینکه مامور شهرداری دست کنه و ببرش خلاصه میگه ما لباسا را خالی کردیم که توش چندتا خوبش را برداریم که یه گلوبند قدیمی و بزرگ مال مادرم از توش افتاد پایین و همگی ذهنمون باز موند بله خانما اینجوری میشه که چیزا گم و گور میشن و ایمان ما را هم با خودش میبره و ممنونم از خانم باقری عزیز که لطف میکنن و پیامای منو میزارن کانال 🙏
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
سلام خوبین خسته نباشیدمیشه کمکم کنید توروخداپیام منوبزارین توگروه شایدکسی کمکم کنه
من 29سالم دوتادختردارم همسرم 33سالشون ازدواج مافامیلی ومادخترعموپسرعموهستیم
14سال ازدواج کردم بخداخسته شدم تواین چندسال شوهرم رفیق بازی کردن پنهون کاردست ب زن دارومهم ترازهمه تادلتون بخوادب من حیانت کردچندشب قهرکردم واومدم خونه مامانم ..تادلتون بخوادمنوکتک زداندازه موهای سرم حیانت دیدم پارسال توگوشیش دیدم باکت وشلوارویک خانومی هم بالباس عروس بودن چهارماه حامله بودم دوقلوبچهام سق..ط شدن هنوزم حیانت میکنه کسی نیس کمکم کنه نمیدونم سردوراهی موندم چیکارکنم .چندشب پیش جلومامانم منوکتک زدبخاطرزن داداشش .دیگ کم آوردم دوبارخ...ودکشی کردم. شبادیرمیادخونه ..نمیدونم ب تهه خط رسیدم اگ میشه کمکم کنید خیلی هم بددل من توخونه اسیرم هیجانمیتونم برم حتی مدرسه بچهامیخوام برم بایدبامامانم برم.فیلم پارتی رفتن شوکافه رفتن شوحتی داماد دیدم اعتراض کردم کتک خوردم توروخداکمکم کنیدموندم بخاطربچهام چیکارکنم......
پارسال زن داداشش روزی چندبارب من زنگ میزدواماررفت وامدشوهرمومیگرفت میخواددردودل کن ب من اصلا هیچی نمیگه ب شوهرم زنگ میزنم شوهرم بخاطراون من پشت خط باشم قطع نمیکن چندباربازاررفت شوهرم برده واوردش من بهش شک کردم همیشه بخاطرش بامن دعوامیکن حتی چندشب پیش منوزدحسابی بخاطرزن داداشش پیش مامانم .....ب کمکتون نیازدارم سردرگم هستم ...دلم خیلی گرفته ... من باوجود این همه حیانت نمیتونم بهش اعتماد کنم ...
اگ میشه توروخداخواهش میکنم جواب منوبدین
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
از بچگی تا حالا مادرم بین بچه ها فرق میزاشت و..
سلام به همه خواهرای عزیزم
ازخوندن بعضی از پیام ها واقعا با تمام وجودم ناراحت میشم
حالا از خواهرای عزیز میخام ک راهنماییم کنن
از بچگی تا حالا مادرم بین بچه ها فرق میزاشت و اینک اصلا اخلاق خوبی نداره و از بچگی به ما فحش و ناسزا میگفت فحش های رکیک
فکر کنین یه دختر ۵ساله خودش تنها از یه خیابون ک حتی ماشین سنگین رد میشد میرفتم تنها پیش دبستانی پدرمم معتاد و هیچ وقت نبود کلاس اول تنها و درجشن تکلیفم کسی همرام نبود
حتی حسود هم بود اگر من با برادرم حرف میزدم میگفت میرم به دروغ میگم دوست پسر داری
گذشت و ۱۳ سالم شد عاشق این بود بگن دخترش شوهرکرده و حاضر بود منو به هرکسی بده حتی یکی بود ک مادرپسر آدم درستی نبود اما مخفی کرد و من روزی ک آزمایش خون دادم گفتم نمیخام
وبگم ک یه دختر صبور و ساکت بودم و بسیار درس خون و حتی عکسمو بخاطر معدل زده بودن توی مدرسه
و اینک همسرمو خدا برام فرستاد خیلی همدیگرو دوست داریم اما نه خونه داریم نه ماشین اما تاالان یه هزار تومن پول حروم وارد سفره مون نشده الهی شکر مرد خوب و زحمت کشیه اما مادرم همش جلوش میگ این دفعه خواهرتون میدم به کسی پولدار باشه و همش طعنه میزنه و نفرین میکنه حتی موقعی ک باردار بودم میگفت الهی خون بشه و نفرین طفل معصوم میکرد هرروز میومد خونم دعوا راه مینداخت میگ جهیزیه ات رو کمیته داده مال منه بده تا از خونت برم به مادرشوهرم گفته دخترم دوست پ..سر داشته جلوم به شوهرم گفت نزار حرفی بزنم ک زندگیت خراب شه تو دوست پسر داشتی اما شوهرم خیلی مرد خوبیه باور نکرد
تا یه چی بشه هم میشینه نفرین میکنه میگ مادرم زحمت کشیدم و تو کل شهر آبرومو میبره نمیدونم چیکار کنم مطمئنم آخر یه کاری میکنه زندگی مو خراب میکنه
نمیدونم چیکار کنم اگه با شوهرم حرف بزنن میگ شما شوهری هستین هزار حرف ک آدم روش نمیشه بگ
جلو همسرم میگ خدا از این بدترتون کنه نون و آب بدوه شما هم پشت سرش
من از نفرینش میترسم به نظرتون نفرین اینجور مادری اثر داره چون واقعا میخام قطع رابطه کنم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام
چندین سال پیش با عمم اینا رفته بودیم سفر....
خدا بیامرز پدرم خیلی غیرتی بودن و دوست نداشتن اسم خانمها رو تو خیابون بلند صدا بزنن و شوهر عمم اصلا این قضیه براشون مهم نبود و همیشه عمم رو با اسم کوچیک و پسوند جان صدا میزدن. تو بازار اصفهان بودیم عمم هم برای احترام به پدرم به شوهرشون گفتن عزیزم اسم کوچیک من و صدا نکن. رفتیم مغازه بعدی شوهر عمم بلند میگفتن فاطمه جان(اسم مستعار) چشمای عمم 4 تا شد😳😳 گفتن فاطمه جان کیه؟؟ 😠😠شوهرشون هم گفتت خب خودت گفتی اسمت صدا نکنم. عمم حرص میخورد میگفت برای مغازه دار چه فرقی میکنه اسم من چیه؟؟ 😂😂😂😂هنوز هم گاهی شوهر عمم، عمم رو فاطمه جان صدا میکنن 🤣🤣
شوهر عمم🤩😍🤩😍
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
حرفهای خودمونی اعضا
سلام گلی جونم ممنون بابت کانال قشنگت،چقدرخوبه کا اینجادورهم هستیم وازتجارب همدیگه استفاده میکنیم،میخواستم بگم، من اگه به عقب برگردم هرگزهمسرم روانتخاب وباهاش ازدواج نمیکردم ،متاسفانه درقبال تمام خوبی هایی که بهش کردم وارزش وبهایی که بهش دادم خودش وخیلی دست بالاگرفت والان تنهاچیزی که ازش میبینم حیانته وحیانت وقتی چت های عاشقانه اش روبازنای دیگه میبینم دنیاروسرم سنگینی میکنه ماشاله یکی ۲تاهم نیستن باکسایی که اومدن خونمون نون ونمکمون روخوردن درارتباطه جدیدا،توگوشیش دیدم که بادخترهمسایه قدیمشون که ۱زمانی همودوست داشتن ولی بنابه دلایلی باهم ازدواج نکردن الان بعد۲۰سال هموپیداکردن اون خانم ۴تابچه داره وبااین حال باهمسرم درارتباطه،نفربعدی هم بادخترداییم که متاهل هم هست چت سکسی میکنه ،دلم خیلی گرفته نمیدونم چکارکنم۱بارکه موضوع روفهمیدم وبهش گفتم دعواکرد منوگرفت به بادکتک بعداون هم همچنان به کارش ادامه داده وهمیشه نگران بوده که من بفهمم منم تاالان وانمودکردم که چیزی نمیدونم ولی الان واقعاخسته ام،جایی هم ندارم که قهرکنم برم اونجا،همین دخترداییم الان ۵ساله خونمون نیومده ولی الان میخوادبیادعیادت پسرم نمیدونم چکارکنم،اگه همسرم بدونه به گوشیش دست زدم واین چیزاروفهمیدم خون به پامیکنه،
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#مادر_شوهرم_بهم_میگه
سلام من خیلی پیام میدم یه جوری دوست صمیمی شدی برام مرواریدم ❤️مادرشوهر من بهم میگیه غیز یعنی به ترکی دختر حالم ازش بهم میخوره وقتی اینجوری صدام میکنه وقتی کاراشو باب میلش انجام بدم بهم میگه گیزیم یعنی دخترم خیلی بین عروسا و دختراش فرق میزار خدارو قسم میدم به عزت و جلالش که همه مادر شوهرارو به عروسا مهربون وهمه عروسارو نسبت به مادر شوهرا مهربون کنه من مادر شوهرمو خیلی دوست دارم ولی اون بین من وعروسای دیگش خیلی فرق میزاره چون من غریبه ام و اونا فامیلاشن از خدا خواستم همیشه هر جوری با من رفتار کنه با دخترای خودشم همون جوری رفتار بشه
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿