eitaa logo
شهید بهشتی | بهشتیُم
3هزار دنبال‌کننده
569 عکس
235 ویدیو
189 فایل
آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی تا بهشتی شدن... 📚آثار: «فرزند بی‌نهایت» «تشکیلات بهشتی» «مسجد آبی» «بیست و هفت جمله» سفارش کتب با تخفیف و پاسخگویی:👇 @beheshtium_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽| جنگ وجودی! یا ما هستیم یا آنها؟ بی‌خبری موج می‌زند. هیچ‌کس هیچی نمی‌داند. فضای مجازی هم دریایی است به عمق یک بند انگشت. بیشترمان در آن داریم دست و بال می‌زنیم. در همین یک بند انگشت غرق شده‌ایم. موج‌سواری هم بلد نیستیم! به علت نبود ‌آگاهی، خطر را مضحکه می‌کنیم. آنهایی هم که آگاهند به خاطر تزریق و ترویج نکردن ترس، قرص و آمپول امید تجویز می‌کنند. مخدر و مسکن! در کوتاه‌مدت خوب است! اما اگر به ندانستن دامن بزند کشنده است. ما نمی‌دانیم ضاحیه کجاست و الان چه بلایی دارد سرش می‌آید؟ نمی‌دانیم حزب‌الله چیست و چه تعداد هستند؟ نمی‌دانیم چه می‌کنند و چگونه زندگی را به سر می‌برند؟ از لبنان فقط همان عروس خاورمیانه‌اش را می‌دانیم اما نمی‌دانیم چند فرقه هستند و ارتباط‌شان با یکدیگر چگونه است. نمی‌دانیم آسمان پایتخت مورد تجاوز قرار گرفته است یعنی چه؟ نمی‌دانیم گذشتن از خطر قرمز چه معنا و عواقبی دارد؟ ما هیچی نمی‌دانیم! ‌ای کاش بر ندانستن خود آگاه بودیم! اما همین هم نمی‌دانیم! گاهی ندانستن ما از نچشیدن و نکشیدن است! ما تجربه گرسنگی کشیدن را نداشتیم! ما تن‌های‌مان از سرما به لرزه درنیامده است! ما تنهایی نکشیده‌ایم! ما موج انفجار را درک نکرده‌ایم! ما سختی را نچشیده‌ایم! ما تماما در رفاه بودیم ولو به صورت آزمایشی بر خودمان سخت نگرفته‌ایم! بهشتی عزیز با زدن مثالی از سلاطین اتریش، طبق تجربه و خاطره شخصی‌اش، این رفتار ما را نکوهش می‌کند: «در اتریش به پایتخت آنجا یعنی وین رفتم. از مراکز دینی آن شهر، کاخ سلاطین اتریش بود. آخرین آنها که دوره حکومتش هم خیلی طولانی بود - 1848 تا 1916 میلادی - امپراتور «فرانتس یوزف اول» است. در آن کاخ، بخشی بود مربوط به حرمسرای او که در آن اتاق‌ها، تخت و وسایل خواب قرار داشت. یک اتاق، اتاق اختصاصی این امپراتور بود. در بروشوری که برای راهنمایی بازدیدکنندگان تهیه شده بود، درباره این اتاق نوشته بود: «امپراتور در مواقعی که طبق برنامه به اندرون می‌رفت و در حرمسرا زندگی می‌کرد، بسیاری از اوقات و ساعاتش را اینجا می‌گذراند و اینجا اتاق زندگی او بود». آن اتاق خصوصیاتی داشت. در آن اتاق یک تخت فلزی و سیمی و یک آفتابه و لگن دستی گذاشته شده بود. آب لوله‌کشی گرم و سرد در آنجا نبود. با آنکه در اتاق‌های دیگر بود. زندگی یک افسر در میدان جنگ در چادرش در قرن 19 را به این اتاق کاخ آورده بود و در این اتاق زندگی می‌کرد. چرا؟ علت آن را هم در آنجا نوشته بود. برای اینکه هر موقعی که در هر یک از میدان‌های جنگ حضور امپراتور لازم بود، او سست نباشد و نگوید چگونه این کاخ و خانه و کاشانه را ول کنم و بروم در چادر زندگی کنم؟ دوست دارم زندگی‌ام چادری باشد. این تمرین می‌خواهد. دقیقا اسلام هم همین را می‌خواهد. اسلام هم می‌خواهد مسلمان‌ها عموما اینچنین تمرینی را لااقل کوتاه‌مدت در زندگی داشته باشند». به نظر می‌رسید باید این جنگ را جدی‌تر بگیریم. آماده شویم برای دانایی، برای رزمیدن، برای ایستادگی در برابر ظالم، در برابر شر مطلق، در برابر شیطان بزرگ؛ هرکس به طریقی. از نان شب‌مان بزنیم تا لقمه‌ای شود برای مردم مظلوم لبنان و فلسطین. از طلای روز مبادای‌مان بزنیم که دوای دردی شود برای زخم‌های عمیق. روز مبادا الان است، فردا نیست. این را هم از سر لطف ندانیم، چرا که بر ما فرض است. می‌دانیم فرض یعنی چی؟ یعنی واجب فوری فوتی! یعنی همین الان هم دیر است. چرا فرض؟ و چرا الان هم دیر است؟ چون این جنگ، جنگ وجودی است. در آخرش یا ما هستیم یا آنها. اگر دیر بجنبیم دیگر هستی نداریم. نیستیم. در عالم نیستی دیگر طلا و نان به چه کار آید؟ شاید نامی ازمان باقی بماند که آن هم معلوم نیست! حال جنگ وجودی چیست؟ رهبر انقلاب دوم خرداد 1403 به رئیس مجلس لبنان فرمودند: «شرایط کنونی منطقه به گونه‌ای است که هم برای دشمن صهیونیست شرایط مرگ و زندگی است و هم برای جبهه حق». العربیه هم نیز به نقل از نتانیاهو اینگونه گفته است: «نخوض حربا وجودیاً». سخنگوی کابینه‌اش نیز اینگونه بیان کرده است: «ما وارد جنگی شده‌ایم که برای بقای اسرائیل است». این است جنگ وجودی! و در این آشفته‌بازار، ادراک و فهم شرایط لبنان و غزه و اوضاع منطقه از هر چیزی لازم‌تر و مهم‌تر است و نبود مطالعه و شناخت زمین جنگ، مبارزه را پرهزینه‌تر و پیچیده‌تر می‌کند و حتی خطراتی به بار می‌آورد غیرقابل جبران. همه این متن می‌خواست بگوید: اگر از این اتفاقات روز دنیا ساده بگذریم، عاقبت خوشی نداریم. به قول بهشتی عزیز که می‌فرماید: «اگر ما به بی‌تفاوتی کشانده شویم، یعنی مرگ انقلاب». @beheshtium_ir
﷽| شخصیت‌شناسی از منظر بهشتی و آلپورت نقدی بر عملکرد تیپ معلمین در عالم داستان‌نویسی موضوعی مطرح است با عنوان دوگانه بین شخصیت و تیپ. نویسنده‌ای موفق است که شخصیت‌پردازی خوبی داشته باشد و آدم‌هایش در حد تیپ نمانند. تیپ به ویژگی‌های کلی یک صنف از آدم‌ها می‌گویند مثلا کامیون‌دارها غالبا داش‌مشتی هستند، سبیل‌های از گوش‌بنادررفته دارند، شکم‌های برآمده دارند. یا تیپ دانش‌آموزان که معمولا از مدرسه فراری‌اند، چشم‌شان به ساندویچ‌های دوست‌شان هست! دنبال تقلبند، از اینکه صبح ساعت هفت صبح بیدار بشوند متنفرند. تیپ معلم‌ها نوعی دیگرند. تیپ مادرها نیز شکلی دیگر. اما هر کدام از این آدم‌ها برای خودشان شخصیت‌های مجزایی دارند. اخلاق‌های منحصربه‌فردی دارند، زندگی‌های متفاوتی دارند، لحن و گویش خاصی دارند. لذا داستان‌نویس باید با شخصیت‌هایش زیست کند تا آن‌ها را بشناسد و بتواند به خوبی آن‌ها را به ما بشناساند. طوری که ما با آن‌ها ارتباط بگیریم. اساتیدی صرفا جهت اهمیت موضوع با ادبیات طنزآمیزی می‌گویند: «این‌قدر باید به شخصیتت نزدیک باشی که رنگ لباس زیرش هم بدانی!» توضیح بیشتر از این در این مجمل نمی‌گنجد. چرا که اینجا کلاس داستان‌نویسی نیست. این را به عنوان مقدمه عرض کردم که چه‌قدر شخصیت‌شناسی در ارتباط با مخاطب مهم است. و چه کسی مهم‌تر از مخاطب نوجوان. نوجوانی که نصف از روزش را در مدرسه با معلم‌هایش می‌گذارند. معلم‌هایی که معمولا بچه‌ها را یک شکل و یکجور می‌بینند. و بعضا معتقدند همه بچه‌ها را به یک روش می‌شود تحلیل کرد. لذا وقتی اندک رفتار شرارت‌آمیزی از بچه‌ها می‌بینند می‌گویند: «ما خودمون پشت همین میزها نشسته‌ایم» یا وقتی می‌خواهند سابقه و مهارت درخشان خودشان را به رخ بکشند می‌گویند: «ما سالی صدها دانش‌آموزان از زیر دست ما رد میشه»! این جور معلم‌ها، دانش‌آموزان را در حد یک تیپ پایین آورده‌اند و شخصیت برای آن‌ها قائل نیستند. حال بهتر است شخصیت را از منظر علمی واکاوی کنیم. آلپورت روان‌شناس آمریکایی یکی از اولین نظریه‌پردازان شخصیت، شخصیت را این‌گونه تعریف می‌کند: «شخصیت سازمان پویا و محترکی از منظومه‌های روانی است که سازگاری بی‌همتای فرد را با محیطش موجب می‌شود.» بهشتی عزیز این تعریف را باز می‌کند: «آلپورت می‌خواهد توجه ما را به پیچیدگی و تودرتویی شخصیت انسانی جلب کند. شخصیت یک انسان عبارت است از یک سازمان بسیار بزرگ روحی و این سازمان ترکیب شده است از منظومه‌های رفتاری و روانی باز هر منظومه در داخل خودش خورشید و سیارات و اقماری دارد و خورشیدش و سیاره‌اش و قمرش در داخل خود تشکیلات و مؤسسات و نهادها و نظم‌ها دارد. شخصیت عبارت است از سازمان گسترده‌ای که تشکیل شده از منظومه‌های روانی، منظومه‌های روانی هماهنگ و دارای اثر متقابل روی یکدیگر.» آلپورت برای این سازمان گسترده شخصیت، دو خصلت و ویژگی ذکر می‌کند: یکی اینکه این سازمان پویا و متحرک است، ثابت و ساکن نیست. یعنی شخصیت انسانی هر انسان را در حال دگرگونی تلقی کنید. بهشتی عزیز از این ویژگی نکته‌ای برداشت می‌کند: «نکته‌ای بس جالب برای همه ما. یعنی شما ای معلم، ای روحانی، ای مربی، ای نویسنده، ای گوینده، ای طراح جامعه همواره بدان که انسان دیروز موجودی ثابت نیست که رنگش عوض نشود، تجلی‌اش عوض نشود، شخصیت یک انسان با همه تو در تویی و پیچیدگی و سازمان‌یافتگی و جهت‌داریش واقعیتی است پویا و متحرک و در معرض دگرگونی، این یک ویژگی برای شخصیت انسان.» ادامه دارد👇
شهید بهشتی | بهشتیُم
﷽| #یادداشت_تحلیلی #بخش_اول شخصیت‌شناسی از منظر بهشتی و آلپورت نقدی بر عملکرد تیپ معلمین در عالم
﷽| اگر هر معلمی به این نکته توجه کند؛ دائما وجودش در خوف و رجا است. می‌داند ممکن است دانش‌آموزی ضعیف به رشد و تعالی رسد و دانش‌آموزی دیگر از اوج فرود آید و ذلیل شود. و بداند که او در این تغییر و تحول‌ها می‌تواند موثر باشد اگر شخصیت‌فهم باشد. ویژگی دومی که آلپورت بیان می‌کند این است که این عامل زنده در برابر عوامل محیطی فعل و انفعالات فراوانی دارد و هر کسی برای خود داستانی جدا دارد. گاهی نیز دیده می‌شود این عوامل غیرمترقبه است. بنابراین شخصیت عبارت است از آن سازمان، از آن هماهنگی شکل یافته عوامل و منظومه‌های روانی و رفتاری هر انسان که منشاء سازگاری اوست با محیطش یعنی هر فرد انسان برای سازگاری با محیطش فرمول خاصی دارد، حتی دو نفر انسان در برابر عوامل محیطی حتماً لازم نیست واکنش مشابهی داشته باشند، بلکه معمولاً میان کنش و واکنش این‌ها با عوامل محیط تفاوت‌ها هست. بهشتی عزیز با فهم نکات آلپورت شخصیت هر انسانی را یک کتاب می‌داند. لذا در شورای دبیرستان دین و دانش و دیگر جاهایی که دعوت می‌شود به دوستانش تذکر می‌دهد که: «هر یک از دانش‌آموزان که در کلاس شما هستند یک کتاب تازه نوشته‌شده‌اند آن هم نسخه منحصربه‌فرد. شما که به کتابفروشی می‌روید، کتاب‌های متنوعی می‌بینید و ممکن است از هر کتابی صدها یا هزارها نسخه چاپ شده و در دسترس باشد، ولی شما از هر کتابی اگر یک نسخه‌اش را مطالعه کنید مثل این است که همه آن نسخه‌ها را مطالعه کرده باشید، چون همه یکسان‌ند. هیچ فرقی با هم ندارد. ولی در مورد انسان این‌طور نیست. هر انسانی یک کتاب است که از او فقط یک نسخه تهیه شده، مطالعه این یک نسخه و این یک کتاب، شما را از مطالعه دقیق علمی انسان دیگر که کتاب دیگری است بی‌نیاز نمی‌کند.» سپس وجدان‌ها را با پرسش‌هایی زنده می‌کند: «خوب دوستان! راستش را بگویید شما در دوره معلمی‌تان چقدر قیاس به کار برده‌اید؟ در کار مربی بود‌ن‌تان چه‌قدر قیاس به کار برده‌اید؟ بگویید، با خودتان بگویید اگر از شما بپرسند چرا به این دانش‌آموز پرخاش کردید؟ پاسخ شما این نیست که: ای آقا شما که نمی‌دانید که، در کار معلمی که وارد نیستید. ما صدتا از این بچه‌ها را زیر دست گذرانده‌ایم، ما می‌دانیم علاج این‌ها پرخاش است، پرخاش، پرخاش. اگر بپرسند آقا! چرا با آن بچه این قدر نرم صحبت کردید، لوسش کردید و نوازش بیش از حد کردید؟ باز پاسخ شما این نیست که آقاً شما وارد نیستید ما خیلی تجربه داریم، ما با صد تا از این بچه‌ها روبه‌رو بوده‌ایم. تنها راه تربیت آن‌ها نوازش است و نوازش، نوازش.» سپس تیر نهایی را می‌زند و آن‌ها را برای مطالعه دائمی انسان‌ها ترغیب می‌کند: «آقای عزیز و خانم عزیز! هر یک از این بچه‌ها که در یک کلاس با ایشان سروکار دارید، یک کتاب تازه‌نوشته هستند، مطالعه کنید این کتاب را، آن هم عجیب کتابی، کتاب تازه نوشته‌ای که روزبه‌روز بر صفحات جدیدش افزوده می‌شود. زیرا شخصیت انسان دینامیک و پویا و متحرک است کسی که با این کتاب سروکار دارد اگر بخواهد آگاهانه با او روبه‌رو بشود باید دائماً در حال مطالعه باشد.» (1) حال جمله معروف شهید بهشتی خطاب به معلم‌ها در این منظومه خوب فهمیده می‌شود. جمله‌ای که ایشان می‌فرماید: «ای معلم باایمان آگاه و آزاد! شما را به خدا در این کلاس‌ها یک مشت انسان‌نمایِ قالبیِ خاک‌برسر نسازید. انسان بسازید، نه یک مشت انسان‌نمایِ قالبیِ ابزاری»(2) 1. سیدمحمدحسینی‌بهشتی، جاودانه تاریخ (گفتارها۲)، صص۱۴۹-۱۵۱ 2. سید محمد حسینی بهشتی، نقش آزادی در تربیت کودکان، ص۱۵۹ @beheshtium_ir
شهید بهشتی | بهشتیُم
﷽| آزادی در صداوسیما! #بهشتیم_تی_وی @beheshtium_ir
﷽| آزادی بیان در صدا و سیما از نگاه شهید بهشتی با نقدی بر وضع موجود ✍امیرمهدی علی محمدی «ما می‌گوییم اگر یک مسلمان بیاید، مارکسیسم را مطرح کند و آن را رد کند، این کافی نیست برای اینکه شنونده در ذهنش میگوید شاید مارکسیسم این نباشد. صحیح این است که یک مارکسیست تمام عیار و یک مسلمان معتقد آگاه، بنشینند و مارکسیست حرف های خودش را بزند و مسلمان سپس حرف هایش را نقد‌ کند. آن‌گاه بیننده و شنونده این دو سخن را بشنوند و انتخاب کنند که کدام یک صحیح است. حال اگر یک مارکسیست بیاید و عقایدش را بگوید و یک نفر هم پس از اینکه عقاید مارکسیستی تان را گفتید، او هم‌پاسخ دهد، این "آزاد" است.‌» (شهید بهشتی) آزادی در اندیشه شهید بهشتی تا آنجا موج‌ میزند که در سال ۶۰ و در برابر دوربین تلویزیون، جسورانه به مناظره با افراد مخالف میپردازد. اکنون پس از گذشت ۴ دهه این سوال مطرح شود که آیا یک مارکسیست، مجاهد‌ خلق، و یا حتی یک ملحد جایی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران دارند و میتوانند به بیان نظرات خویش بپردازند یا خیر؟ جای بسی تعجب است که چطور از چنین سخنانی آزاداندیشانه، به مرحله‌ای رسیده‌ایم که حتی برخی از عالمان دینی نیز جایی در تلویزیون و رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی ایران ندارند؟ گویی سرکوب کردن قشر دگراندیش تا آنجا گسترش یافته است که شبکه‌های مجازی به‌‌دلیل‌ به اشتراک‌ گذاشتن عقاید مختلف و بعضا مخالف، مسدود می‌گردند. پرسش بعدی اینگونه مطرح میگردد که‌ اگر دلیل فیلتر شدن تلگرام و اینستاگرام، معاند(!) بودنشان است، پس اگر دگراندیشان بخواهند در پیام‌رسان‌های داخلی فعالیت کنند، آیا‌‌‌ به آن‌ها اجازه فعالیت آزاد داده می‌شود یا صفحات‌شان مسدود میگردد؟ حوزه‌های علمیه که سالانه بودجه‌های کلان جهت پرورش طلاب، صرف می‌کنند تا چه حد موفق شده‌اند به این سخن شهید بهشتی که می‌فرماید: «باید به صحبت های شفاف مارکسیست‌ها پاسخ داد و آن را نقد کرد.» عمل کنند و آیا در این‌ امر‌ موفق ظاهر شده‌اند؟ اگر هم اکنون یک مارکسیست تمام‌عیار (به تعبیر بهشتی عزیز) در برابر یک روحانی بنشیند و به مناظره بپردازند در نهایت مردم فهیم کشورمان، حرف‌های روحانی را مستدل‌تر و منطقی‌تر می‌دانند یا شخص مارکسیست را؟ آیا حوزه‌های علمیه موفق شده‌اند، بهشتی‌های دیگری را تربیت کنند؟ شهید بهشتی که با سانسور شد‌ن‌ کتب مخالف بودند² و میفرمودند: «بگذارید کتاب منتشر شود، مردم آنرا بخوانند و قضاوتش کنند‌.» اکنون چرا و چگونه کتاب‌های ایشان مورد سانسور‌ قرار میگیرد؟!³ زیاده‌گویی را کنار‌ می‌گذارم‌ چرا که قطعا تا همینجا نیز در نظر برخی متهم‌ به گزافه‌گویی شده‌ام، باشد که در پاسخ به‌‌ این سوالات صریح بنده، شاهد جوابی شفاف باشیم. به‌ امید‌ آنکه با این رویه موجود که تحریف، سانسور و محدود کردن را در پیش‌گرفته‌اند، بیش‌از این به چهره اسلام لطمه وارد نشود. چراکه تنها کسی صورت مسئله را پاک‌ کرده‌ و اجازه مطرح شدن سوال و سخن مخالف را نمی‌دهد که پاسخی در برابر آن نداشته‌ باشد. البته بهشتی و بهشتی‌ها نشان داده‌اند که اسلام تا چه حد در‌برابر این شبهات، استدلال‌های‌ قرص و محکم دارد اما همچنان امیدواریم که‌این رفتار قهری که‌ هم‌اکنون شاهد آن هستیم، به نام دین تمام نشود چراکه دینی که‌ مدعی است کامل‌ترین دین تاریخ بشریت است، از شبهات فرار‌ نمی‌کند و با رویی خوش در‌برابر اندیشه مخالف‌اش قرار میگیرد... ²: خبر مخالفت شهید بهشتی با سانسور کتب در سایت رسمی‌ شهید بهشتی (با فیلترشکن باز‌ شود...!) ³: خبر سانسور کتاب شهید بهشتی‌در‌ مصاحبه با دکتر علیرضا بهشتی @beheshtium_ir
شهید بهشتی | بهشتیُم
﷽| امام خمینی: کارتر چیزی ازش صادر می‌شود😅 @beheshtium_ir
﷽| اشک کارتر! پس از تصرف سفارت آمریکا در تهران در ۱۳ آبان ۱۳۵۸، آمریکا مذاکرات مستقیم و غیرمستقیمی برای رهایی کارکنانش و تبعه‌هایش در ایران داشت اما وقتی از آزادسازی با مذاکره ناامید شدند، یک عملیات نظامی تحت عنوان «عملیات پنجه عقاب / Operation Eagle Claw» را برنامه ریزی کردند که در ایران به عنوان عملیات طبس شناخته می‌شود. این عملیات در دوره ریاست جمهوری جیمز ارل کارتر معروف به جیمی کارتر طراحی و در ۲۵ آوریل ۱۹۸۰ برابر با پنجم اردیبهشت ۱۳۵۹ مرحله اولش در صحرای طبس پیاده‌سازی شد. نیروهای ویژه آمریکایی با هواپیما به صحرای طبس منتقل شدند تا از آنجا با هلی‌کوپتر به ورزشگاه شیرودی منتقل شوند و در نهایت از آنجا به سفارت آمریکا حمله کنند و گروگان‌ها را با خود به طبس و سپس ناوهای آمریکایی در منطقه منتقل کنند. در هنگام اجرای عملیات با ورود به حریم هوایی ایران یکی از بالگردها در ۱۲۰ کیلومتری راور کرمان دچار نقص فنی شده و به اجبار فرود می‌آید و سرنشینان آن به بالگردی دیگر منتقل می‌شوند و همان بالگرد نیز دچار نقص فنی شده و به ناچار به ناو هواپیما بر بازمی‌گردد. ۶ هواپیما و ۶ بالگرد دیگر خود را به طبس رسانده و در تاریکی شب در منطقه‌ای دور افتاده بدون متوجه شدن نیروهای نظامی ایرانی فرود می‌آیند. در حین سوختگیری یکی دیگر از بالگردها دچار نقص فنی شده و در مجموع در حالیکه هنوز عملیات آغاز نشده، ۳ فروند بالگرد از دست رفته بود. پس از تماس با مرکز عملیات، کارتر دستور بازگشت نیروها را می‌دهد؛ ولی هنگام برخاستن هواپیماها و بالگردها توفان شن آغاز شده و یک هواپیمای سی۱۳۰ و یک بالگرد سی‌اچ-۵۳ به هم خورده و هر دو آتش می‌گیرند که در این حادثه ۸ نفر از نیروهای آمریکایی در آتش سوخته و باقی‌مانده نیروها خود را به ناو نیمیتز می‌رسانند و بدین‌ترتیب عملیات بطور کامل شکست می‌خورد. قبل و بعد از این جریان کارتر مدام ایران را تهدید می‌کرد و تشر می‌زد که امام خمینی جوابش را خوب دادند: کلیپ شهید عزیز بهشتی هم در جواب تهدید نظامی سفیر انگلیس فرمودند: «هر سرباز آمریکایی که به داخل مرزهای ایران بیاید، میان مردم یک جا بیشتر برایش در ایران نیست و آن هم گور زیر خاک است. البته حالا فرمان خدا یکجا دیگر برایشان پیش‌بینی کرده بود و آن زغال گردیدن و سوخته شدن بود» (شاره به طوفان شن طبس) 📚روزنامه جمهوری اسلامی، شماره ۸۰۲، ۱۳۶۰/۱۲/۱۶ معجزه الهی و جواب‌های محکم و دندان‌شکن رهبران الهی باعث می‌شود اشک کارتر و کارترها دربیاید. @beheshtium_ir
﷽| تشکیلات‌بازی! من و تو هم شاید مشغول "بازی مرکب" باشیم! من فیلم "بازی مرکب" را با عینک تشکیلاتی دیدم و آن را تشریح نظام بروکراتیک و سازمانی می‌دانم. در صحنه‌صحنه فیلم احساس کردم تمام بایدهای تشکیلاتی به نباید تبدیل شده و در قالب داستان با زبانی ساده و همه‌جور فهم و قدرت تهییج فوق‌العاده به تصویر کشیده شده است. با این نگاه می‌خواهم بگویم: شاید من و شما هم برای ورود به سازمانی نه در مترو(اشاره به پلانی از فیلم) بلکه در اتاقی با کلاس، زیر چک و سیلیِ مصاحبه‌شونده می‌رویم و در نهایت با منت وارد آن ارگان می‌شویم و چشم‌بسته به‌خاطر شرایط سخت زندگی‌مان قوانین ساده ولی دست‌‌وپاگیر را قبول می‌کنیم. سپس بازیچه دست مدیرانی می‌شویم که سازمان برای‌شان ملعبه‌ای است و ماها مثل اسب‌های خوش خط و خالی هستیم که یا روی‌مان شرط‌بندی می‌کنند و لذت می‌برند یا خوب سواری می‌گیرند تا به اهداف‌شان برسند. از طرفی دیگر خودمان بدتر از همه، به علت عدم اعتماد و اعتقاد به یکدیگر تیم نمی‌شویم و گاها برای پرکردن مخزن (توپ) حساب بانکی‌مان با زیرآب‌زنی اطرافیان‌مان را حذف می‌کنیم و از گرده‌یشان بالا می‌رویم تا جایگاه بهترین کارمند را تصاحب کنیم. به خودمان که می‌آییم متوجه می‌شویم ابزار شده‌ایم و زندگی‌مان ماشینی شده و استعدادهایمان تماما در خدمت سازمان و ارگان درآمده است و مديران از پله‌های قدرت توان ما بالا می‌روند. همین می‌شود که از خوی حیوانی و اشرافی و سرمایه‌داری آن‌ها الگو می‌گیریم و دنبال فرصتی می‌گردیم تا از موقعیت شغلی‌مان سوءاستفاده کنیم با رشوه و دزدی و سهم‌خواهی قلب و کلیه و چشم سازمان را درآوریم و برای خود بهره‌کشی کنیم. همین طور و با همین سبک و روش و متد رشد می‌کنیم و می‌شویم مديران آینده. و اگر خلاف جریان (مانند آقای شماره آخر) به موفقیت برسیم و بزنیم زیر میز، به عنوان عنصر مزاحم شناخته می‌شویم. و مديران تا جایی که امکانش هست با ما راه می‌آیند تا سربه‌راه‌مان کنند وگرنه ما هم همانند نفوذ عامل نظارتی باید حذف شویم! سازمان مهم‌تر از هرچیزی است! حتی انسان و انسانیت! خلاص! در نهایت باید بگویم: کارمند نشویم یا اگر می‌شویم قاعده و قانونی برای خودمان داشته باشیم تا اسیر چارچوب‌ها و بازیچه دست دیگران نشویم! چه خوش گفت بهشتی عزیز: تشکل باید سازندۀ‌ ما، آسان‌کنندۀ خودسازی برای ما و کمکی به سِیر إلی الله برای شرکت‌کنندگان در این تشکل باشد. هروقت یکی از ما یا جمع ما، به تشکلمان مشغول و سرگرم شدیم، چنین تشکلی لهو می‌شود و باید از آن پرهیز کنیم؛ زیرا ما را از یاد خدا دور می‌کند. اگر همه‌اش به فکر تشکیلاتمان باشیم، اگر تشکیلات برایمان آن‌قدر محبوب شد که جانشین خدا و حق خدا گردید، این حالت لهو پیدا می‌کند که «یَنهی عَن ذِکر الله» است و آدم را از یاد خدا غافل می‌کند. چه وقت ما مي‌فهميم كه تشكيلات براي ما لهو و سرگرمي و لعب و بازي روزانه نشده؟! وقتي كه ببينيم در اين تشكيلات داريم ساخته مي‌شويم، يا اين كار تشكيلاتي ما حالت عبادت دارد.(۱) اگر حواسمان نباشد یکی از آسیب‌هایی که سازمان و روحیه کارمندی به ما می‌زند که این است که درگیر تشکیلات‌بازی و از خودسازی‌مان غافل می‌شویم. به نظر شما دیگر خطرات سازمان و روحیه کارمندی چیست؟ ۱.سیدمحمد حسینی بهشتی، حزب جمهوری اسلامی (گفتارها، گفتگوها، نوشتارها)، ص۲۱۱ / تشکیلات بهشتی، ص۵۰۵ @beheshtium_ir
شهید بهشتی | بهشتیُم
﷽| Shahid beheshti: "It is the teaching of the Quran that when peaceful struggle is not effective, y
﷽| وقتي راهي نمانَد ✍ علی پناهی نژاد "It is the teaching of the Quran that when peaceful struggle is not effective, you must begin an armed struggle: Jihad." "ولي آموزش‌هایی که قرآن به ما داده، می‌گوید هنگامی که یك مبارزه مسالمت‌آمیز به موفقیت نمی‌رسد، پس شما موظف هستید یك مبارزه مسلحانه انجام دهید: جهاد." و این است رسم آزادگان، که وقتی ظلم راه‌های گفتگو را می‌بندد و حق در میان هیاهوی باطل گم می‌شود، تکلیف از صبر به قیام بدل می‌گردد. آتش ظلمی که سال‌ها در جان مردم شعله‌ور بود، سرانجام در خیابان‌های تهران زبانه کشید، و سال ٥٧ دستی که کتاب را در آغوش داشت، لازم شد و شمشیر را نیز دست ‌گرفت. این منطق، در طول تاریخ، همواره حقیقت را از بند اسارت رهانیده است؛ از خیابان‌های تهران تا کوچه‌های غزه، از ۱۵ خرداد تا ۷ اکتبر! مردمی که دهه‌ها در محاصره بودند، به امید راهی برای نفس کشیدن، وقتی دیوارهای محاصره بلندتر شد و فریادشان شنیده نشد، خودشان دیوارها را فرو ریختند و امروز عزتشان را می‌بينيم و به زودی رهايی كاملشان را. ان‌شاءالله... چند ماه مانده به پيروزی انقلاب، شهید بهشتی این حقیقت را به جهانیان یادآور شد که اگر تمام راه‌های مسالمت بسته شود، "جهاد" گشوده خواهد شد. و امروز دوباره در تاریخ به دست جهـ‌ادگران آن نوار كوچك نوشته شد. @beheshtium_ir
﷽| آنتیک؛ اروتیک، تلنگرآمیز و خطرناک (کمی تا قسمتی دارای اسپویل) همین که این فیلم چطور مجوز گرفته است جایِ کلی شک و شبهه است! شوخی‌های اروتیک به این فجاعت و فضاحت نوبر است. شـ‌هیـ‌د بهشتی ده‌ها سال قبل در این خصوص تذکراتی داده ولی انگار همه گوش‌ها کر شده است و فقط می‌خواهیم یک کلام از او بشنویم: «عاشق شوید! زندگی به عشق است!» از همان عشق هم چیزی نفهمیدیم. و اما کلام شهید: «چطور می‌شود آب و رنگ زندگی و وضع حضورمان در جامعه، وضع هنر، فیلم‌ها، تفریحات به‌سمت حاکمیت سـ‌کس بر جامعه جلو برود ولی در عین حال بگوییم که ما خواهان تعالی انسان هستیم.» (۱) توهین به مقدسات و انقلاب دیگر جای خودش! آن را با اغماض و ارفاق می‌گذاریم روی حساب آزادیِ بیان! اما فارغ از همه این موارد اگر خواسته باشیم منصفانه به فیلم نگاه کنیم دو تا نکته مثبت هم داشت. یک: دست گذاشته بود روی اعتقادات اشتباهات مردم که ریشه‌ای بس قدیمی دارد. مهم‌ترین آن بحث توسل و توکل که بعضا آدم‌ها امامزاده و درخت و ضریح و بارگاه را اصل می‌دانند و فکر می‌کنند حاجاتشان را از آن‌ها می‌گیرند. در صورتی که از خداوند غافل هستند. در این خصوص بحث و حرف زیاد است و در این مجمل نمی‌گنجد. فقط به معرفی دو کتاب از شهید بهشتی و یک خاطره از ایشان اکتفا می‌کنیم. اول خاطره را بگویم. خاطره از زبان خود ایشان است: «خدام حرم کاظمین خیلی گداصفت و پررو هستند. با این‌که نخستین سفری بود که به آستان این امامان پاک مشرف می‌شدم مشاهده‌ی این گدایی و خرافه‌سازی آن‌ها مرا خیلی ناراحت کرد و سبب شد که آن حضور قلبِ آرزوییِ خودم را پیدا نکنم. خدام تکه پارچه‌های سبزی دارند که به اصرار می‌خواهند بفروشند.» (۲) برای فهم مفهوم توکل و توسل و هم‌چنین درک این تکه‌خاطره کوتاه، اول کتاب «شناخت اسلام» ایشان را پیشنهاد می‌کنیم و بعد کتابچه «شفاعت». دو: نکته تشکیلاتی زیبایی در دل فیلم نهفته شده بود. و آن هم صحنه‌ای بود که ابی (پژمان جشمیدی) قصه ساخت این امامزاده دروغی را گفت ولی باز هم مردم دوست نداشتند این بنا نصفه‌نیمه را خراب کنند. می‌دانید چرا؟ چون خودشان خرج کرده بودند و پایش عرق ریخته بودند. این قضیه که باطل بود و باید خراب میشد. اما نکته تشکیلاتی در جهت حق آن این است که برای اینکه مجموعه شما سراپا بماند و اعضایش به آن عرق و تعصب داشته باشند باید آن‌ها را در ساخت و رشد مجموعه بازی بدهید. چه جانی، چه مالی و چه فکری. بلایی که الان بعضی سازمان‌ها اعم از دولتی و خصوصی و خصولتی بر سر کارمندانشان آورده‌اند کاملا مشخص است. کارمندان نه‌تنها نسبت به مجموعه‌شان دلسوز نیستند بلکه دنبال فرصتی هستند تا کیسه منفعت‌های خودشان را پر کنند! سازمان‌های حاکمیتی بلایی خانمان‌سوزتر آورده‌اند. در مناسبت‌های ملی میهنی کاملا مشخص است. مثال عینی و ملموسش همین دهه فجری است که الان داخلش هستیم. فارغ از همه مشکلات اقتصادی و دل‌کندن عده‌ای از نظام و انقلاب، یکی از دلایلی که مردم انقلاب‌دوست ماهم دیگر دل به کار نمی‌دهند همین است که حاکمیت همه‌چیز را خواسته با بودجه‌های دولتیِ زورچپانی خودش اجرا و گزارشش را رد کند! این مطلب خیلی مهم، روح حاکم بر فصل شش کتاب تشکیلات بهشتی است: «اعضا تشکیلات، وظایف و رسالت‌ها»(۳) در کل این فیلم فارغ از شوخی‌های اروتیکش، برای حزب‌اللهی‌ها و انقلابی‌های فهیم، تلنگر خوبی است و برای غیر، خطری بزرگ... ۱. شهید بهشتی اسطوره‌ای بر جاودانه تاریخ، ص۱۰۹۰ ۲. من محمد حسینی بهشتی هستم ۳. تشکیلات بهشتی، مجموعه نظرات تشکیلاتی شهید بهشتی @beheshtium_ir
﷽| با بهشتی مقایسه نکنید! ✍ سید جواد نقوی مقایسه و شباهت با بهشتی چه دستاوردی دارد؟ مظلومیت بهشتی این بود که روبه‌رویش دست به اسلحه‌ها بودند و دوستانش را طرفداران خلخالی تشکیل داده بودند و پشت سرش ملی‌مذهبی‌های رادیکال بودند. چگونه او را با دیگری مقایسه می‌کنید؟ این بی‌اعتبارسازی‌های تاریخی جز بحران‌افزایی هیچ ندارد. نئوحزب‌اللهی‌ها می‌ترسند حقوق و یا پول‌های مفتی که این روزها بهشان می‌رسد قطع شود اگر نه کمی روی این مقایسه‌ها حساس بودند. انقلاب اسلامی که سه نفر مثل بهشتی و مطهری و طالقانی دارد که اگر آن‌ها مصرف شوند فاتحه انقلاب را باید خواند. باید برگشت به پوتین‌های رضا پهلوی و سرکوب‌های ساواک. چرا این‌قدر ساده از همه اندوخته‌ای که دارند عبور می‌کنند؟ چون اصلا نمی‌دانند چیست. اصلا نمی‌فهمند چیست پول مفت و حرف مفت و سفره‌ای که همیشه پهن است. بهشتی که توان مناظره با کیانوری را داشت و مخاطب می‌فهمید او چه‌قدر از کیانوری جلوتر است را مقایسه کنید با نئوحزب‌اللهی‌هایی که در پاسخ به مهرآیین فشل هستند. بودجه‌ها را صرف کنید و دستاوردها را مصرف کنید تا بعدها متوجه شوید حکمرانی اصلا چیست. تاریخ ۳ هزار سال قبل را که نمی‌خواهید مطالعه کنید. همین ۴۴سال قبل است. علت حذف بهشتی و مطهری تفکر آن‌ها بود نه مدیریت و نه سالم بودن و نه اخلاق‌مدار بودن آن‌ها. طرف مقابل خوب می‌دانست که ایده انقلاب و اسلام‌گرایی با تفکر ماندگار و قوی می‌ماند و اهل فکر را حذف کرد. حذف اهل فکر غایت ماندگاری است. یعنی ادامه ایده تشیع سیاسی؛ نه تشیع سلطنتی و تشیع حکمرانی. آن‌وقت نئوحزب‌اللهی‌ها هرجا گیر می‌کنند در بنر و کتاب و رسانه سریع یک بهشتی و مطهری می‌گذارند کنار آن فردی که دوست دارند و تمام. چه‌قدر خلاقیت و چه‌قدر درایت. اصلا آدم کیف می‌کند! @beheshtium_ir
﷽| قدرت عینی! و ما ادراک قدرت عینی! ✍ محسن ذوالفقاری من نه از آتش سردرمی‌آورم و نه از آتش‌بس. نه از جنگ نه از صلح. سیاستمداران حتما خودشان بهتر می‌دانند و درس و عبرت‌هایشان را از تاریخ گرفته‌اند. ان‌شاءالله. حرف من سر یک قدرت دیگری است. البته این حرف هم از خودم نیست. بلغوری است از شنیده‌هایم از اساتید و خوانده‌هایم از کتب. سخن از یک فرمول است. فرمولی که همیشه جبهه کفر از آن استفاده می‌کرده است و می‌کند و خواهد کرد. و آن چیزی نیست جز به رسمیت شناختن و تلاش کردن برای رسیدن به یک قدرت عینی و جمع کردن همه‌ی مردم جهان ذیل آن. یعنی چی؟ بگذارید با ذکر مثال‌هایی توضیح بدهم. زمان حضرت عیسی قدرت عینی جبهه کفر طبابت و پزشکی بود و زمان حضرت موسی، سحر و جادو و زمان حضرت پیامبر اکرم شعر و قلم و کلام. یعنی جبهه باطل این قدرت عینی را می‌گذاشت وسط سپس تفکرات و اعتقادات و مبنای خود را با آن قدرت عینی به خورد ملت می‌داد. اما ضدفن پیامبران اسلام چه بود؟ معجزه. معجزه یعنی چی؟ معجزه از عجز می‌آید. یعنی چیزی که باعث عجز و ناتوانی بقیه شود. حضرت عیسی چنان قدرت خود را نمایان کرد طوری که مرده را زنده می‌کرد. حضرت موسی با عصای خود قدرت عینی آن‌ها را از بین برد و زمین بازی را عوض کرد و پیامبر اکرم با قرآن همه را مات و مبهوت کرد. طوری که خود قرآن می‌گوید اگر می‌توانید یک آیه مثل من بیاورید. نکته جالب اولین ایمان‌آورندگان به این پیامبران چه‌کسانی میشدند؟ کسانی که خودشان تا ته خط رفته‌اند. مثلا در قصه حضرت موسی ساحران وقتی عجز و ناتوانی خود را مقابل موسی دیدند همان جا به خدای موسی ایمان آوردند و در مقابل تهدیدهای فرعون گفتند: اگر دست و پایمان هم قطع کنی دست از خدای موسی برنمی‌داریم. با این مقدمه‌چینی نمی‌خواهم نتیجه‌گیری بکنم ما قدرت عینی اسرائیل را از بین بردیم. گنبد آهنین که شوخی‌ای بیش نبود. اما همین هم کار کوچکی نبود که همه جهانیان بفهمند که دیگر اسرائیل آن جای امنِ آمال و آرزوهای سرمایه‌داران نیست! موشک‌های نقطه‌زن و فوق پیشرفته ایرانی این تصورات را از بین برد. اما قدرت عینی جبهه کفر این نبود. چرا که همه‌ی جهانیان مات و مبهوت و مجذوب آن قدرت نیستند. حداقلش این است ما خودمان در ایران نبودیم و نیستیم. اما آن قدرت عینی چیست؟ قدرتی که همه ما را انگشت به دهان گذاشته است. قدرتی که اگر ازمان بگیرند زندگی‌هایمان دچار اخلال و اختلال می‌شود؟ به نظر من رسانه است. رسانه به معنای اعم آن. از همه چیز. از هوش مصنوعی بگیرید تا همین پیام‌رسان‌ها و شبکه‌های ماهورایی. باعث و بانی فتنه 1401 خود ما چی بود؟ جوانان ما بیشتر از چه طریقی فریب خوردند و می‌خورند؟ الان رسانه جهان دست چه‌کسانی هست؟ در جهان چه‌کسی می‌داند ما در این جنگ دوازده روزه چه دستاوردهایی داشتیم؟ چه موشک‌هایی زدیم؟ چه‌جور زدیم و کجاها را زدیم؟ سانسورهای خبری از چه ناحیه‌ای بود؟ توییت‌های ترامپ چه ذهنیت‌هایی در خصوص ایران در مخاطب جهانی ایجاد کرده است؟ چه می‌شود که او نامزد جایزه صلح نوبل می‌شود؟ چند درصد جهان می‌دانند ما پایگاه‌های آمریکا را در قطر و عراق را زدیم و پیروز این میدان ما بودیم؟ معجزه جمهوری اسلامی و جبهه حق در خصوص رسانه چی می‌تواند باشد؟ معجزه‌ای که همه را به عجز و ناتوانی بیندازند! همان‌طور که موشک‌ها این کار را کرد! چه خوش گفت بهشتی عزیز: برای هدف زنده بمانید و در راه آن تا پای جان بایستید. «ان الحیاه عقیده و جهاد» اگر زنده نگه داشتن عقیده واجب است و هدف است و جهاد دارد تا پای جان. مقدمات رسیدن به آن نیز همه این‌ها را دارد. و چه چیزی مهم‌تر از رسیدن به رسانه‌ای که کل جهان نسبت به آن به عجز و ناتوانی برسند و بتوانیم عقیده و حقانیت خودمان را به جهانیان ثابت کنیم. @beheshtium_ir
﷽| از ترور شخصیت تا ترور شخص تا به امروز ✍علیرضا صلواتی امروز یک «ملت» را از «ملت» گرفتند بیش از چهاردهه شده است از آن روزهای تلخ مرد شماره ۲ جمهوری اسلامی هدف قرار می‌گیرد ترور شخصیت گام اول است از زندگی اشرافی و زندگی در قلهک از همسر اروپایی‌اش تا افکار لیبرالی و خط سازش تا جاسوسی و میکروفون‌های در دندان تا انحصارطلبی و تمامیت‌خواهی تا حذف مخالفین و ترور [آیت‌الله] طالقانی و ... جواب می‌دهد شایعه در قلب انقلابی‌های مجازی و ضدانقلاب‌های حقیقی رخنه می‌کند همه‌جا صحبت از تمامیت‌خواهی بهشتی است و چه تلخ که برخی به ظاهر انقلابی هم تکرار می‌کنند. اما بهشتی راسخ و استوار است. سخنرانی می کند. رو در روی کمونیست‌ها و توده‌ای‌ها می‌نشیند و استدلال می‌کند. از آزادی مردم سخن می‌گوید از روحانی که باید در «متن» مردم باشد از شیفتگی برای خدمت و نه تشنگی برای قدرت. از اینکه اجباری در آیین زیستن نباشد و تنها روشن کردن راه و بیراهه، مهم است! از معیار فقاهت که نه لباس که آگاهی، هشیاری، معرفت، شناخت و پایبندی عملی و عدالت است. از دکتر شریعتی که برخلاف بسیاری از هم فکرانش، متعلقش به «اسلام» می داند و نه حتی متعلق به خودش و شکنجه را به هر نحو برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع «ممنوع»، و جالبتر اینکه حتی به مدافعین «چندسیلی» هم اعتراض می کند که: «شما راه را باز می کنید.» ترور «شخصیت» اما به مطلوب نمی‌رسد و نهایتاً کار به ترور «شخص» می‌کشد و یکشنبه ۷ تیرماه ۱۳۶۰ او و ۷۲ یارش راه بهشت را می‌گیرند ۴۴سال است که دیگر نیست و باورمان هست که نیست؟! و عجیبتر آنکه بهشتی همواره «ممنوع» است این جناح و آن جناح هم ندارد که در این چهار دهه بارها مدافعین و مخالفینش جای به همدیگر داده‌اند علت روشن است او که این سالها دیگر نیست که بخواهد تغییر «رنگ» دهد ما تغییر کرده‌ایم چون مصلحت ما گاه اقتضای گرامیداشت او را داشته و گاه نداشته علیرغم گذشت به ۴ دهه، بهشتی هنوز هم مظلوم است و داستان ترور هنوز هم ادامه دارد چقدر جای او خالی است و نسلی که نه «صدا»یی از او می شنود و نه «سیما»یی از او می‌بیند، سانسور حتی در رسانه ملی و دیگر هیچ! آقایان گرام! شرعاً و قانوناً تکلیفتان سنگین است برای خون ۷۲+۱ تن و جای خالی اندیشه‌های راهبردی ایشان در ارکان نظام @beheshtium_ir
﷽| ✍محسن سلگی شهید بهشتی چه مثالِ مثالی و تمثالی برای شهادت همراه با شهود عقلی و شهود قلبی و شهود عملی است. او بهشت شهود و بهین و مهین است؛ او مهِ میهن است؛ ستاره استوار، رخش درخشانِ تعقل و تعبد و شهدِ شهدای هفت تیر است؛ عصاره عصر طلوع و عصیان علیه عصیان به‌منزله تندرویی و کج‌خویی بود. امام خمینی در «چهل حدیث»، از سه دسته آیه محکمه(علوم عقلیه وعقاید حَقه اسلامی)، فریضه عادله (علم اخلاق و تصفیه قلوب)، سنه قائمه (علم ظاهر و علوم آداب قالبیه) سخن به میان آورده‌اند. جالب است که سبد اعتقادات و اخلاقیات ناظر به جوانح (درونیات انسان) است و احکام ناظر به جوارح یا بیرونی انسان. شهادت نوتکفیری غالباً بر مدار ظاهر و جوارح است و برای همین با فلسفه و عرفان سر ستیز دارند. شهادت بهشتی جوانحی بود تا جوارحی. برای همین جواهر بودند، جوهری و گوهری بودند. شهامت و تفکرشان جناحی نبود. می‌دانستند جناحی‌بودن وبال است نه بال (گرچه جناح به معنی بال نیز است). عاشق خمینی بودند اما بیش از خمینی، عاشق حق. حق معیار خمینی بود نه خمینی معیار حق. دانستند که هر چه سبک‌بارتر سبک‌بال‌تر. چون پروانه‌ای بی‌پروا پر گشودند و رفتند. @beheshtium_ir