آرام بمانید؛ _که این، کارِ کمی نیست!_
تا قله این دامنه بیش از قدمی نیست
بیدار بمانید که گهواره خواب است
آن جاده که در رهگذرش پیچ وخمی نیست
صد موج به راه افتد و صد سیل ببارد
در کشتی نوحیم اگر، هیچ غمی نیست!
سودی است شهادت که در آن نیست زیانی
راهی است ره عشق که در آن عدمی نیست!
صد شکر که از تازش طوفان حوادث
برچهره معشوق نشان المی نیست
در بارش باران شهاب شب آشوب
صد شکر که بر ابرویت ای ماه خمی نیست
آرام بمانید، _که این کار کمی نیست!_
آسوده؛ _که چون می گذرد_ هیچ غمی نیست!
#بهجت_فروغی_مقدم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می رسد صوت اذانی با صدایی سوخته
بین اردوگاهی از آواره هایی سوخته
از لب گلدسته های پرپر آهی سوزناک
می رسد بر گوش با "حی علایی" سوخته
پهلوی تسبیح دانه دانه ای، مهر سکوت
خورده بر سجاده ای با ربنایی سوخته!
بین گندمزار آتش باد پرپر کرده است
قاصدک های رها را در هوایی سوخته
از شب شن های داغ و موج آتش مانده است
بوسه هابی سوخته بر ماسه هابی سوخته
آسمان تاریک و ماه آهسته دامن می کشد
نرم و پاورچین به روی رد پایی سوخته
بین اردوگاهی از آوارگان افتاده است
برگی از تاریخ در جغرافیایی سوخته!
#بهجت_فروغی_مقدم
#رفح
Khademe Vatan - Sadegh Atashi 320.mp3
9.16M
قطعه موسیقی #خادم_وطن
خواننده و آهنگساز:
سیدصادق آتشی
تنظیم:
یوسف جهانی
شاعر: خانم بهجت فروغی مقدم
تهیه شده در سیمای یزد
گرما نمیشناخت و سرما نمیشناخت
در رهگذار عشق سر از پا نمیشناخت
@Sadeghatashi7
هدایت شده از بین الطّلوعین
هر لحظه امکان دارد آن زنجیر برگردد
با قدرنشناسی همان تقدیر برگردد
آن آتش پنهان شده در زیر خاکستر
_آتشفشان_هرچند با تأخیر برگردد
این روزها سرمایهی ما سربلندیهاست
هرگز نخواه آن مایهی تحقیر برگردد
غفلت نکن یک لحظه هم از آن خزان شاید
ایندفعه با زور و زر و تزویر برگردد
قحطی برای تو چه خوابی دیده گندمزار!
بعد از فراوانی بگو تعبیر برگردد
***
دنیا پر از نامردی و نامهربانیهاست
ای وای اگر آن مهربانم دیر برگردد
#زهرا_سپهکار
#انتخابات
@zahra_sepahkar
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
24.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی محمدرضا طهماسبی در حسینیهٔ امام خمینی پیش از سخنرانی رهبر انقلاب
سهشنبه ۵ تیر ۱۴۰۳
#عید_غدیر 💚
#محمدرضا_طهماسبی
ما قطره ای از بارش باران غدیریم
وابسته ترین رود به جریان غدیریم
ما شیعه عشقیم و در آن دم که بمیریم
دلداده مولا و شهیدان غدیریم!
هر جا که سقیفه ست،ابوبکر خلیفه ست
ما پای علی(ع) در پی فرمان غدیریم
از گردن ما می گذرد راه شهادت
تا با رگ غیرت سر پیمان غدیریم
تنها نه همین شعر و غزلخوانی و شوریم
تنها نه به دنبال چراغان غدیریم
دنباله آن "ذبح عظیمی" که خدا گفت
ما عید ضحاییم و به قربان غدیریم!
ای ماه برآ از دل این برکه تاریک
ما منتظر نیمه شعبان غدیریم!
#غدیر(1403) #بهجت_فروغی_مقدم
در خود هزار بار قدم میزنم تو را
وقتی که بیهوا به سرم میزنم تو را
تو شعر می شوی و براین کاغذ سفید
با جوهری سیاه قلم میزنم تو را
مثل نفس به تک تک سلولهای خویش
نام تو را سپرده و دم میزنم تو را
آه ای قرار قلب خرابم! مرا ببخش
گاهی که بیقرار، به هم میزنم تو را
من انتخاب خوب تو را رای میدهم
در سرنوشت خویش رقم میزنم تو را!
#بهجت_فروغی_مقدم
چقدر بی تو درآرند خلق ادای تو را
بلندگوها تقلیدی از صدای تو را!
چقدر غنچه کند شاخه تا به یاد آرد
برای باغچه لبخند با صفای تو را!
نشسته منتظرت دشت لالهعباسی
که روی سر بکشد عطری از عبای تورا!
میان منظره ای از مناظرات هنوز
کشیده اند وسط هر گروه، پای تو را!
بیا که در دل بی تاب و تنگ کوچه ما
هنوز هیچ کسی پر نکرده جای تو را!
به جان هر که تو بسیار دوستش داری
بیا به خانه ما; من دلم هوای تو را....
#بهجت_فروغی_مقدم
هر چند در تعجیل خود تاخیرکرده
بی شک دعا در حق او تاثیرکرده!
باید صبوری کرد و راضی بود، راضی
با آنچه با ما قسمت و تقدیر کرده!
او خواب خوب خرمنی را خوشهخوشه
با چشمهای سبز خود تعبیرکرده!
با قطره قطره قطرههای اشکهایش
تسبیح دانهدانهای تصویرکرده
وقتی که ما از غار هجرانش درآییم
دنیا به طرز تازهای تغییرکرده!
درلابهلای مردم این کوچهبازار
آیا نگاهت در نگاهش گیر کرده؟
#بهجت_فروغی_مقدم
صبح صادق! بگردان ورق را
پاککن خون روی شفق را
از سر قلهها پرده بردار
آفتاب میان طبق را
با صدای رسا ای موذن!
دربینداز گلبانگ حق را
پر کن از حالت "احسنالحال"
هر دل بی دماغ و دمق را!
دست ما کاسههای سوال است
رد نکن از درت مستحق را
هدیه ده بر شب برکه ما
ماه پیچیده در زرورق را
راه، دور است و بردهست با خود
خستگی از تن ما رمق را
شب سحر شد، بیا تا بخوانیم
"قل اعوذ برب الفلق" را!
#بهجت_فروغی_مقدم
لب را بگشا و عطرافشانیکن
ما را به یکیدوشعر مهمانیکن
دلهای گرفته را که بیدارویند
ای طبع لطیف! شعردرمانی کن!
#بهجت_فروغی_مقدم
صد بار به در زدی ، جوابتکردم
بیدار شدی در من و خوابتکردم
در بین هزار شک و تردید آخر
ای عشق! بیا که انتخابت کردم!
#بهجت_فروغی_مقدم