📖 جرعهای از دریای نور
سُئِلَ عَنْ خِيارِ الْعِبادِ، فَقالَ عليه السلام: اَلَّذينَ اِذا اَحْسَنُوا اسْتَبْشَرُوا، وَاِذا اَساؤُوا اسْتَغْفَرُوا، وَ اِذا اُعْطُوا شَكَرُوا، وَ اِذَا ابْتَلَوْا صَبَرُوا، وَ اِذا غَضِبُوا عَفَوا.
از حضرت رضا عليه السلام درباره بهترين بندگان پرسيدند. حضـرت فـرمــود:
آنان كه هرگاه نيكى مى كنند، خوشحال مى شوند، هرگاه بدى مى كنند، استغفار مى كنند، هرگاه چيزى به آنان داده مى شود، سپاس مى گويند، هرگاه مبتلا و گرفتار مى شوند، شكيبايى مى كنند، و هرگاه خشمگين مى شوند، عفو و گذشت مى كنند.
@behnashr
انتشارات به نشر
📚 روایتهای سریالی کتاب «شفایافتگان» ✍ حمیدرضا سهیلی فريادی پر از شادی شفايافته: ا. پ، از بوشهر
📚 روایتهای سریالی
کتاب «شفایافتگان»
✍حمیدرضا سهیلی
فريادی پر از شادی
شفايافته: ا. پ، از بوشهر
📍قسمت دوم
مريم، همسر الهوردی، وقتی از خرید به خانه برمیگشت، پاشا را دید که از منزل آنها خارج شد. مریم سبد خريد روزانهاش را روی ميز آشپزخانه گذاشت و میخواست از آشپزخانه خارج شود که الهوردی در چارچوب در هویدا شد و راه را بر او بست. مریم سلام کرد. الهوردی با خوشحالی پاسخش را داد.
مریم پرسید:
چی شده؟ خوشحالی؟ دیدم که پاشا اینجا بود؟ خب چیکارت داشت؟
الهوردی با شادمانی گفت:
پیشنهاد کاری رو بهم داد. بالاخره از بيكاری دراومدم. قرار شد با پاشا بار ميوهای رو به مشهد ببریم.
هم فاله هم تماشا، هم کار هم زیارت.
مريم که در بازار با معصومه خانم روبهرو شده و قرار مدار خواستگاری دخترش را گذاشته بود، دلواپس پرسيد:
حالا كی قراره برید؟
الهوردی گفت:
فردا عصر.
مريم با ناراحتي گفت:
فردا نه.
- چرا؟
- فردا قراره خونوادهی معصومه خانم برای خواستگاری از زهرا بیان خونهی ما.
الهوردی لحظهای سكوت كرد و گفت:
اشكالي نداره، خودت جواب شون رو بده.
مريم با ناراحتی روبه روی الهوردی ايستاد و گفت:
می فهمی چه ميگی مرد؟ قراره از دخترمون خواستگاری کنن. تو نمیخوای خونواده دوماد آیندت رو ببینی...
حالا ميگی چكار كنم؟ بعد از مدتها بيكاری، حالا يک كار خوب برام پيدا شده. میگی ردش کنم؟
- آره ردش کن. خدا کریمه.
- نه خانم. من قول دادم. تو ردشون کن. اصلاً بگو هفتهی بعد بيان، آيه نازل نشده که حتماً فردا بیان.
مريم دل شورهی عجیبی داشت...
🖇 قسمت سوم این داستان را فردا صبح در کانال انتشارات بهنشر بخوانید.
@behnashr
طولانیترین رمان نوجوان ایران
📚مجموعه کتاب ۱۵ جلدی «شهرزاد، دختر شرقی» منتشر شد
اگه عاشق ماجراجویی، معما، موجودات مرموز و سفرهای عجیب هستید… این مجموعه مصور و رنگی مخصوص خودِ شماست!
🌊🚤 اولین سفر تابستونی شیرزاد، مهرزاد و شهرزاد قرار بود آروم و خوش بگذره…
اما فقط کافیه پا به دریا بذارن تا اتفاقات ترسناک و هیجانانگیز یکییکی سر برسن!
وقتی یک جزیره ناشناخته با آدمهایی از جاهای مختلف دنیا روبرو میشن، تازه ماجراها شروع میشه…
معماها، موجودات عجیب، خطرهای پنهان و رازهایی که هر جلد بیشتر باز میشن!
🔥 اگر دنبال یک سری داستان دنبالهدار هستید که هر قسمت هیجانش بیشتر بشه،
حتماً برید سراغ مجموعه ۱۵ جلدی شهرزاد، دختر شرقی.
♨️ باور کن نمیتونی فقط یک جلدشو بخونی!
این کتاب به دبیری استاد محمدرضا سرشار برای نوجوانان ۹ تا ۱۴سال تدوین شده
🛍 برای داشتن این کتابها به سایت یا کتابفروشیهای بهنشر سر بزن
یا به ادمین کانال پیام بده
🌐 www.behnashr.ir
🆔 @behnashr_admin
☎️۰۹۰۲۷۶۵۲۰۰۸
@behnashr
انتشارات به نشر
طولانیترین رمان نوجوان ایران 📚مجموعه کتاب ۱۵ جلدی «شهرزاد، دختر شرقی» منتشر شد اگه عاشق ماجراجو
📌 عناوین مجموعه کتابهای شهرزاد؛ دختر شرقی :
۱) جزیره ماهی
۲) شهربازی شگفتانگیز
۳) گردش علمی در جزیره ماهی
۴) ماهی های خال قرمز
۵) شبح ترسناک
۶) نامه آرزوها
۷) دلفینهای مهربان
۸) آبشار ستارهها
۹) روز پدر
۱۰) پرواز با درناها
۱۱) لوبیای سحرآمیز
۱۲) روز خنده
۱۳) سیرک در جزیره ماهی
۱۴) راز شهر ساحلی
۱۵) پروانه های شب تاب
هر جلدشو بخوای میتونی سفارش بدی
📬ارسال مجموعه کامل رایگان است.
🎁به همراه سفارشات هدیه متبرک حرم مطهر امام رضا علیهالسلام برای شما ارسال خواهیم کرد.
@behnashr
شهرزاد دختر شرقی 1- جزیره ماهی.pdf
حجم:
5.6M
📚 فایل کتاب شهرزاد دختر شرقی: جلد۱ «جزیره ماهی»
#شهرزاد_دختر_شرقی
📌قبل از انتخاب کتابهایتان دوست دارید چند صفحهای از کتاب را بخوانید؟
فایل pdf را باز کنید؛ مجازی ورق بزنید
📲ارسال پیام و ثبت سفارش کتاب در بلـه، ایتا و سایت فروش
➡️ ۰۹۰۲۷۶۵۲۰۰۸
📬 www.behnashr.ir
#مجازی_ورق_بزن #انتشارات_به_نشر
#معرفی_کتاب
✅ @behnashr
📖 جرعه ای از دریای نور
وَ قالَ الرِّضا عليه السلام: مَنْ لَقِىَ فَقـيرا مُسْلِما فَسَلَّمَ عَلَيْهِ خِلافَ سـَلامِهِ عـَلَى الأَغـْنِياءِ لَقِىَ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ هـُوَ عَلَيـْهِ غـَضـْبانٌ.
امام رضا عليه السلام فرمود:
هركس مسلمان تهيدستى را ديدار كند و به او سلام دهد، اما متفاوت با سلامى كه به ثروتمندان مى دهد، روز قيامت، خداوند را ديدار مى كند، در حالى كه خدا بر او خشمگين است.
@behnashr
انتشارات به نشر
📚 روایتهای سریالی کتاب «شفایافتگان» ✍حمیدرضا سهیلی فريادی پر از شادی شفايافته: ا. پ، از بوشهر 📍
📚 روایتهای سریالی
کتاب «شفایافتگان»
✍ حمیدرضا سهیلی
فريادی پر از شادی
شفايافته: ا. پ، از بوشهر
📍قسمت سوم
مريم دل شورهی عجیبی داشت، حس غريبي درونش به او میگفت كه اتفاقی خواهد افتاد. این را به الهوردی هم گفت. اما اله وردی بی اعتنا خنديد وگفت:
دلت رو بد نكن زن، من قول دادم و سر قولم هستم. هيچ اتفاقی هم نخواهد افتاد. مطمئن باش. قول میدم که زود برگردم. بعد هم مراسم عروسی دخترمون رو برگزار خواهیم کرد.
بعد از آنكه الهوردی راهی مشهد شد، مریم اسكناسی را داخل صندوق پلاستيكی صدقه انداخت و براي سلامتی شوهرش اسپند بر آتش ریخت.
شب سايه سياهش را بر سر دشت و کوه انداخته بود. اله وردی در حاليكه پاشا دركنارش نشسته بود، اتومبیل را در طول جاده پيش ميبرد. باران آرامی میباريد. الهوردی از پيچ جاده پيچيد و جلوی قهوهخانهی جنگلی نگه داشت.
- با يک چاي موافقی؟
پاشا با سر جواب مثبت داد. هر دو از اتومبيل پياده شدند و به سمت قهوهخانه حركت كردند. الهوردی هنوز پا روی
اولين پلهی چوبی قهوهخانه نگذاشته بود كه دردی در پهلو و سينهاش پيچيد، سرش گيج خورد و بر زمین افتاد. پاشا جلو دوید.
- يا ابوالفضل! چی شد الهوردی؟
الهوردی از هوش رفته بود.
در بیمارستان وقتی الهوردی به هوش آمد، مریم و زهرا بر بالین او نشسته بودند. پاشا نیز کمی آنسوتر ایستاده بود و با نگرانی به او مینگریست.
الهوردی خواست از جا برخیزد، اما نتوانست، گویی کمر و دست و پایش به اختیار او نبودند.
گریهاش گرفت، اشک خانه چشمانش را پر کرد. با نگاه ملتمس و گریان به مریم خیره شد.
گویی میخواست بپرسد چه بلایی به سرش آمده است؟
دکتر پس از معاینه گفت: بر اثر سکتهای که بر الهوردی عارض شده، نیمی از بدنش فلج شده و توان حرکت ندارد.
به مریم اجازه داد که او را به منزل ببرد.
اما مریم تصمیم گرفته بود...
🖇 قسمت چهارم این داستان را فردا صبح در کانال انتشارات بهنشر بخوانید.
@behnashr
🍫📚 کتاب «اسمهای شکلاتی؛ قصههایی درباره اسم های خداوند» به چاپ سوم رسید!
اگه دنبال کتابی هستین که هم بچهها رو بخندونه، هم با مهربونی مفاهیم قرآنی رو به دلشون بشونه،
«اسمهای شکلاتی» دقیقاً همون هدیهٔ عالیه! 🤌
توی این مجموعه جذاب، یک خواهر و برادر در ماجراهای خندهدار و شیرینشون برای اولین بار با اسمهای زیبای خداوند آشنا میشن؛
اسمهایی که در آیات ۲۲ تا ۲۴ سورهی مبارکه حشر اومده:
🌿 السلام، المومن، المهیمن، العزیز، الجبار، المصور، الحکیم…
کتاب ۱۰ قصه پر از ماجراهای جالب و بامزه داره که پشت هر خندهاش یک پیام آرامبخش و قرآنی قایم شده
که بچهها خودشون کشفش میکنن! 💛
برای دبستانی ها(۷تا ۱۲سال)
اگه دنبال کتابی هستین که بچهها مشتاق ادامهاش باشن…
حتماً «اسمهای شکلاتی» رو بذارید تو برنامه مطالعهشون. 🍫📖💫
قطع وزیری| ۵۶صفحه| گلاسه| مصور
قیمت ۱۲۰ هزار تومان
🌐www.behnashr.ir
🆔@behnashr_admin
#اسم_های_شکلاتی
@behnashr
📖 جرعه ای از دریای نور
وَ عَنِ الرِّضا عليه السلام: مَـنْ فَـرَّجَ عـَنْ مُـؤمِنٍ فَرَّجَ اللّه ُ عَنْ قَلْبِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ.
از امام رضا عليه السلام روايت است:
كسى كه گِره از كار مؤمنى بگشايد و شادش كند، خداوند هم در روز قيامت، كارِ بسته او را مىگشايد.
@behnashr