احساس دلتنگی روز به روز برام حاضر تر میشه
خودمو و بچه رو سرگرم میکنم که یادمون بره ساختمون خالی شده و فقط ما موندیم 😭
میریم پارک 🏕
میریم خانه بازی 🎪
میریم بیرون🏡
ولی از خدا که پنهون نیست
از شما چه پنهون
با هر قدم بیرون خونه ، بغض میکنم
میگم این قدما میتونستن تو جاده نجف تا کربلا باشن و نیستن 💔
این قدما میتونستن به مقصد بین الحرمین باشن و نیستن 👣
و با صدای پسرم که مامان بریم بستنی تمشکی بخوریم به خودم میام🍦
میگم مامان جان چه فکر خوبی😊
خُنَک میشیم
بعد دوباره فکرم میره سمت طریق
اگر الان اونجا بودیم
پسرم چه انتخابی برای خنک شدن داشت ؟
حتما یه شربت خنک میخوردیم🍹
یا میرفتیم زیر آب شلنگ عراقی ای که برای خنکی زوار آب به سر و رویشان میریخت، و کلی خنک میشدیم 🥲
رسیدیم به بستنی فروشی
با خودم گفتم
یا امام حسین
اصلا درنظر نداریم در ایام پر مصیبت صفر ، خوشگذران به نظر بیایم
اما چه کنیم که درد فراق
درد جاماندن سخت ترین درد این روزهاست😭
برای خوشحالی پسرجان ، نذر سه ساله ای که به کربلا نرسید کردم و بستنی رو سفارش دادم
ادامه دارد ....
#مامانِامین
#دلنوشته
@BehrouzTeam🏴
بِهْروز☀️
احساس دلتنگی روز به روز برام حاضر تر میشه خودمو و بچه رو سرگرم میکنم که یادمون بره ساختمون خالی شده
بستنی ها رو خوردیم و رفتیم به سمت پارک 🏕
هنوز انگار فقط جسمم اینجاست و روحم مدام پرواز میکنه به مشایه 👣
انگار که احساساتم نمیزاره اینجا بمونم 🥲
همیشه در موقعیت هایی که احساساتم غلبه داره،
به خودم میگم :
↩️ صبر کن ... یکم فاصله بگیر ... یکم از دورتر نگاه کن ... ↪️
خب الان
گلایه که ندارم اما ناراحتم 😞
ناراحتم اما امسال تونستم ناراحتی م رو بپذیرم و در کنارش برنامه بزارم که پسرم فقط غصه خوردن و گریه دوری رو از اربعین به یاد نیاره✅
آها 💡
اصلا همینجا باید مکث کنم 📌
🔅دوست دارم اسم اربعین در ذهن بچه م چطور نقش بگیره ؟
🔅اصلا اگر میرفتم هم میتونستم اون مفهوم اصلی رو براش پر رنگ کنم یا نه ؟
🔅رسیدن به امام و شوق رفتن زیارت رو میشه با کارهامون، در زیارتی که در غیر از اربعین میریم ، به بچه ها یادآور بشیم
پس اربعین چه چیز دیگه ای داره که پر رنگ تره ؟
و این ها فکر هایی بود که در سرم میچرخید.🧠
صدای اذان بلند شد
و ما به سمت مسجد رفتیم🕌
ادامه دارد....
#مامانِامین
#دلنوشته
@BehrouzTeam🏴