#قصه_شب 📻
یک روایت تصویری و ساده، برای پرورشِ خیال ...
روز #چهل_و_هشتم -بهگویش مِشَدیا- رفتهبودیم زیارت #ابن_بابویه ؛ خیللللی تو ذهنم داستان شروع شد... یه عالمه قصه شد تو لابهلای خاطراتِ خودم از افراد مختلفی که از دست دادم ...
و چقدر سنگقبرهای متلاشی و اسمهایی که دیگه اصلا وجود خارجی و ما بهازای ماهُوی ندارند؛
یهو دمآخری تو برگشتن به سمت در خروجی، نمیدونم چرا این سنگ قبر تمیز و سالم اما قدیمی نظرمو جلبکرد؛
واقعا قدمتند داشتیم میرفتیم و فقط کلمه "آشیانه" باعث شد بایستم و یکعکس بگیرم و تو طول عکسگرفتن متوجه شدم که فقط یکنفر ، اینجا دفن نیست...
کلمهای مثل "تصادم" که اصلا برای بچههای دهه۸۰به بعد حتی جزو "شنیده"هاشونم نیست اما اسمهایی که بشدت "آشنا" ن...
و
تاریخ نزدیکی مثل "اول مرداد" ؛
هرچی که هست... بهنظرم یکی از عزیزان این افراد-شده حتی عصازنان- میاد و تمیز میکنه این سنگقبر رو🥺
و شاید بیربط اما ... مدام درسرم میپیچه #اگر_شهید_نشوی_میمیری ...😞
و...
یا #امام_رضا ...
یه زمانی جاده فیروزکوه/آمل ، از همین مسیر آبعلی، اصلیترین مسیر ِ آمدن به زیارتِ شما بود...
[ یه عالمه نوشتم اما یهو با یه عقبگرد اشتباه، همش پرید!😵... و من درحیرتم که شاید این مناجات😓نباید نوشته میشد...]
خودت هرآنچه صلاح میدونی امشب بر پروندهی همهی ما بنویس و آرزویِ عاقبتبخیریِ #شهادت رو از خدا برامون بخواه✨️
#یا_رئوف ... #ای_مهربان_تر_از_پدر_و_مادرم 🤌
@BehrouzTeam 🌤