eitaa logo
بهتر بنویسیم
1.5هزار دنبال‌کننده
317 عکس
36 ویدیو
53 فایل
💡خیلی از ما نویسنده‌ایم؛ فقط باید تمرین کنیم تا #بهتر_بنویسیم. ارتباط با مدیر: @Pourjam
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از علی فراهانی
برابرنهاده های واژگان فارسی.pdf
10.52M
📚 کارگاه مجازی آموزش درست نویسی قسمت 4️⃣2️⃣ 🔰 غلط‌های انشایی (فهرست برابرهای فارسی برای واژه‌های بیگانه) ✍️مرتضی رجائی 💠 را به دوستانتان، معرفی کنید. 🆔 @behtarbenevisim
📚 کارگاه مجازی آموزش درست نویسی قسمت 5️⃣2️⃣ 🔰 غلط‌های انشایی/ حشو 1️⃣ مدتي مي‌بايدت لب دوختن وز سخندانان سخن آموختن تا نياموزد نگويد صد يکي ور بگويد حشو گويد بي‌شکي ✅ یکی از مهم‌ترین غلط‌های انشایی، حشو قبیح است. ❎ حشو در لغت حشو در لغت، به آنچه ميان بالش و لحاف و جامه کنند، اطلاق مي‌شود؛ چنان‌که سعدي گويد: قبا گر حرير است و گر پرنيان به ناچار حشوش بود در ميان از آنجا که با حشو، درون چيزي را پر مي‌کنند و اساساً با هر چير نامرغوبي مي‌توان درون چيزي را پر کرد، لذا بار معنايي آن منفي و قبيح است؛ چنان‌که سعدي در بيت ذيل، حشو را به معناي جامه کم‌بها آورده است: ور آوازه خواهي در اقليم فاش برون حله کن گو درون حشو باش ❎حشو در اصطلاح علوم بلاغي حشو در علوم بلاغي که به آن اعتراض يا اعتراض‌الکلام قبل‌التمام نيز گويند، آن است که ميان بيت يا جمله، جمله يا کلمه‌اي بياورند که در معنا بدان نيازي نباشد و حذف آن خللي به مقصود نرساند. جرجاني مي‌گويد: «حشو مطلقا ناپسند و مطرود است؛ زيرا خالي از فايده است و بهره‌اي از آن حاصل نمي‌شود. چنانچه فايده و بهره‌اي داشت، ديگر حشو ناميده نمي‌شد و لغو به حساب نمي‌آمد». ✍️ محمدجواد حمیدیان 💠 را به دوستانتان، معرفی کنید. 🆔 @behtarbenevisim
بهتر بنویسیم
#دوره_آموزش_مهارت_درست‌نویسی_حشو_قبیح 📚 کارگاه مجازی آموزش درست نویسی قسمت 5️⃣2️⃣ 🔰 غلط‌های انشایی/
📚 کارگاه مجازی آموزش درست نویسی قسمت 6️⃣2️⃣ 🔰 غلط‌های انشایی/ حشو 2️⃣ ❎ انواع حشو قبيح 1. دو کلمه معادل هم از دو زبان که هر دو افاده يک مقصود مي‌کنند، کنار هم بيايد؛ از قبيل: ابوي من اخوي من سؤال پرسيدن حسن خوبي شب ليلةالقدر شب ليلةالدفن سال عام‌الحزن سال عام‌الفيل سنگ حجرالاسود فرشته ملک‌الموت نيمرخ صورت سوابق گذشته/ سابقه گذشته تخته وايت‌برد گارد محافظت گارد نگهباني گارد محافظ گارد نگهبان فينال آخر فينال نهايي دهم عاشورا پيمان حلف‌الفضول دست يداللهي به رأي‌العين ديدن برکه آبگير درمانگاه دارالشفاء دانشگاه جامعة الصادق کتابخانه مکتبة الزهرا کتابفروشي مکتبة الزهرا تاب تحمل صدر نخست/ صدر اول سير گردش لذا به اين دليل لذا به اين جهت لذا به اين سبب لذا براي من لذا ازاين‌رو لذا بدين علت مدخل ورودي و... . ✍️ محمدجواد حمیدیان را به دوستانتان، معرفی کنید. 🆔 @behtarbenevisim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 کارگاه مجازی آموزش درست نویسی قسمت 7️⃣2️⃣ 🔰 غلط‌های انشایی/ حشو 3️⃣ ❎ انواع حشو قبيح 2. دو کلمه معادل هم (از يک زبان) که هردو افاده يک مقصود مي‌کنند، کنار هم بيايد؛ از قبيل: پس بنابراين پس ازاين‌رو پس در اين حال پس در اين صورت پس در نتيجه پس بدين سبب محال ممتنع فقط مختص فقط مخصوص فقط منحصر به فقط اختصاص به فريضه واجب و... غيره و... الخ اجازه رخصت اجازه مرخصي نيز هم و... 3. دو کلمه معادل هم (از يک يا دو زبان) که هر دو افاده يک مقصود مي‌کند، با فاصله در يک جمله بيايد؛ مانند: همچنين... نيز نيز... همچنين همچنين... هم افزون بر اين... نيز افزون بر آن... نيز امروزه... معاصر سعدي از شاعران بزرگ ايران است که همه آثار او چاپ شده است. همچنين مولوي نيز از شاعران... ✍️ محمدجواد حمیدیان را به دوستانتان، معرفی کنید. 🆔 @behtarbenevisim
📚 کارگاه مجازی آموزش درست نویسی قسمت 8️⃣2️⃣ 🔰 غلط‌های انشایی/ حشو 4️⃣ ❎ انواع حشو قبيح 4. دو کلمه که از ذکر يکي، معناي ديگري استفاده مي‌شود، کنار هم يا در يک جمله بيايد؛ مانند: مثمر ثمر منتج نتيجه بزاق دهان پلک چشم سفره غذا خلخال پا دستکش دست ريسک خطرناک استاديوم ورزشي کلاه کاسکت کمدي خنده‌دار کنسرت موسيقي ارکستر موسيقي جاده شوسه شوفر ماشين روزنامه روزانه سن هفتاد سالگي مهمور به مهر ملقب به لقب مکني به کنيه مقابله به مثل اظهار تجاهل اظهار تغافل اظهار تمارض مسبوق به سابقه ويژگي خاص خصوصيت ويژه جلوتر پيشدستي کردن جلوتر پيش‌بيني کردن جلوتر پيش‌فروش کردن جلوتر پيش‌خريد کردن جلوتر پيشگويي کردن جلوتر پيشگيري کردن از قبل پيشدستي کردن از قبل پيش‌بيني کردن از قبل پيش‌فروش کردن از قبل پيشگويي کردن از قبل پيشگيري کردن صعود به بالا عروج به بالا سقوط به پايين هبوط به پايين نزول به پايين از همه طرف احاطه کردن (شدن) از هر سو احاطه کردن (شدن) از هر جانب احاطه کردن (شدن) از همه طرف محاصره کردن (شدن) با يکديگر متحد شدن (با همديگر/ باهم) لزوماً بايد/ الزاماً بايست بازديد دوباره بازگشت دوباره بازفرستادن دوباره بازخواني دوباره بازگفتن دوباره بازآمدن دوباره تکرار دوباره بازديد مجدد بازگشت مجدد بازخواني مجدد يقين قطعي اوج قله/ سر قله قله کوه شعله آتش (ترکيب‌هاي شراره آتش، شرار آتش، شرر آتش، جرقه آتش، اخگر آتش و لهيب آتش نيز حشو قبيح است.) زلزله زمين نسيم باد طويله چهارپايان اصطبل چهارپايان آخور چهارپايان خلبان هواپيما ملوان کشتي ناخداي کشتي گلبرگ گل کاسبرگ گل باد صبا غرش مهيب مسجد مسلمانان کليساي مسيحيان کنسيه يهوديان آتشکده زرتشتيان خانقاه صوفيان کدبانوي خانه(کد يعني خانه و بانو به زني گفته مي‌شود که خوب خانه را اداره مي‌کند.) زن کدبانو کلبه کوچک کلبه محقر بشقاب غذاخوري کاسه غذاخوري کندوي زنبور هلهله شادي همهمه صدا شيلات ماهي نور مهتاب نور آفتاب ساحل دريا حوض آب برکه آب همانند هم (يکديگر) همسايه هم (يکديگر) همنشين هم همکار هم همدست هم هموطن هم هم‌پيمان هم همراه هم همزبان هم همشهري هم ✍️ محمدجواد حمیدیان را به دوستانتان، معرفی کنید. 🆔 @behtarbenevisim
📚 کارگاه مجازی آموزش درست نویسی قسمت 9️⃣2️⃣ 🔰 غلط‌های انشایی/ حشو 5️⃣ ❎ انواع حشو قبيح 5. استعمال صفتي که بر موصوف، چيزي نيفزايد و جزء لاينفک آن باشد؛ مانند: رطب تازه رطب تر رطب شيرين عسل شيرين قند شيرين روغن چرب نمک شور 6. قواعد دستوري زبان رعايت نشود و در نتيجه کلمات يا ترکيباتي در جمله آورده شود که به بخشي از آن نيازي نباشد؛ مانند: اعلم‌تر/ اعلم ترين اگرچه... ولي (اگرچه ثروتمند است، ولي خوشبخت نيست. ضمناً اگرچه با «گرچه، هرچند، با اينکه، گو اينکه و ...» مترادف است.) شهرک کوچک مرغک کوچک اتاقک کوچک کلاهک کوچک حوضچه کوچک قاليچه کوچک گفتني است چون اين نوع حشو در آثار بزرگان ادب فارسي آمده است نمي‌توان آن را قبيح شمرد. ✍️ محمدجواد حمیدیان را به دوستانتان، معرفی کنید. 🆔 @behtarbenevisim
سلام خدمت کاربران و همراهان کانال بزرگوارانی که در دوره همچنان، ما را همراهی کرده‌اید، خدا قوت و خسته نباشید💐 امیدوارم تاکنون از مطالب این دوره، بهره برده باشید. توصیه من به شما این است که اگر این روزها، از محتواهای کانال استفاده‌ای نمی‌کنید، کانال را ترک نکنید؛ حتما روزی به نوشتن محتاج می شوید و آن روز، برای نلرزیدن قلمتان، به رعایت مقدماتی، نیازمند می‌شوید. برخی از این مطالب حاصل تجربه چندسال نویسندگی است. و برخی همچون مطالب استاد محمدجواد حمیدیان، حاصل پژوهش ها و تحقیقات گسترده است که در کتاب‌های مهم نویسندگی، به این شکل یافت نمی‌شود. از ایشان تشکر فراوان می کنم🌹 و از شما بزرگواران، درک اهمیت این مطالب را خواستارم.🌺 علی فراهانی بیایید با ، بهتر بنویسیم. 🆔 @behtarbenevisim
📚 کارگاه مجازی آموزش درست نویسی قسمت 0⃣3️⃣ 🔰 غلط‌های انشایی/ حشو 6️⃣ ❎ انواع حشو قبيح 7. آنچه به حرف اضافه مربوط است. الف) حذف حرف اضافه «در» پيش از کلمه‌هاي نزد، هنگام، حين، تحت، بين، مانند، ميان، کنار، وقتي، زير، روي، بالاي، پايين، سمت و... . ـ فوکو با تحليل موضوع رابطه جنسي [در] بين يونانيان باستان، مسئله اخلاق را کندوکاو کرده است. ـ هر نويسنده [در] هنگام نوشتن، خوانندگاني را مد نظر دارد. ب) حشو بودن حرف اضافه «بر» و «به» ـ [بر] روي اظهارات مبهم تکيه نکيند. ـ هر نويسنده [به] هنگام نوشتن، ... ج) زائد بودن حروف اضافه «از»، «بين»، «براي» و... ميان مضاف و مضاف‌اليه ـ ذيلاً شرح مختصري از [هريک از] موانع [برسرراه] يادگيري اثربخش مطرح مي‌شود. ـ رابطه [بين] آموزش و معنويت، مستقيم است. ـ قانون اول [براي] مخلوط گاز را بيان کنيد. ـ در اين مرحله بود که نيروهاي ويژه آمريکا وارد شمال عراق شدند تا آمادگي‌هاي لازم را براي فتح جبهه شمالي کسب کنند و نيز مانع [از] بروز درگيري [بين] کردها و آن دسته از نيروهاي ترکيه شوند که از مرز شمالي وارد عراق مي‌شدند. د) حشو «که» پس از «آنچه». ـ به نظر مي‌رسد آنچه [که] بايد اصلاح شود، مسير فناوري است، نه خود فناوري. ـ فکر مغشوش خود را به آنچه [که] مي‌بيند، مي‌سپارد. ✍️ محمدجواد حمیدیان را به دوستانتان، معرفی کنید. 🆔 @behtarbenevisim
📚 کارگاه مجازی آموزش درست نویسی قسمت 1️⃣3️⃣ 🔰 غلط‌های انشایی/ حشو 7️⃣ ❎ انواع حشو قبيح 8. آنچه به کلمه مربوط است. الف) زايد بودن «به عنوان» در بسياري از موارد. ـ صدرالمتألهين، معارف اعتقادي را [به عنوان] مهم‌ترين رکن ارزش‌ها و مقدمات ديني، چون توحيد و ايمان معرفي مي‌کند. ـ از اين بحث مي‌توان نتيجه گرفت که علاوه بر آمادگي زيردستان، ميزان آمادگي مدير نيز مي‌تواند [به عنوان] عاملي مهم در تعيين سبک تصميم‌گيري مدير باشد. ب) زايد بودن «انجام» در بسياري از موارد ـ بارالها ما را از کساني قرار ده که قصد عمل دارند و براي [انجام] آن تلاش مي‌کنند. ـ [انجام] فعاليت ورزشي، مستلزم به سه اصل شدت، مدت و تواتر فعاليت ورزشي است. ـ [انجام] پژوهش در سازمان‌ها با مشکلات خاصي همراه است. ـ کيفيت [انجام] کار و پيشرفت آن چگونه بوده است. ج) زايد بودن کلمه «يک». ـ منظور از وحدت و اتحاد، اقدام مشترک اعضاي [يک] جامعه و توافق بر سر اهداف و اصول مشخصي است. ـ فشار، [يک] پاسخ سازشي به [يک] موقعيت خارجي است. ـ فقدان [يک] چشم‌انداز جامعه‌شناختي حقيقي، حتي در بهترين کتب تاريخ ادبيات سنتي نيز محسوس است. ـ يادگيري، [يک] فرايند اجتماعي است که بايد بين گروه‌ها و با تعامل با همگنان در [يک] محيط طبيعي رخ دهد. ✍️ محمدجواد حمیدیان را به دوستانتان، معرفی کنید. 🆔 @behtarbenevisim
بهتر بنویسیم
📚 کارگاه مجازی آموزش درست نویسی قسمت 1️⃣3️⃣ 🔰 غلط‌های انشایی/ حشو 7️⃣ ❎ انواع حشو قبيح 8. آنچه به
📚 کارگاه مجازی آموزش درست نویسی قسمت 2️⃣3️⃣ 🔰 غلط‌های انشایی/ حشو 8️⃣ ❎ انواع حشو قبيح 8. آنچه به کلمه مربوط است. د) زايد بودن «عبارت است از» ـ رهبري [عبارت است از] کنش متقابل ميان اعضاي يک گروه (است). ـ عمل پليس [عبارت از] نظم بخشي و ساماندهي به تنش‌ها و حمايت از اقتدار و حاکميت است. ـ قسمت عمده‌اي از آثار قصيده‌گويان، [عبارت است از] همين مدايح و ملحقات آنها (است). ـ نثر در معناي عام [عبارت است از] کلامي مکتوب (است) که به گفتار عادي و محاوره‌اي نزديک است. ه‍ ) حذف صفت‌هايي که مفهوم آنها ضمن موصوفشان مندرج است. ـ خوانندگان گرامي توجه دارند که مطالب [مطرح شده در] قسمت اول مقاله، داراي جنبه تاريخي است. ـ با بهره‌گيري از نتايج [حاصل از] ارزشيابي بازده يادگيري فراگيران، مي‌توان مراحل قبلي طرح آموزشي را بررسي کرد. ـ برپايه نتايج [به دست آمده در] اين تحقيق، به مسئولان و مديران سازمان‌ها پيشنهاد مي‌گردد... . ـ شرايط سياسي و اجتماعي [موجود در] سده‌هاي چهارم و پنجم هجري در ايران، موجب پيدايش آثار حماسي مي‌شود. ـ اگر تاريخ را محصول [به‌جاي مانده از] تلاش آدمي در عرصه گيتي بدانيم، ... ✍️ محمدجواد حمیدیان را به دوستانتان، معرفی کنید. 🆔 @behtarbenevisim
بهتر بنویسیم
📚 کارگاه مجازی آموزش درست نویسی قسمت 2️⃣3️⃣ 🔰 غلط‌های انشایی/ حشو 8️⃣ ❎ انواع حشو قبيح 8. آنچه به
📚 کارگاه مجازی آموزش درست نویسی قسمت 3️⃣3️⃣ 🔰 غلط‌های انشایی/ حشو 9️⃣ ❎ انواع حشو قبيح 8. آنچه به کلمه مربوط است. و) زايد بودن برخي کلمه‌ها و تعبيرات با مفهوم عام و گسترده. ـ کاربرد اصطلاح حماسه در ادبيات فارسي [امري است] تازه و جديد (است). ـ در آن صحنه [چيزي] جز فداکاري و پاکبازي ديده نمي‌شود. ـ دستيابي به آمار در مورد ريشه‌هاي اجتماعي [کاري] دشوار، اما ضروري است. ـ بدون [هيچ‌گونه] ترديد[ي] بايد اذعان کرد که براي صعود به آسمان کمال... . ـ کار مدار را به [طور] اختصار توضيح دهيد. ـ لجستيک [مقوله‌اي است که] در سازمان‌ها کاربرد فراوان دارد. ـ امنيت [شامل] فعاليت‌هايي است که جامعه را مقابل شورش، حفظ مي‌کند. ـ از زمان جنگ جهاني دوم به بعد [موضوع] مطالعه درباره نظام اداري کشورهاي عقب‌مانده آغاز گرديد. ز) حذف کلمه يا مفهوم تکراري ـ رابطه آموزش و معنويت [رابطه‌اي] مستقيم است. ـ مفهوم تجربه، چه در حوزه علوم طبيعي و چه ميان مفاهيم انساني، [مفهوم] عالي و ارزشمند است. ـ چنين فيلتري را [يک فيلتر] تمام قطبي مي‌ناميم. ـ اين کتاب اصولاً [کتابي است که] از ادبيات فارسي در دوره بعد جنگ جهاني اول، سخن مي‌راند. ـ رويکرد مورد نظر دورکيم در جامعه شناسي، [رويکردي] طبيعت‌گرايانه است. ـ اين موضوع، [موضوعي] صرفاً روانشناختي نيست. ✍️ محمدجواد حمیدیان را به دوستانتان، معرفی کنید. 🆔 @behtarbenevisim
📚 کارگاه مجازی آموزش درست نویسی قسمت 4️⃣3️⃣ 🔰 غلط‌های انشایی/ حشو 🔟 نکته پاياني: 1. آنچه تاکنون گفته شد، مثال‌ها و مصداق‌هايي براي حشو قبيح بود و ما در بيان آن هرگز قصد استقصا نداشته‌ايم. آشکار است که مي‌توان مصداق‌هاي ديگري هم براي حشو قبيح يافت. 2. هميشه درباره کلمات غلط در زبان فارسي حساسيت بوده است و همين که کلمه غلطي رايج مي‌شده، اديبان در دفع آن پافشاري مي‌کردند. اما درباره حشو قبيح چنين حساسيتي نبوده و از پرداختن به اين موضوع و تبيين مصداق‌هاي آن غفلت شده است؛ گاه حشو قبيح، قبيح‌تر از کلمات غلط است. ـ اگر تعبيري شامل حشو قبيح باشد در دو صورت استعمال آن جايز است: الف) در متون کهن فارسي بسامد داشته باشد و بزرگان ادب فارسي آن را فراوان استعمال کرده باشند. ب) در زبان گفتار امروز رايج شده باشد. البته نه اينکه از سر غفلت و تسامح بر زبان‌ها افتاده باشد. 3. حشو قبيح موجب درج و خروج کلمات زايد در جمله مي‌شود و آن را کم‌مايه مي‌کند. نويسنده‌اي که در کلمات ريخت و پاش مي‌کند، در واقع آب به نوشته‌اش مي‌بندد و آن را از خاصيت مي‌اندازد. 4. حشو قبيح موجب اسهاب مي‌شود. اسهاب، بسط کلام با قلّت فايده است و اطناب، بسط کلام براي زيادتي فايده است. هر نويسنده‌اي که کلمه‌ها را سبک و سنگين نمي‌کند و هر غث و سميني را با سهل‌انگاري بر قلم جاري مي‌سازد، در واقع از ادب مصاحبت تن مي‌زند. چنين نويسنده‌اي نبايد انتظار داشته باشد که خواننده در برابر واژه‌واژه کتابش توقف، و در آنها تأمل کند. جزاي سرسري‌نويسي، سرسري‌خواني است. «کماتدين و تُدان». سخن بسيار داري، اندکي کن يکي را صد مکن، صد را يکي کن سخن کم‌گوي تا بر کار گيرند که در بسيار، بد بسيار گيرند 5. همه مثل‌ها در همه زبان‌ها موجز است و همين ايجاز امثال از مهم‌ترين موجبات رواج آن است. ✍️ محمدجواد حمیدیان را به دوستانتان، معرفی کنید. 🆔 @behtarbenevisim
بسم الله الرحمن الرحیم ان‌شاءالله به زودی دوره را با اعضای همیشه همراه‌مان در کانال ، آغاز خواهیم کرد. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بیایید با ، بهتر بنویسیم. 🆔 @behtarbenevisim
!🤔 خطاهای نوشتاری ❎ یا از جنس غلط‌های املایی است؛ مانند نوشتن بهبوهه که صحیح آن «بحبوحه» است. ❎ یا از جنس غلط‌های انشایی؛ مانند حشو قبیح که درباره آن در مباحثی گفته شد. ❎ یا از جنس درست و درست‌تر است. گاهی کلمه یا ترکیب یا جمله‌ای، غلط نیست، اما فصیح هم نیست؛ مثلا در مبحث ، ممکن‌ است در عبارت، غلطی وجود نداشته باشد، اما آن نوشته به خاطر وجود ترکیب‌ها یا عباراتی، به دل خواننده ننشیند و برای اهل فن، سست و ضعیف به نظر آید. تصمیم داریم در ادامه، با مبحث بیشتر آشنا شویم. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بیایید با ، بهتر بنویسیم. 🆔 @behtarbenevisim
خاطره‌ای در باب نثرهای اداری (بخش اول) یادم می‌آيد اولين باری که به عنوان «عنصر مشکوک» نگاهم کردند حدود 27 سال پيش در يک شعبه بانک بود. از حسابداري سازماني که تازه در آن استخدام شده بودم، گفته بودند که برايم حساب جاري باز کرده‌اند و من بايد بروم به همان شعبه‌اي که حقوقم را مي‌ريزند، دفتري را امضا کنم و دسته‌چکم را بگيرم. رفتم که بگيرم! مسئول باجه حساب جاري، که داشت يک دسته سند به ارتفاع 7/5 سانتي‌متر را يکي‌يکي مُهر مي‌زد، بي‌آنکه سرش را بلند کند گفت: «بايد درخواست بنويسين». گفتم: «من که درخواستي ندارم! خودتون به حسابداري سازمان گفتين بفرستنم اينجا واسه گرفتن دسته‌چک!» مُهر را ميانه راه استمپ و ستون سندها در هوا نگه داشت، از بالاي عينکش نگاه نصفه‌‌نیمه‌ای به من انداخت و با لحني که کفايت مذاکرات را اعلام مي‌کرد گفت: «عرض کردم بايد درخواست بنويسين». گفتم: «چي بنويسم؟» گفت: «هر کاري که دارين». گفتم: «بي‌زحمت يه ورق کاغذ به من مي‌دين؟» با دلخوري از گوشه ميزش سند باطله‌اي را که پشتش سفيد بود، برداشت جلويم گذاشت و گفت: «لابد قلم هم نداري! اونجاست! برش‌دار بنويس!» تا همين مرحله اوضاع روحي‌ام به شدت شبيه احوالات کسي شده بود که ناگهان از دوم شخص جمع به دوم شخص مفرد تبديل شده باشد. با اين همه دستم را دراز کردم و پوکه خودکاري را که با نخ قيطان از يک پايه فلزي آويزان بود با نااميدي (چون نمي‌دانستم که در کلاهکش هنوز يک مولکول جوهر هست) به طرف خود کشيدم و نوشتم: «مسئول محترم باجه شماره 3 شعبه 123 بانکِ... لطفاً دسته‌چکم را بدهيد». کاغذ را دو دستي به مسئول باجه تقديم کردم. مدتي - خيلي بيشتر از آنکه براي خواندن چند کلمه لازم است- به نوشته‌ام نگاه کرد و بعد سرش را بالا آورد و انگار که بخواهد از سلامتي‌ام مطمئن شود، به وجناتم خيره شد. پرسيد: «اين مثلاً درخواسته؟» گفتم: «اشکالي داره؟» گفت: «اشکال؟! اين اصلاً يه جوريه». پرسيدم: «يعني چه جوريه؟» جوابم را نداد. در عوض با لحن کشدار تهديدآميزي گفت: «که فرموديد جناب آقاي...، بله؟» و بلافاصله بلند شد رفت ته شعبه پيش کسي که از دو تا مبل جلوي ميزش معلوم بود رئيس شعبه است؛ توي گوشش چيزهايي گفت و درخواستم را نشان داد. وقتي مسئول باجه و رئيس شعبه ناگهان دوتايي با هم سرشان را بلند کردند و آن نگاه‌هاي مسئله‌دار را به من انداختند، صدها جور فکر و خيال ناجور از سرم گذشت. در همان چند لحظه تمام خاطرات دوران دانشجويي و خدمت سربازي را مثل برق در ذهنم مرور کردم تا ببينم احياناً مرتکب چه خطاي خطيري شده بوده‌ام؟! اما هيچ خاطره خطرناکي به مخيله‌ام خطور نکرد. (جز البته يک بار که با دوستان در يک اعتراض نه چندان مسالمت‌آميز به اوضاع غذا کتلتي را به فضاي سلف سرويس دانشجويي پرتاب کرده بودم که غائله همان روز به خير و خوشي فيصله پيدا کرده بوده و دنباله‌اي نداشته که حالا پرونده شده باشد؛ چون وادارمان کرده بودند خودمان از بيرون شيشه‌بُر بياوريم و پولش را هم بدهيم). ادامه دارد. ✍️ محمدجواد حمیدیان بیایید با ، بهتر بنویسیم. 🆔 @behtarbenevisim
🔆 خاطره‌ای در باب نثرهای اداری (بخش دوم) با اين همه هنوز مضطرب بودم. اوضاعم لحظه به لحظه داشت وخيم‌تر مي‌شد. هر لحظه منتظر بودم دستي از پشت به شانه‌ام بخورد و برگردم ببينم که يک آقايي با کت‌وشلوار و عينک تيره است که مي‌خواهد بداند آيا ممکن است لطفا من چند دقيقه بروم توي آن ماشين سياه‌رنگي که جلوي بانک پارک شده است و به چند سؤال جواب بدهم؟ در اين فکر و خيال‌ها غرق بودم، ناگهان صداي مسئول باجه را شنيدم که مي‌گفت: «آقا حواستون کجاست! بفرمايين اينم دسته‌چک! فقط اينجا يه امضا جلوي اسمتون بزنين». امضا کردم و دسته‌چک را توي جيبم گذاشتم. با احتياط پرسيدم: «ببخشيد، اشکالي پيش اومده بود؟» عاقل‌اندرسفيه نگاهم کرد و گفت: «حالا که برطرف شد» و فوراً برگشت و با همکار بغل‌دستي‌اش مشغول صحبت شد؛ يعني اينکه ديگر حوصله‌ام را ندارد. خسته و گيج و منگ، بي‌آنکه معما برايم حل شده باشد، از بانک بيرون رفتم. چندماهي از شروع کارم در آن سازمان نگذشته بود که بالاجبار به قدر کافي با «ادبيات ديواني» اُنس گرفتم و معماي آنچه در بانک اتفاق افتاده بود، برايم حل شد. غائله‌اي که آن روز در بانک بپا شد ناشي از تازه‌کاري و بلاهت اداري من در نوشتن آن درخواست بود. آدمِ «اداره‌جاتي» اگر بخواهد غيرعادي نباشد، اگر دوست نداشته باشد که به عنوان «عنصر مشکوک» نگاهش کنند و اگر دوست داشته باشد که در سلامت عقلش ترديد نکنند، لابد بايد چنان درخواستي را که من در آن روزگار در آن بانک نوشتم، چنين بنويسد: حضور مقام محترم رياست شعبه 123 بانک... محترماً بازگشت به مذاکرات به عمل آمده در مورخه... فيمابين سازمان ... و آن شعبه محترم، در راستاي افتتاح حساب جاري جهت کارکنان جديدالاستخدام سازمان فوق‌الذکر که قبلاً نسبت به ارسال فرم و معرفي و نمونه امضا از سوي آن سازمان اقدام گرديده اشعار مي‌دارد که اين‌جانب، همان‌گونه که معاونت مالي محترم سازمان مذکور پيش‌تر تلفناً با اينجانب هماهنگ نموده‌اند، جهت دريافت دسته‌چک مزبور به باجه محترم حساب جاري مراجعه نموده‌ام. علي‌هذا مستدعي است دستور فرمايند نسبت به انجام اين درخواست اقدام مقتضي را معمول داشته دسته‌چک مربوطه، که حسب اطلاع آماده مي‌باشد، را به اين‌جانب تحويل نمايند. در رابطه با کارت شناسايي بديهي است که به ضميمه اين درخواست الصاق گرديده و به پيوست ايفاد مي‌گردد. لازم به ذکر است که اين‌جانب ابتدائاً نسبت به ابلاغ مراتب امر در خصوص مطالب مذکور در بالا به مسئول محترم باجه فوق‌الاشاره سعي و اصرار فراوان نموده و مکتوب نمودن اين تقاضا به توصيه ايشان در راستاي مقررات داخلي آن شعبه محترم صورت پذيرفته است. توجهات جناب‌عالي نسبت به اين درخواست، موجبات تشکر و مزيد امتنان اين‌جانب را فراهم خواهد نمود. حالا خودمانيم! به نظر شما در سلامت کدام نامه بايد ترديد کرد؟ آني که زماني در آن بانک نوشته شده بود يا اين نامه؟! ✍️ محمدجواد حمیدیان بیایید با ، بهتر بنویسیم. 🆔 @behtarbenevisim
فرض کنيد از تهران مي‌خواهيم برويم جزيره کيش؛ ساده‌ترين، طبيعي‌ترين و معقول‌ترين راه اين است که يک‌راست (مثلاً با هواپيما) از تهران به کيش برويم. اما اگر از کارهاي صاف و ساده خوشمان نيايد و فکر کنيم برايمان افت دارد که يک‌راست به طرف مقصد حرکت کنيم، مي‌توانيم اولش در خلاف جهت، مثلاً با تاکسي برويم ترکستان. بعد از آنجا با کجاوه برويم افغانستان. از آنجا هم اتوبوس بگيريم به مقصد دهلي و از دهلي هم با قطار برويم بمبئي. آنجا سوار کشتي بشويم تا برسيم به ژاپن. آن وقت با طياره بريم به دبي و از آنجا با موتور لنج خودمان را به کيش برسانيم. به اين کار مي‌شود گفت درازروي. چنين سفري ممکن است براي گاليور يا ناصرخسرو جالب‌تر از سفر يک‌راست باشد. ‌اما براي ما، آن هم در قرن بيست‌ويکم و در عصر سرعت و بهره‌وري، به هيچ وجه اقتصادي نيست. منظور اين است که خودتان به روش قياس دستگيرتان شود درازنويسي چيست و چه بدي‌هايي دارد. درازنويسي يعني اينکه مثلاً مي‌خواهيد در نامه‌اي بنويسيد: «از شما متشکرم». ولي فکر مي‌کنيد اين طوري خوب نيست و به جايش مي‌نويسيد: «بدين وسيله کمال تشکر و امتنان خود را به حضورتان اعلام مي‌دارم» يا به جاي لطفاً مدارک را بفرستيد، مي‌نويسيد: «خواهشمند است نسبت به ارسال مدارک مربوط اقدامات مقتضي را معمول داريد». ✍️ محمدجواد حمیدیان با ، بهتر بنویسیم. 🆔 @behtarbenevisim
وقتي حرف مي‌زنيم زبان را به طور طبيعي به کار مي‌بريم، اما وقتي مي‌نويسيم گاهي گرفتار درازنويسي مي‌شويم؛ مثلاً مي‌گوييم: «شنيدم فلاني به مسافرت رفته». اما وقتي قلم به دست مي‌گيريم، مي‌نويسيم: «اطلاع حاصل کردم که فلاني به مسافرت رفته». سادگي و صميميت زبان حوزه و عمق تأثيرگذاري آن را بيشتر مي‌کند. مراد از سادگي و پرهيز از درازنويسي، کاربرد افراطي فعل‌هاي مرکب به جاي فعل‌هاي ساده و تعبيرهاي متکلفانه و جمله‌هاي بلند به جاي عبارات ساده و کوتاه است. درازنويسي فاصله نويسنده را با خواننده بيشتر مي‌کند و فضايي مصنوعي مي‌سازد که نه نويسنده در آن راحت است نه خواننده. براي اينکه به بيماري درازنويسي مبتلا نوشيم، بايد از ادبيات راقم‌سطوري بپرهيزيم. راقطم سطور کسي است که گرايش بيمارگونه به استفاده از حشو و کلمات اضافي دارد. راقم سطور وقتي به بازار مي‌رود چيزي نمي‌خرد، بلکه خريداري مي‌کند. البته گاهي هم اتبياع مي‌کند. خيلي اهل خريد و فروش نيست، ولي تا بخواهيد مشغول خريداري کردن و به فروش رساندن است. او نه کسي را مي‌ستايد و نه ستايش مي‌کند، اما پيوسته در حال مورد ستايش قرار دادن ديگران است. شگفت‌تر از همه اينکه او مي‌تواند کلمات را به رشته تحرير درآورد، اما نمي‌تواند حتي يک کلمه بنويسد. راقطم سطور را هيچ‌گاه به دست فراموشي نسپاريد، ولي در اولين فرصت فراموشش کنيد. ✍️ محمدجواد حمیدیان با ، بهتر بنویسیم. 🆔 @behtarbenevisim
۱. عطف‌هاي بيهوده عطف بيهوده يعني عطف دو کلمه هم‌معنا و همسان به يکديگر، بدون اينکه فايده‌اي بر آن مترتب باشد. عطف‌هاي بيهوده اگرچه در گفتار جايز است، در نوشتار نارواست؛ مگر فايده خاصي مانند هماوايي يا ديگر جنبه‌هاي زيبايي‌شناختي داشته باشد؛ شماري از عطف‌هاي زائد عبارتند از: صبر و بردباری علم و دانش عبث و بيهوده حمايت و پشتيبانی خصوصيات و ويژگي‌ها قدرت و توانايي عجز و ناتواني خلط و اشتباه سعي و تلاش تحولات و دگرگوني‌ها قوي و نيرومند لازم و ضروري مقايسه و سنجش گناه و معصيت نيرو و توان شناخت و معرفت فکر و انديشه دل و قلب ✍️ محمدجواد حمیدیان با ، بهتر بنویسیم. 🆔 @behtarbenevisim
۱. عطف‌های بیهوده گفتني است عطف بيهوده را نمي‌توان از شمار خطاهاي نوشتاري شمرد، اما به حتم مخل فصاحت و بلاغت است. بنابراين بايد کوشيد که شمار چنين عطف‌هايي را به کمترين حد ممکن رسانيد. بسياري از کساني که در نوشته‌هاي خود دچار عطف‌هاي لاطائل و بي‌نقش‌اند، دليل کار خود را تأکيد مي‌دانند و مي‌گويند: «وقتي به کسي مي‌گوييم تو همه سعي و تلاش و کوششت را بکن، در واقع با تأکيدي قوي‌تر وي را به عمل فراخوانده‌ايم». اين سخن پذيرفته نيست؛ زيرا براي تأکيد راه‌هاي پسنديده‌تري وجود دارد؛ مثلاً مي‌توان گفت: «تو با همه نيرويي که داري کوشش کن» و حتي ساده‌تر از آن: «تو با همه نيرو بکوش». بنابراين نبايد به بهانه تأکيد بيشتر، کلام را به ضعف و زبوني کشيد. آري! اگر عطف باعث زيبايي، هماوايي يا لطف خاصي باشد رواست؛ مانند: فاز و فضا شم و شامه تکيه و تأکيد رشد و رويش گرفت و گير نق و ناله طرد و طعن قدر و قيمت از اين موضع و منظر ظلّ و ذيل گيره و گره صيت و صوت پاره‌اي از عطف‌هاي بيهوده نه‌تنها از منظر بلاغت ناروا، که از نظر معنايي نيز خطاست؛ مانند عطف ضعيف به قوي؛ مثل زماني که گفته مي‌شود: «اين کار ضروري و لازم است» يا «هوا داغ و گرم است». عطف لازم به ضروري يا گرم به داغ هيچ توجيهي ندارد؛ زيرا ضروري و داغ از نظر معنايي شديدتر و قوي‌تر از لازم و گرم است؛ مثل اينکه بگوييم: «نظام قضايي ايران در دنيا بي‌نظير و کم‌نظير است». ✍️ محمدجواد حمیدیان با ، بهتر بنویسیم. 🆔 @behtarbenevisim
۲. فعل مجهول تمام مصيبت‌هاي مجهول‌نويسي زير سر ترجمه‌هاي تحت‌اللفظي دهه‌هاي اخير است؛ انگليسي‌ها و فرانسوي‌ها، اگر صحبت از تاريخ هيروشيما باشد، مي‌توانند بنويسند: «مردم هيروشيما در جنگ جهاني دوم توسط آمريکا قتل‌عام شدند». ولي نمي‌توانند بنويسند: «آمريکا مردم هيروشيما را در جنگ جهاني دوم قتل‌عام کرد». علتش اين است در اين زبان‌ها چيزي معادل «را» وجود ندارد. بنابراين راهي جز نوشتن به صيغه مجهول نيست. ولي ما مجبور نيستيم عيناً از زبان آنها گرته‌برداري کنيم. پس مي‌بينيد که ما ايرانيان، جز نفت و خونگرمي و مهمان‌نوازي، حتي در زبان مادري‌مان هم چيزي داريم که خارجي‌ها ندارند. بیاییم از اين امکانات خوب استفاده کنيم. ✍️ محمدجواد حمیدیان با ، بهتر بنویسیم. 🆔 @behtarbenevisim
۲. فعل مجهول طبيعت زبان فارسي از فعل مجهول گريزان است و جز در مواقع ضروري تن به آن نمي‌دهد. حتي در صورت فقدان فاعل پسنديده‌تر آن است که از فعل معلوم استفاده شود؛ زيرا در زبان فارسي استعمال سوم شخص جمع معلوم به جاي سوم شخص مفرد مجهول جايز است؛ يعني مي‌توان به جاي «نشايد که نامت نهاده شود آدمي»، گفت: «نشايد که نامت نهند آدمي» و مي‌توان به جاي ِ«گفته شده است»، نوشت: «گفته‌اند». فعل مجهول «قيل» را در عربي مي‌توان و شايسته است «گفته‌اند» ترجمه کرد. جملات زير نشان مي‌دهد که چقدر آسان مي‌توان از فعل مجهول پرهيز کرد: ○ نقشه اصلي شهر به وسيله مهندسان آلماني طراحي شد. ● مهندسان آلماني نقشه اصلي شهر را طراحي کردند. ○ کتاب کشف الاسرار از سوي انتشارات اميرکبير منتشر شد. ● انتشارات اميرکبير کتاب کشف الاسرار را منتشر کرد. ○ کشف پني‌سلين توسط الکساندر فلمينگ تصادفي بود. ● الکساندر فلمينگ پني‌سلين را تصادفي کشف کرد. ○ شهر توسط زلزله ويران شد. ● زلزله شهر را ويران کرد. ✍️ محمدجواد حمیدیان با ، بهتر بنویسیم. 🆔 @behtarbenevisim