زمانی دانشپژوه یک دوره آموزشی بودم که یکی از سرفصلهایش، روش تحقیق بود. دکتر #سید_حسن_اسلامی برای تدریس آن درس انتخاب شد.
در یکی از جلسات، ایشان خاطرهای از نگارش متن پشت جلد یکی از کتابهایش گفت، که نکته مهمی به من آموخت؛ خاطرهای که هنوز یادم است و تا به حال در بسیاری از کلاسها و کارگاهها آن را تعریف کردهام.
دکتر اسلامی گفت: زمانی که نگارش کتاب #رویای_خلوص تمام شد، آن را برای چاپ به انتشارات بوستان کتاب سپردم. پس از مدتی، ماکت پیش از چاپ را برایم فرستادند. نگاهم که به متن پشت جلد افتاد، دیدم گذشته از آنکه برای پشت جلد خیلی طولانی است، نتوانسته جان کلام را به خواننده منتقل کند و او را برای خریدن کتاب متقاعد کند.
ایشان ادامه داد: نویسنده بعضی جاها فرصت دارد حرفش را مفصل بزند، مثل زمانی که دارد کتاب مینویسد؛ ولی بعضی جاها باید بتواند با کمترین کلمات، کار را تمام کند. پشت جلد کتاب یکی از آن جاهاست؛ چون خریدار کتاب در کتابفروشی، فرصت چندانی برای دقت در همه محتوای کتاب ندارد و فقط با نگاهی به فهرست و ورق زدن کتاب و خواندن پشت جلد، تصمیم میگیرد کتاب را بخرد یا نه.
دکتر اسلامی به ما گفت: از ناشر خواستم تا متن پشت جلد کتاب را خودم بنویسم. بعد هم یک متن جذاب و جاندار نوشتم که خواننده فقط با ۹۰ کلمه میتواند اصل مدعای کتاب و طرح نویسنده را برای اثبات آن درک کند.
آن روز و در آن جلسه، با خودم گفتم: دارد بازارگرمی میکند. ولی بعد که کتاب را خریدم و هم خودش را خواندم، هم پشت جلدش را، دیدم راست میگوید.
پ.ن: تصویر،متن پشت جلد کتاب است.
✍ بیایید بهتر بنویسیم:
🆔️ @behtarbenevisim