فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مسئله اصلی سلاح هستهای ایران نیست، مسئله اصلی جایگاه ژئوپلتیکی و امپراتوری ایران است. جرج فریدمن و رابرت کاپلان از تحلیلگران سرشناس ژئوپلتیک در نشستی در سال ۲۰۱۲ با عنوان رویارویی با جاهطلبی های فزاینده ایران!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردار حاجیزاده: ما هم شنیدیم که اسرائیلیها در اربیل عراق خیلی کشته دادند...
فرمانده نیروی هوافضای سپاه ایران میزبان اعضای بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف بودند (این بچهها را میشناسم، هم پیگیر هستند و هم اهل کار و تلاش، فقط بگم که خیلی شرمنده اینها بابت یکی دو قول هستم که حتما براشون جبران میکنم) و حرفهایی زدند که یک دنیا معنی دارد... خودتان نگاه کنید و قضاوت هم با خودتان... سردار خیلی از مسائل را به صورت ضمنی تایید میکند به ویژه آنجا که میگوید: ما هم خدایی داریم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ⭕️ یک دوربین مخفی تحقیقی، که شدت نفوذ فرهنگ بیگانه در پوشش و لباس را به زیبائی به تصویر کشیده است.
هرچند که رسم است بگویند تبریک پسر را به پدرها...
میلاد پدر بر تو مبارک... ای آمدنت رأس خبرها...
🌸🌱🌸🌿🌸🌱🌸🌿🌸🌱🌸
میلاد امام حسن عسکری(علیهالسّلام) مبارک..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اولین تصاویر از زلزله وحشتناک بندرعباس، وسط فیلم یه زلزله دیگه میاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توطئه ای به نام بلوبیم یا پرتو آبی
#فناوری شیطانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحنههای آخرالزمانی از زلزله بندرعباس و ریزش کوه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کار عجیب آیت اله بهجت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ استاد دانشگاه دفاع ملی واشنگتن:
📍ایرانیها نوعی سیستم موشکی منطقهای برای خود راهاندازی کردهاند/استقرار موشک های ایرانی در ونزوئلا نگران کننده است!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥👆۱۶ ثانیه طلایی مناظره ۲۵ آبان
🔸دکتر فروهرمنش: من واکسن نمی زنم چون نمیخواهم بمیرم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خودشون حرفهای خودشونو تکذیب میکنند.
قسمتی از مناظره دیشب.
#نه_به_واکسن_اجباری
#دولت_قانون_شکن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 آقای حسن عامری مقیم شاهرود پس از تزریق دز اول واکسن برکت دچار سکته مغزی همیپلژیک شدند.
ایشان پیش از تزریق واکسن، سالم و فعال بوده اند.
#برکت
🔴 چرا حسام الدین آشنا محاکمه نمیشود؟
🔹او که بهدلیل مسئولیت مستقیم در رابطه با پروژه گفتوگو با وزرا و معاونین رئیس جمهور متهم ردیف اول «لو رفتن» صوت ظریف حساب میشود، فقط با کناره گیری از پست ریاست مرکز بررسیهای استراتژیک توانسته از محاکمه بگریزد!
🔸و حالا که ظاهراً آبها از آسیاب افتاده، بخود جرات داده که با توئیتهای مبهم و کنایهدار، سعی کند یادگاریهای مخرب دولت سابق را در اذهان مردم به فراموشی سپرده و علیه دولت جدید سم پاشی نماید. قراراست قوه قضائیه کی به اتهامات ایشان رسیدگی نماید.
▪️صفحهای از کتاب عظمت بازیافته،سال۱۳۵۵:
راهآهن برای ارسال مهمات به روسیه بود!
جادهها برای ارسال تجهیزات متفقین ساخته شدند!
و...
خود پهلوی تو این کتاب میگه جاده و راهآهن رضاشاه به درد ایران نخورد و برای متفقین منفعت داشت اونوقت یه مشت ابله امروز میگن اینا خدمات رضاشاه بود...
⚡️نفوذ در مراکز تصمیم سازی
🔴 یک غفلت وحشتناک
اینکه رئیس سازمان محیط زیست دولت جدید دارای دکترا از ایالات متحده است و در همانجا استاد راهنمایش کاوه مدنیِ جاسوس بوده بسیار مشکوک است.
مشکوک تر و تابلوتر این است که یک متن انگلیسی را نمی تواند درست از رو بخواند!!!
اما عجیب تر و دردناک تر این است که چطور این نکات را همه فهمیدند جز ارگان های امنیتی و نظارتی مربوط ؟!
#نفوذ گسترده تر و عمیق تر از چیزی است که فکرش را هم بکنیم .
آیا وقت آن نرسیده تا مجلس انقلابی یک بار برای همیشه تکلیف تحصیلکرده های غرب را روشن کند و با مصوبه ای تصدی هرگونه پست مدیریتی را برای آنان ممنوع اعلام نماید؟ ...
#دولت_انقلابی
#ایران_قوی
✍"قاسم اکبری"
✌️جنبش مستضعفین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 کلیپ بالا نمونه کوچک و نسبتاً مبتدی از دیپ فیک را نشان میدهد که میتواند تصویر و صدای هر کسی را جعل کرده و سخنرانیهای جعلی بسازد.
✅ این موضوع وقتی وحشتناک تر میشود که بدانیم قدرت رسانهای بیحدوحصری در فضای مجازی ول، در دست دشمنان است و به راحتی میتوانند با یک کلیپ جعلی کل جامعه را به آشوب بکشند...
#⃣ #صیانت_از_حریم_خصوصی
4_5801035270975392086.mp3
3.55M
چند دقیقه آرامش❤️
#دعای_فرج
#الهی_عظم_البلاء
هدیه به امام زمان (عج)🌹
# دعای فرج
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 🤲
#تعجیلدرفرجمولاصلوات 🦋
.
♻️ بیژن زنگنه بیشتر به ایران خسارت زد یا بابک زنجانی؟
🔸در قرارداد پر از فساد کرسنت که بیژن زنگنه در دولت اصلاحات منعقد کرد، بر اساس برآوردها، ایران حدودا ۱۲.۴ میلیارد دلار جریمه خواهد شد.
🔸این رقم 6 برابر بدهی بابک زنجانی بابت فروش نفت است.
🔸زنجانی بابت بدهی 2 میلیارد دلاری به اعدام محکوم شده اما بیژن زنگنه همچنان آزاد است و تلاش دارد در یک برنامه تلویزیونی از خود دفاع کند، این در حالی است که او باید در دادگاه پاسخگوی پرونده فساد باشد.
🔸البته رقم 12.4 میلیارد دلار خسارت کرسنت، فقط بخشی از خسارتهایی است که زنگنه به اقتصاد ایران وارد کرده است. مثلا وی با تصمیم سیاسی خود در حذف کارت سوخت در دولت یازدهم، دهها هزار میلیارد تومان خسارت به کشور با افزایش مصرف سوخت و قاچاق آن به جای گذاشت.
🔸زنگنه همچنین با طرح دروغ ادعای آلاینده بودن بنزین پتروشیمی، موجب وقفه در خودکفایی بنزین شد و کشور مجبور به واردات مجدد بنزین شد.
🔸خسارتهای توقف پروژههایی چون فاز 11 پارس جنوبی به امید اجرای آن توسط غرب را نیز نباید از یاد برد. / مشرق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ کارشناس سعودی:
🔹همه امکانات کشورهای خلیج فارس با هم با توان نظامی ایران برابری نمیکند پس حق داریم از قدرتهای خارجی کمک بگیریم/سعی داشتیم با حمایت از صدام علیه ایران توازن در منطقه را برقرار کنیم/تهدید ایران برای ما مسالهای تاریخی است و مساله جدیدی به حساب نمیآید!
🔹ایران به چشم یک تهدید به عربستان نگاه نمیکند و تهدید اصلی را آمریکا میداند/ایران به آرامکو حمله کرد اما نه شورای امنیت و نه متحد ما آمریکا حاضر نشدند صراحتا این کشور را محکوم کنند/کشورهای عربی که به سرعت در حال ترمیم روابط با ایران هستند اتحاد کشورهای خلیج فارس را زیر سوال میبرند!
سخنگوی نیروهای مسلح یمن در این بیانیه از هدف قرار دادن پایگاه سلطان در ریاض، هدف قرار دادن فرودگاه بینالمللی جده و تاسیسات آرامکو در این شهر، هدف قرار دادن یک هدف مهم نظامی در فرودگاه ابهاء و همچنین چندین هدف دیگر در استان های اشغالی جنوبی در حجاز خبر داد. به گفته سرتیپ یحیی سریع در این عملیات ۱۴ پهباد حضور داشتند که نکته بسیار مهم و قابل تأمل در این عملیات گسترده مشارکت پهپاد صماد ۲ بود که به نظر برای اولین بار در حملات این چنینی مشارکت کرده است.
الهام علیاُف رسما تعارف را کنار گذشته و از تصمیم خود برای اشغال خاک ارمنستان و برقراری کریدور زنگزور بین خاک جمهوری باکو و نخجوان و ترکیه میگوید
روشن میگویم که اگر امروز در مقابل این زیادهخواهی باکو و آنکارا نایستیم فردا باید شاهد تعرضشان به خاک آذربایجانمان باشیم
*بهلول شبی در خانه اش مهمان داشت و در حال صحبت با مهمانش بود كه قاصدي از راه رسيد. قاصد پيام قاضي را به او آورده بود. قاضي مي خواست بهلول آن شب شام مهمانش باشد. بهلول به قاصد گفت: از طرف من از قاضي عذر بخواه ، من امشب مهمان دارم و نمي توانم بيايم.*
*قاصد رفت و چند دقيقه ديگر برگشت و گفت: قاضي مي گويد قدم مهمان بهلول هم روي چشم. بهلول بيايد و مهمانش را هم بياورد.*
*بهلول با مهمانش به طرف مهماني به راه افتادند، او در راه به مهمانش گفت: فقط دقت كن من كجا مي نشينم تو هم آنجا بنشين، هر چه مي خورم تو هم بخور، تا از تو چيزي نپرسيدند حرفي نزن، و اگر از تو كاري نخواستند كاري انجام نده.*
*مهمان در دل به گفته هاي بهلول مي خنديد و مي گفت: نگاه كن يك ديوانه به من نصحيت مي كند.*
*وقتي به مهماني قاضي رسيدند خانه پر از مهمانان مختلف بود. بهلول كنار در نشست، ولي مهمان رفت و در بالاي خاته نشست. مهمانان كم كم زياد شدند و هر كس مي آمد در كنار بهلول مي نشست و بهلول را به طرف بالاي مجلس مي راند، بهلول كم كم به بالاي مجلس رسيد و مهمان به دم در.*
*غذا آوردند و مهمانان غذاي خود را خوردند، بعد از غذا ميوه آوردند، ولي همراه ميوه چاقويي نبود. همه منتظر چاقو بودند تا ميوه هاي خود را پوست بكنند و بخورند. ناگهان مهمان بهلول چاقوي دسته طلايي از جيب خود در آورد و گفت: بياييد با اين چاقو ميوه هايتان را پوست بكنيد و بخوريد.*
*مهمانان به چاقوي طلا خيره شدند. چاقو بسيار زيبا بود و دسته اي از طلا داشت.*
*مهمانان از ديدن چاقوي دسته طلايي در جيب مهمان بهلول كه مرد بسيار فقيري به نظر مي رسيد تعجب كردند. در آن مهماني شش برادر بودند كه وقتي چاقوي دسته طلا را ديدند به هم اشاره كردند و براي مهمان بهلول نقشه كشيدند.*
*برادر بزرگتر رو به قاضي كه در صدر مجلس نشسته بود و ميزبان بود كرد و گفت: اي قاضي اين چاقو متعلق به پدر ما بود و سالهاي زيادي است كه گم شده است ما اكنون اين چاقو را در جيب اين مرد پيدا كرده ايم ما مي خواهيم داد ما را از اين مرد بستاني و چاقوي ما را به ما برگرداني.*
*قاضي گفت: آيا براي گفته هايت شاهدي هم داري؟*
*برادر بزرگتر گفت: من پنج برادر ديگر در اينجا دارم كه همه شان گفته هاي مرا تصديق خواهند كرد.*
*پنج برادر ديگر هم گفته هاي برادر بزرگ را تاييد كردند و گفتند چاقو متعلق به پدر آنهاست كه سالها پيش گم شده است.*
*قاضي وقتي شهادت پنچ برادر را به نفع برادر بزرگ شنيد، يقين كرد كه چاقو مال آنهاست و توسط مهمان بهلول به سرقت رفته است. قاضي دستور داد مرد را به زندان ببرند و چاقو را به برادر بزرگ برگردانند.*
*بهلول كه تا اين موقع ساكت مانده بود گفت: اي قاضي اين مرد امشب مهمان من بود و من او را به اين خانه آوردم، اجازه بده امشب اين مرد در خانه من بماند من او را صبح اول وقت تحويل شما مي دهم تا هركاري خواستيد با او بكنيد.*
*برادر بزرگ گفت: نه اي قاضي تو راضي نشو كه امشب بهلول اين مرد را به خانه خودش ببرد چون او به اين مرد چيزهاي ياد مي دهد كه حق ما از بين برود.*
*قاضي رو به بهلول كرد و گفت: بهلول تو قول مي دهي كه به اين مرد چيزي ياد ندهي تا من او را موقتا آزاد كنم ؟*
*بهلول گفت: اي قاضي من به شما قول مي دهم كه امشب با اين مرد لام تا كام حرف نزنم و اصلا كلمه اي هم به او ياد ندهم.*
*قاضي گفت: چون اين مرد امشب مهمان بهلول بود برود و شب را با بهلول بماند و فردا صبح بهلول قول مي دهد او را به ما تحويل دهد تا به جرم دزدي به زندانش بيندازيم.*
*برادران به ناچار قبول كردند و بهلول مهمان را برداشت و به خانه خود برد و در راه اصلا به مهمان حرفي نزد، به محض اينكه به خانه شان رسيدند، بهلول زمزمه كنان گفت: بهتر است بروم سري به خر مهمان بزنم حتما گرسنه است و احتياج به غذا دارد.*
*مهمان كه يادش رفته بود خر خود را در طويله بسته است، گفت: نه تو برو استراحت كن من به خر خود سر مي زنم.*
*بهلول بدون اينكه جواب مهمان را بدهد وارد طويله شد. خر سر در آخور فرو برده بود و در حال نشخوار علفها بود.*
*بهلول چوب كلفتي برداشت و به كفل خر كوبيد. خر بيچاره كه علفها را نشخوار مي كرد از شدت درد در طويله شروع به راه رفتن كرد. بهلول گفت: اي خر خدا مگر من به تو نگفتم وقتي وارد مجلس شدي حرف نزن، هر جا كه من نشستم تو هم بنشين، اگر از تو چيزي نخواستند، دست به جييبت نبر، چرا گوش نكردي هم خودت را به درد سر انداختي هم مرا. فردا تو به زندان خواهي رفت آن وقت همه خواهند گفت بهلول مهمان خودش را نتوانست نگه دارد و مهمان به زندان رفت.*
*بهلول ضربه شديدتري به خر بيچاره زد و گفت: اي خر، گوش كن، فردا اگر قاضي از تو پرسيد اين چاقو مال توست؟ بگو نه، من اين چاقو را پيدا كرده ام و خيلي وقت بود كه دنبال صاحبش مي گشتم تا آن را به صاحبش بر گردانم، ولي متاسفانه صاحبش را پيدا نمي كردم.*
*اگر اين چاقو مال
اين شش برادر است، آن را به آنها مي دهم. اگر قاضي از تو پرسيد اين چاقو را از كجا پيدا كرده اي مگر در بيابان چاقو دسته طلا ريخته اند كه تو آن را پيدا كرده اي؟*
*بگو پدرم سالها پيش كاروان سالار بزرگي بود و هميشه بين شهرها در رفت و آمد بود و مال التجاره زيادي به همراه مي برد، و با آنها تجارت مي كرد، تا اينكه ما يك شب خبردار شديم كه پدرم را دزدان كشته اند و مال و اموالش را برده اند.*
*من بالاي سر پدر بيچاره ام حاضر شدم. پدر بيچاره ام را دزدان كشته بودند و تمام اموالش را برده بودند و اين چاقو تا دسته در قلب پدرم فرو رفته بود. من چاقو را برداشتم و پدرم را دفن كردم و از آن موقع دنبال قاتل پدرم مي گردم، در هر مهماني اين چاقو را نشان مي دهم و منتظر مي مانم كه صاحب چاقو پيدا شود، و من قاتل پدرم را پيدا كنم.*
*اكنون اي قاضي من قاتل پدرم را پيدا كرده ام، اين شش برادر پدر مرا كشته اند و اموالش را برده اند. دستور بده تا اينها اموال پدرم را برگردانند و تقاص خون پدرم را پس بدهند*
*بهلول كه اين حرفها را در ظاهر به خر مي گفت ولي در واقع مي خواست صاحب خر گفته هاي او را بياموزد. او چوب ديگري به خر زد و گفت: اي خر خدا فهميدي يا تا صبح كتكت بزنم.*
*صاحب خر گفت: بهلول عزيز نه تنها اين خر بلكه منهم حرفهاي تو را فهميدم و به تو قول مي دهم در هيچ مجلسي بالاتر از جايگاهم ننشينم، و اگر از من چيزي نپرسيدند حرف نزنم، و اگر چيزي از من نخواستند، دست به جيب نبرم.*
*بهلول كه مطمئن شده بود مرد حرفهاي او را به خوبي ياد گرفته است رفت و به راحتي خوابيد. فردا صبح بهلول مرد را بيدار كرد و او را منزل قاضي رساند و تحويل داد و خودش برگشت.*
*قاضي رو به مرد كرد و گفت: اي مرد آيا اين چاقو مال توست؟*
*مرد گفت: نه اي قاضي، اين چاقو مال من نيست. من خيلي وقت است كه دنبال صاحب اين چاقو مي گردم تا آن را به صاحبش برگردانم، اگر اين چاقو مال اين برادران است، من با رغبت اين چاقو را به آنها مي دهم.*
*قاضي رو به شش برادر كرد و گفت: شما به چاقو نگاه كنيد اگر مال شماست، آن را برداريد. برادر بزرگ چاقو را برداشت و با خوشحالي لبخندي زد و گفت: اي قاضي من مطمئن هستم اين چاقو همان چاقوي گمشده پدر من است.*
*پنج برادر ديگر چاقو را دست به دست كردند و گفتند بلي اي جناب قاضي اين چاقو مطمئنا همان چاقوي گم شده پدر ماست.*
*قاضي از مرد پرسيد: اي مرد اين چاقو را از كجا پيدا كرده اي؟*
*مرد گفت: اي قاضي اين چاقو سرگذشت بسيار مفصلي دارد. پدرم سالها پيش كاروان سالار بزرگي بود و هميشه بين شهرها در رفت و آمد بود و مال التجاره زيادي به همراه داشت و شغلش تجارت بود، تا اينكه ما يك شب خبردار شديم كه پدرم را دزدان كشته اند و مال و اموالش را برده اند، من سراسيمه بالاي سر پدر بيچاره ام حاضر شدم. پدر بيچاره ام را دزدان كشته بودند و تمام اموالش را برده بودند، و اين چاقو تا دسته در قلب پدر من بود.*
*من چاقو را برداشتم و پدرم را دفن كردم و از آن موقع دنبال قاتل پدرم مي گردم، در هر مهماني اين چاقو را نشان مي دهم و منتظر مي مانم كه صاحب چاقو پيدا شود و من قاتل پدرم را پيدا كنم. اكنون اي قاضي من قاتل پدرم را پيدا كردم. اين شش برادر پدر مرا كشته اند و اموالش را برده اند. دستور بده تا اينها اموال پدرم را برگردانند و تقاص خون پدرم را بدهند*
*شش برادر نگاهي به هم انداختند آنها بدجوري در مخمصه گرفتار شده بودند، آنها باادعاي دروغيني كه كرده بودند، مجبور بودند اكنون به عنوان قاتل و دزد، سالها در زندان بمانند. برادر بزرگ گفت: اي قاضي من زياد هم مطمئن نيستم اين چاقو مال پدر من باشد، چون سالهاي زيادي از آن تاريخ گذشته است و احتمالا من اشتباه كرده ام.*
*برادران ديگر هم به ناچار گفته هاي او را تاييد كردند و گفتند: كه چاقو فقط شبيه چاقوي ماست، ولي چاقوی ما نيست.*
*قاضي مدت زيادي خنديد و به مرد مهمان گفت: اي مرد چاقويت را بردار و برو پيش بهلول. من مطمئنم كه اين حرفها را بهلول به تو ياد داده است والا تو هرگز نمي توانستي اين حرفها را بزني.*
*مرد سجده ی شکر به جای آورد و چاقو را برداشت و خارج شد.*
*کم گوی و بجز مصلحت خویش مگوی*
*چون چیز نپرسند تو از پیش مگوی*
*دادند دو گوش و یک زبان از آغاز*
*یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی*👌👏👏🌹🌹❤️