🖤🌹 بهترین مسیر خوشبختی 🌹🖤
﷽ *🔘 عهدی با مهدی...* " فضیلت و متن دعای عهد " انسانهای موفق هرصبح، پیش از آنکه وارد کار شوند
خوب هر صبح بذارید ما هم فیض ببریم
کاش زمانی که تمام عمرمان را در یک لحظه
جلوی چشمانمان می بینیم،
دلتنگی و یـاد ِتـو بیشترین لحظات را به خودش اختصاص داده باشد..
مثلاً لحظاتی که از فراق تو اشک میریختیم...
#امامحسینِعزیزم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کربلا دقایقی پیش/ بطرف باب القبله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گنبد مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام/ دقایقی پیش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بطرف حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ورودی حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بطرف ضریح مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بین الحرمین هم اکنون
اگه دلنوشته ای دارید
یا خاطره یا هر چیز دیگه ای که می دونید قشنگه رو برامون بفرستید
#دلنوشته
بنام خالق عشق حسین🌱
عاشقی هستم ک ب معشوقش نرسید...
ماند و از دور تماشا کرد..
سوخت و دم نزد..
کاش در بغل عشقش بمیره 🕊
خاطرات پیاده روی اربعین☝️
انسان شناسی ۳۰۹.mp3
10.87M
#انسان_شناسی ۳۰۱
#استاد_عالی | #استاد_شجاعی
گاهی اونقدر مشغول زندگی میشم که یادم میره ابدیت پرخطری در پیش میرم.
ماهها گذشته و من حتی چند دقیقه فرصت نکردم به خودم فکر کنم.
چی میشه آدما به این سطح از فراموشی مبتلا میشن در حالیکه مرگ هرگز فراموششون نمیکنه و سایه به سایه دنبالشون میاد؟
استاد با این درخواستش (خاطرات مشایه) زخمی ک چند روز دارم مداوا میکنم رو از دوباره باز کرد🥲
اشك چشمانم سرازیرست این شبها ولی
غصهی من را نخـور آقا به زوارت برس ..!💔
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله 💚
▪️با رفقایش، از ایران راهی کربلا شده بود.
در دلش دو حاجت بزرگ داشت:
اول، دیدن امام غائب؛
بعد هم گرفتن هدیهای از دستان حضرت.
شب چهارشنبه رسیدند مسجد سهله.
نوبت روضه و توسل شد.
جمع شدند کنار مقام امام زمان علیه السلام.
حال خوشی دست داد.
صدای گریه تمام مسجد را پر کرد.
ناگهان سیدی نورانی کنار محراب دید.
بدون اینکه چیزی بگوید، سید به طرفش آمد.
یک مُهر تربت در دستش گذاشت و رفت.
با خودش گفت:
این سید ناشناس که بود؟
ذهنش را اما مشغول نکرد.
دوباره گرم روضه شد.
چند روز بعد برگشت ایران.
دلگیر از اینکه چرا حاجت نگرفته.
خاطرات سفر را با خودش مرور میکرد.
یکدفعه به خودش آمد.
تازه فهمید در سهله حاجتروا شده.
📚ملاقات با امام زمان علیه السلام در کربلا، ص۲۷۳.
#مسجد_سهله
#داستانک_مهدوی
#سهله_خانه_امام_زمان علیهالسلام
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا