eitaa logo
🖤🌹 بهترین مسیر خوشبختی 🌹🖤
4.2هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.6هزار ویدیو
541 فایل
🌷بهترین مسیر خوشبختی🌷 #تخریب_چی کانال⇩⇩⇩ @mosaferbehesht133 ⇯⇯⇯⇯⇯⇯⇯⇯ سلام خیلی خوش آمدید تبلیغ و تبادل هم داریم @mosaferbehesht133 https://daigo.ir/secret/9499154387 نقد و پیشنهادها
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️ (۲۶) «سیف بن حارث» 🥀سیف، فرزند حارث بن سُرَیْع مى ‌باشد. پدرش، حَرْث، أبی حارث و أبی حَرْث نیز نام دارد. نسبت جابرى كه به او داده شده به جابر، تیره‌ اى از قبیله هَمْدان برمى ‌گردد. این قبیله در اصل یمنی بوده و در کوفه مى‌ زیسته‌ اند.  🎋سیف بن حارث، از یاران سیدالشهدا علیه السلام بوده است، برخی از متقدمان؛ او را در شمار یاران امام علی علیه السلام نیز آورده ‌اند.  👈وی پیش از آغاز جنگ در روز عاشورا با شَبیب، از کوفه به کربلا آمد و به امام حسین علیه السلام پیوست. 🍀 هنگامی که بسیاری از اصحاب کشته شده بودند و سپاه کوفه به خیمه ‌گاه اباعبدالله علیه السلام نزدیک می ‌شد، سیف با پسرعمو و برادر مادری‌ اش، مالک بن عبد بن سُرَیْع جابری با چشم اشکبار خدمت امام حسین علیه السلام آمد و اجازه میدان گرفت. امام علیه السلام فرمود: چرا می ‌گریید؟ امیدوارم به زودی از فرط شادی دیدگانتان روشن شود. گفتند: سوگند به خدا برخود نمی‌ گرییم. بلکه گریه ما برای شما است که دشمن شما را محاصره کرده و ما جز جان، چیزی که در راه شما تقدیم کنیم نداریم. 👈 امام علیه السلام بر ایشان دعای خیر کرد و فرمود: برای علاقه و همدردی‌ تان، بهترین پاداش پرهیزکاران نصیبتان باد. 🍀 در این حال حنظلة بن سعد به میدان رفت و دشمن را موعظه کرد و در حال نبرد به فیض شهادت نایل گردید. سیف و مالک در حالی که متوجه امام علیه السلام بودند به سرعت به سوی دشمن رفته و خطاب به امام علیه السلام گفتند: 🍃 ای پسر رسول خدا درود و رحمت الهی بر تو باد! امام علیه السلام فرمود: بر شما نیز درود و رحمت الهی باد! آن‌گاه هر دو با مواظبت از یکدیگر جنگیدند و به درجه رفیع شهادت نایل گشتند. 😭 👌درسي كه مي‌توان گرفت: مؤمنان دو گونه‌اند: برخي امام را براي منافع خود مي‌خواهند و برخي خود و تمام هستي خويش را براي امام مي‌خواهند. گروه اول، خودپرستاني‌اند كه از امام و دينشان براي خود و دنياي خويش سرمايه مي‌اندوزند، ولي گروه دوم، بحق مسلمان‌اند و امام را پيشوا و رهبر واقعي خود دانسته‌اند. و از اين راه، اهل ولايت و معرفت‌اند.
⚫️ (۲۷) «عمرو بن خالد اسدی صیداوی » 🥀عمرو از اشراف کوفه وازمخلصین اهل بیت علیهم السلام بود که در واقعه کربلا با مسلم بن عقیل بیعت کرد و پس از شهادت مسلم، همراه غلامش سعد در عُذَیبُ الهِجانات به کاروان امام حسین علیه السلام پیوست و روز عاشورا در حمله نخست به همراه غلامش به شهادت رسید.😰 🎋عمرو با مسلم بن عقیل قیام کرد و چون اهل کوفه به او خیانت کردند و مسلم را تنها گذاشتند، عمرو به ناچار زندگی مخفیانه‌ای را آغاز نمود تا این که شنید فرستاده امام حسین علیه السلام، قیس بن مسهر، به شهادت رسیده است و خبر داده که امام در راه است. 👈از این رو به همراه غلامش، «سعد»، به سوی امام شتافت و در راه به او پیوست. 🍀از دیگر افرادی که او را همراهی کردند، مجمع عبدالله عائذی و فرزندش، عائذ بن مجمع، جنادة بن حارث سلمانی بودند و و پسر نافع بن هلال که اسب پدرش را می‌برد. سپاه کوفه این گروه را محاصره و از دیگر یاران امام جدا کردند. 💥امام حسین علیه السلام که چنین دید، برادرش، حضرت عباس علیه السلام، را فرستاد تا آنان را با شمشیر از حلقه محاصره نجات دهد. 🌴حضرت عباس علیه السلام به تنهایی به سوی دشمن رفت و آنان را از محاصره دشمن رها ساخت. آنها مجروح و خونین بازگشتند ولی دشمن در بین راه دوباره به آنها حمله کرد و سرانجام همه‌ی آنها را به شهادت رساند.😭 🎋حضرت عباس به سوی امام بازگشت و خبر شهادت آنان را رساند. امام علیه السلام چندین مرتبه فرمود:« خداوند آنها را رحمت کند.»
⚫️ (۲۸) «عابس بن ابی شبیب» 🥀عابِس بن ابی‌شَبیب شاکِری یا عابس بن شبیب شاکری، اهل قبیله بنی‌شاکر از قبیله هَمْدان. او از مشاهیر کوفه ومردی شجاع،خطیبی تواناوعابدی پرتلاش ومتهجدوازمهتران ودلاوران وسخنوران وازشب زنده داران شیعه بود 🎋عابس از خاصان امیرالمؤمنین و از یاران امام حسین علیه السلام بود.واز اوصاف پسندیده قومش درحدکمال بهره مندبود. ✍نقل شده که امیرالمؤمنین(ع) در جنگ صفّین در حق مردان با اخلاص و شجاع بنی شاکر فرمودند: اگر تعداد قبیله بنی شاکر به هزار نفر می‌رسید، حقّ عبادت خدا به جا آورده می‌شد. 🍀عابس در جنگ صفین از ناحیه پیشانی‌ زخمی شد که اثر و نشانه آن زخم برای همیشه بر پیشانی او ماندگار شد.  🌴مسلم بن عقیل پس از ورود به کوفه، وارد منزل مختار ثقفی گردید. شیعیان کوفه از ورود نماینده ویژه امام حسین(ع) با خبر شدند , در خانه مختار اجتماع کردند. 🍀مسلم در این اجتماع، نامه امام حسین(ع) را برای مردم قرائت کرد. عابس، نخستین کسی بود که پس از قرائت نامه امام، به پاخاست و پس از حمد و ثنای خداوند متعال خطاب به مسلم گفت: «من درباره مردم به شما خبر نمی‌دهم و نمی‌دانم نیت‌شان چیست و از جانب آنها وعده فریبنده نمی‌دهم. به خدا قسم از چیزی که درباره آن تصمیم گرفته‌ام سخن می‌گویم هنگامی که دعوت کنید می‌پذیرم و همراه شما با دشمنان‌تان می‌جنگم و با شمشیر از شما دفاع می‌کنم تا به پیشگاه خداوند روم و از این کار جز ثواب چیزی نمی‌خواهم.». 👈پس از بیعت شمار زیادی از مردم کوفه با مسلم، او نامه‌ای به امام(ع) نوشته و آن حضرت(ع) را به کوفه دعوت کرد؛ در نامه از امام(ع) خواسته بود که هنگامی که نامه من به دست شما رسید فورا به سوی کوفه حرکت فرمایید، مردم خواهان آل معاویه نیستند. مسلم این نامه را توسط عابس بن ابی شبیب و قیس بن مسهر صیداوی به سوی امام ارسال داشت. 🎋عابس بن ابی شبیب به همراه غلامش شوذب جهت تحویل نامه به امام حسین بن علی(ع) در مکه حرکت نمود و در مکه خدمت امام رسیده و نامه را تحویل داد.  👈پس از رساندن نامه، عابس با امام حسین(ع) و کاروانش همراه شد و از مکه تا کربلا امام(ع) را همراهی نمود. 🔥آتش جنگ در روز عاشورا شعله ور گردید و زمانی که اکثر یاران امام حسین(ع) به شهادت رسیده و تعداد کمی باقی مانده بودند،عابس رو به غلام خود شوذب کرد و گفت: «می خواهی چه کنی؟» 👈شوذب گفت: «در کنار تو از فرزند رسول خدا(ص) دفاع می‌کنم.» 🌿عابس گفت: «غیر از این از تو انتظار نمی‌رفت... اگر امروز از تو عزیزتر کسی را داشتم، او را پیش از خود به میدان می‌فرستادم که امروز آخرین فرصت عمل است و فردا روز حساب است و عمل به کار نیاید.» 👈عابس پس از شهادت غلامش - شوذب- نزد امام حسین(ع) آمد و خطاب به امام(ع) فرمود: «یا ابا عبدالله(ع)! به خدا سوگند روی زمین چه دور و چه نزدیک کسی نزد من عزیزتر و محبوبتر از شما نیست، اگر قدرت داشتم که ظلم را از شما به چیزی که عزیزتر از جان و خونم باشد دور کنم حتماً چنین می‌کردم.» 👈سپس گفت: سلام بر تو‌ای ابا عبدالله(ع)، من گواهی می‌دهم که بر راه شما و پدر شما استوارم و به راه راست هدایت می‌یابم»، پس از کسب اجازه از امام(ع) راهی میدان جنگ گردید. ♨️ربیع بن تمیم همدانی (که یکی از حاضرین در صحنه کربلا و از اعوان و انصار عمربن سعد بود)می‌گوید: «چون دیدم عابس به سوی میدان می‌آید او را شناختم؛ من نبرد او را در جنگها دیده بودم و می‌دانستم که او از شجاع‌ترین مردم است؛ پس به سپاه عمربن سعد گفتم: «این شخص شیر شیران است، این فرزند شبیب است، مبادا کسی به جنگ او برود؛» پس عابس مکرر فریاد می‌زد و مبارز می‌طلبید و کسی جرأت نمی‌کرد به میدان او برود. 👈هنگامی که عابس دید هیچ فردی برای مبارزه با وی جلو نمی‌آید، زره از تن به در کرد و کلاه خود از سر برداشت، و به سپاه کوفه حمله کرده و آرایش سپاه ابن سعد را بهم ریخت. به فرمان عمربن سعد او را سنگباران کردند. 👈ربیع بن تمیم می‌گوید: “به خدا سوگند او را دیدم که بیش از دویست نفر را تار و مار کرد؛ سرانجام با محاصره به او را شهادت رسانده و سر از بدنش جدا ساختند. و من شاهد بودم که سر عابس بن شبیب در دست مردانی دست به دست می‌شد و هر یک از آنان با هم منازعه می‌کردند تا کشتن او را به خود منسوب کنند. 😭 👈تا این که عمربن سعد گفت: «با هم ستیز نکنید، سوگند به خدا قسم یک نفر نمی‌توانست این مرد را کشته باشد.» 👈پیکر بی‌سر عابس را امام حسین(ع) به خیمه مخصوص شهدا منتقل کرد؛ که بعد از واقعه عاشوراتوسط قبیله بنی اسدبه خاک سپرده شد.😰
⚫️ (۲۹) «عبدالرحمن الارحبی» 🌾عبدالرحمن‌ بن‌ عبدالله بن کدن بن ارحب همدانی، از تیره بنی‌ ارحب از قبیله همدان و از اهالی کوفه بود. پدرش عبدالله از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله بود. عبدالرحمن مردی فداکار و پاک‌باز، شیفته و محب اهل‌بیت، شجاع و رزم‌آزموده ،دلاور،صاحب نفوذدرکوفه وازتابعین ویاران امیرالمؤمنین علیه السلام به شمارمی رفت. 🥀عبدالرحمن‌ به‌ همراه‌ قیس‌ بن‌ مسهّر صیداوی و عمارة بن عبدالله سلولی از اعضای دومین دسته از فرستادگان کوفیان به سوی امام حسین علیه السلام بودند که‌ در مکه‌ به‌ امام‌ پیوستند. 👈امام او را به همراه مسلم بن عقیل راهی کوفه کرد او پس از شهادت مسلم به کاروان امام پیوست و روز عاشورا در حمله نخست به شهادت رسید😭 💢زمانی که مردم کوفه از بیعت نکردن امام(ع) با یزید و ورود ایشان به مکه با خبر شدند نامه‌هایی به سوی امام(ع) گسیل داشتند. عبدالرحمان بن عبدالله و قیس بن مسهر از جمله فرستادگان مردم کوفه همراه با پنجاه و سه نامه و بنا به قولی ۱۵۳ نامه و بنا به نقل اخبارالطول پنجاه نامه به سوی امام حسین(ع) بودند؛ مضمون همه این نامه‌ها دعوت از امام علیه السلام برای رفتن به کوفه بود. 👈آنان روز دهم یا به روایتی دوازدهم ماه رمضان سال ۶۰ قمری وارد مکه شدند و با دیگر سفیران عراق که برای امام نامه آورده بودند در مکه دیدار نموده و نامه‌ها را به امام علیه السلام رساندند 💥امام حسین در پاسخ به نامه‌های کوفیان مسلم بن عقیل را به همراه قیس بن مسهر صیداوی، عبدالرحمان بن عبدالله و عمارة بن عبید سلولی به کوفه فرستاد. 🥀 عبدالرحمن روز عاشورا با اجازه از سیدالشهدا به میدان رفت. و پس از کشته و زخمی کردن چند تن از سپاه کوفه، به شهادت رسید. 😰 👌وی، جزو شهدای حمله اول، شمرده شده است. بنی‌اسد پیکر او را نیز همراه دیگر شهدای کربلا در مقبره دسته جمعی به خاک سپردند.
⚫️ (۳۰) «حنظله بن اسعد» 🌴حنظله بن اسعدشبامی از چهره‌های سرشناس و شجاع شیعه‌ کوفه‌ و سخنوری فصیح و قاری قرآن بود. وی ازیاران باوفای امام حسین علیه السلام ازقبیله هَمْدان میباشد. 🥀حنظله پیک امام حسین علیه‌السلام در کربلا بود و در روزهای قبل از جنگ از طرف آن حضرت برای عمر بن ‌سعد پیام می‌برد 👈روز عاشورا نزد امام حسین علیه‌السلام آمد و مقابل آن بزرگوار ایستاد. صورت و سینه خود را سپر شمشیرها و تیرها و نیزه ‌ها قرار داد.   و خطاب به سپاه کوفه آیات ذیل را تلاوت کرد: ✨یَا قَوْمِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ مِثْلَ یَوْمِ الْأَحْزَابِ• مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعِبَادِ• وَیَا قَوْمِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنَادِی• یَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِینَ مَا لَکُمْ مِنْ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ وَمَنْ یُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ✨  ⭐️ای قوم! من از روزی مثل روز دسته‌ های مخالف خدا بر شما می‌ترسم. از سرنوشتی‌ نظیر سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود و کسانی که پس از آنها آمدند. و گرنه‌ خدا بر بندگان خودستم نمی‌خواهد. و ای قوم! من بر شما از روزی که مردم، یکدیگر را -به یاری هم‌ ندا در می‌دهند بیم دارم؛ روزی که پشت‌ کنان باز می‌گردید در حالی که‌ برای شما در برابر خدا هیچ حمایت‌گری نیست؛ و هر که را خدا گمراه کند او را راهبری نیست.⭐️ 👈آن‌گاه گفت: ای قوم! حسین را می‌کشید پس خداوند شما را به عذابی سخت‌ هلاک کند. وَقدْ خابَ مَنِ افْتَری و هر که دروغ بندد نومید می‌ گردد. 💥امام علیه‌السلام به او گفت: ای پسر اسعد! خدا تو را رحمت کند. این مردم، هماندم که دعوت حقّت را نپذیرفتند و حمله کردند که کشتن‌ تو و یارانت را جایز بشمارند مستحقّ عذاب شدند، چه رسد به حال که برادران نیکوکارت را کشته‌اند. حنظله عرض کرد: راست گفتی، فدایت شوم. شما از من داناتر و در خواندن دشمن به حقّ شایسته‌تری. آیا ما به سوی آخرت نمی‌رویم و به برادرانمان ملحق نمی‌شویم❓ 👈حضرت فرمود: سوی ملک جاودان روان شو که از دنیا و آنچه در آن است بهتر می‌باشد. 🍀حنظله گفت: «سلام بر تو ای اباعبدالله، درود خدا بر شما و خاندانت باد. خدا ما را در بهشت به یکدیگر بشناساند. امام علیه‌السلام فرمود: آمین، آمین.🤲  👈 آن‌گاه حنظله از سیّدالشهدا علیه‌السلام رخصت طلبید وعازم میدان شدوپس از کشتن تعدادی ازدشمنان،به شهادت رسید😭
⚫️ (۳۱) «نافع بن هلال» 🥀نافع بن هلال بجلی یانافع بن هلال جملی از یاران امیرالمؤمنین علیه السلام بودودرجنگ‌های جمل، صفین و نهروان شرکت جست. گفته شده که نافع فردی شجاع و تیرانداز بوده و نقل شده که امیرمؤمنان او را آیین رزم آموخته بود. او در سخنانی حمایت و وفاداری خود را نسبت به امام حسین نشان می‌د‌اد. 🎋نافع بن هلال قبل از شهادت مسلم بن عقیل از کوفه خارج شد، او یکی از چهار نفری بود که در عذیب الهجانات، به امام حسین (ع) پیوستند. حضرت از آنان احوال مردم کوفه را پرسید و آنان در پاسخ گفتند: اشراف و بزرگان کوفه به جهت رشوه‌هایی که گرفته‌اند علیه شما هستند و بقیه مردم، دلشان با شما ولی شمشیرشان علیه شما است. 👈روز دوم محرم، امام حسین علیه السلام وارد کربلا شده، یارانش را جمع کرد و خطاب به آنان سخنانی ایراد نمودند. پس از سخنان امام(ع) اصحاب در حمایت از آن حضرت، یکی پس از دیگری برخاستند و بر بیعت مجدد خود با ایشان پای فشردند. نافع، پس از زُهِیر بن قِین سخنانی در حمایت از امام ایراد کرد. ♨️پس از این که به دستور عمر بن سعد، آب را بر اردوگاه امام حسین(ع) بستند، امام حسین(ع) حضرت ابوالفضل را شبانه با سی سوار و بیست پیاده از جمله نافع بن هلال، به سوی فرات برای آوردن آب فرستاد. نافع در جلوی آنان در حرکت بود تا به شریعه فرات رسیدند. آنان مقداری آب به خیمه‌ها رساندند. 👈وهنگام تهیه آب، عمرو بن حجاج زبیدی به نافع گفت گوارایت باد بنوش! ولی برای حسین(ع) از این آب مبر،گفت: نه به خدا سوگند، قطره‌ای از آن آب نمی‌نوشم، در حالی‌که حسین(ع) و خاندان و یاران همراهش، همه تشنه‌اند😔 🌿در نیمه‌های شب عاشورا که امام حسین(ع)، برای بررسی تپه‌ها و گردنه‌های اطراف، تنها از خیمه خارج شد؛ نافع آهسته به دنبال ایشان به راه افتاد. در راه بازگشت حضرت(ع) به نافع فرمود: «آیا نمی‌خواهی در این شب تار از بین این دو کوه بگذری و جان خودت را نجات دهی؟» نافع خود را به روی قدم‌های امام(ع) انداخت، گفت: 🗡🗡شمشیری دارم که به هزار درهم می‌ارزد و اسبی دارم که به همین اندازه می‌ارزد، پس به آن خدایی که به حضور در رکاب شما، بر من منت نهاد سوگند، تا هنگامی که شمشیرم به کار آید هرگز از شما جدا نمی‌شوم. 👌همچنین گفته شده است نافع هنگامی که احساس کرد اهل بیت امام حسین نگران وفاداری اصحاب آن حضرت هستند. با مشورت حبیب بن مظاهر اصحاب امام را نزدیک خیمه آن حضرت جمع کردند و آنان وفاداری خود را نسبت به امام اعلام کردند. ✍گفته شده است در روز عاشورا پس از آنکه عَمرو بن قَرَظَه انصاری به شهادت رسید، برادرش علی، که از سپاهیان عمر بن سعد بود، به امام اعتراض کرد و به آن حضرت حمله کرد. اما نافع بن هلال او را مجروح ساخت. 📛لشکر عمر بن سعد در حمله دسته جمعی او را محاصره کرده و هدف تیر و سنگ‌ قرار دادند و بازوان او را شکسته و او را به اسارت گرفتند. شمر و گروهی از یارانش، او را نزد عمر بن سعد آوردند. عمر بن سعد به او گفت: ای نافع! وای بر تو! چرا با خود چنین کردی؟ 👈نافع در حالی‌که خون بر محاسنش جاری بود گفت: «پروردگار من از قصد من آگاه است.» به خدا سوگند، من دوازده نفر از شما را کشتم و خودم را ملامت نمی‌کنم، اگر بازوان من سالم بود نمی‌توانستید مرا اسیر کنید. 📛عمر بن سعد به شمر دستور داد تا او را بکشد! نافع به شمر گفت: «به خدا قسم‌ ای شمر! اگر تو از مسلمین باشی بر تو سخت خواهد بود که خدا را ملاقات کنی، در حالی‌که خون‌های ما را برگردن داشته باشی. خدا را سپاس می‌گویم که مرگ ما را به دست بدترین خلقش، قرار داد!» سپس به دست شمر به شهادت می‌رسد.😭 ✍گفته شده است که نافع در روز عاشورا، نامش را بر روی تیرهای خود نوشته بود، آنها را مسموم و به سوی دشمن پرتاب می‌کرد. و در حین پرتاب تیرها این رجز را می‌خواند: «تیرهایی پرتاب می‌کنم که بر بالای آن نوشته شده است و جان را ترس از آن سودی نبخشد؛ در حالی‌که مسموم و مستانه جلو می‌رود، تا این که زمین رزمگاه را پر از تیرهای لطیف کند.»  «من جوان یمنی جملی هستم، که دینم همان دین حسین(ع) و علی(ع) است؛ آرزویم امروز این است که کشته شوم. پس آن رأی من است و عملم را خود ملاقات می‌کنم.» «اگر مرا نمی‌شناسید خودم را معرفی کنم، من از قبیله جملی هستم،وآئین و دینم همان دین حسین بن علی علیه السلام هست»❎
⚫️ (۳۳) «شوذب بن عبدالله» 🎋شوذب بن عبدالله ازقبیله بنی شاکرو مردی عابد، زاهد، مخلص، شناخته شده در کوفه و از شخصیت‌های شیعی و از با ارزش‌ترین و با نفوذترین آنان بود. 👈 هم‌چنین از نظر خلوص و پاکی و حماسه و شورانگیزی از بزرگ‌ترین انقلابیون شیعی به شمار می‌آمد. او راوی روایات، بابصیرت، رزم‌آور و شجاع، دشمن‌شناس، قهرمان نبردهای جمل، صفین و نهروان، حافظ و حامل احادیث امام علی علیه السلام، سوارکار، تیرانداز و نیزه‌اندازی ماهر بود.  🍀شوذب که از بستگان عابس بن ابی شبیب به‌شمار می رفت، بعد از ورود مسلم بن عقیل به کوفه، به همراه عابس که حامل نامه‌ای از سوی مسلم به امام حسین بود، از کوفه به مکه آمد و همواره در رکاب امام بود تا به کربلا آمد. 🥀روز عاشورا پس از آن که تعدادی از اصحاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند، عابس بن ابی شبیب در حالی که یکی از بستگانش به نام شوذب بن عبدالله همراهش بود به میدان آمد. او به شوذب گفت:چه در سر داری و چه خواهی کرد؟ 👈شوذب پاسخ داد: چه کنم؟ به همراه تو در پیشگاه پسر دختر پیغمبر می جنگم تا کشته شوم. 🌴عابس گفت:« درباره تو همین گمان را داشتم. بنابراین اینک به حضور امام حسین علیه السلام برس تا تو را نیز در شمار یاوران خویش ببیند، همان گونه که دیگران را به‌شمار می‌آورد و من نیز به وسیله شهادت تو آزمایش شوم و در مصیبت تو پاداش الهی نصیبم شود. 👈 اکنون اگر کسی را نزدیک تر از تو با خود داشتم او را پیش از خود به میدان می‌فرستادم تا در مصیبت او اجر یابم که امروز روزی است که باید در حد توان، در تحصیل پاداش الهی بکوشیم؛ چرا که فردا روز عمل نیست، بلکه روز حساب است و بس. 👈آن گاه شوذب پیش رفت و برامام حسین علیه السلام سلام کرد و به میدان نبرد شتافت و همانند دلیران مبارزه کرد تا به شهادت رسید.😭
⚫️ (۳۴) «عبدالرحمن بن عبدربه» 🥀عبدالرحمان بن عبد ربٓ انصاری خزرجی از اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله و امام علی علیه السلام و از شهدای کربلاست 🌴عبدالرحمن از کسانی است که پیامبر را درک کرده‌اند. او در واقعه غدیر خم حضور داشت و از راویان حدیث غدیر است، نقل شده است که امام علی علیه السلام به او قرآن آموخت. 💥امیرالمؤمنین در روز رحبه از صحابه‌ای که شاهد ماجرای جانشینی او در روز غدیر بودند خواست تا از جای برخیزند و به خلافت او شهادت دهند. پس عده‌ای ازجمله عبدالرحمن بن عبد ربّ انصاری از جای برخاستند و گفتند: ما شهادت می‌دهیم که از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده‌ایم که فرمود: «ألا إن الله عز وجل ولیی وأنا ولی المؤمنین، ألا فمن کنت مولاه فعلی مولاه؛ آگاه باشید، به‌درستی که خداوند، ولی من است و من ولی مومنین هستم، بدانید کسی را که من مولای او هستم، علی مولای اوست.» 🎋عبدالرحمن از مکه با کاروان امام حسین همراه شد 🎋 او از شخصیتهای بارز شیعی کوفه محسوب می شد و در ایام نهضت مسلم بن عقیل، از مردم به نفع حسین بن علی بیعت می گرفت. 👈با توجه به عملکرد وی در شرایط و موقعیت های مختلف مانند حمایت و یاری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و همچنین دفاع و شهادت به ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام به خلافت و وصایت و جانشینی پیامبر اکرم و همچنین شهادت در مسیر امام حسین یعنی انتخاب آگاهانه و معتقدانه از حریم ولایت. . به گفته برخی منابع او در حمله نخستین سپاه عمر سعد به شهادت رسید.😰
⚫️ (۳۵و۳۶) «جناده بن حارث مذحجی و واضح» 🥀جناده ازشخصيت هاى معروف شيعه و از ياران اميرالمؤمنين عليه السلام به شمار مى آمد. 🎋 او با مسلم بن عقیل درشهرکوفه بیعت و دست به قيام زد ولى زمانى كه پراكنده شدن مردم وعهدشکنی آنهارا ملاحظه كرد، به اتفاق غلام پدرش واضح و جمعى ديگر، به سوى امام حسين عليه السلام رهسپار گرديد 👈با فرا رسيدن روز عاشورا، اين افراد به ميدان جنگ شتافتند و تا قلب سپاهيان كوفه پيش رفتند به گونه اى كه سپاه دشمن آنان را به محاصره در آوردند. 💥امام حسين عليه السلام برادرش حضرت عباس عليه السلام را به يارى آنان فرستاد، آن بزرگوار بدان ها رسيد و آنان را از چنگ دشمن رهانيد ولى حاضر نشدند سالم از ميدان برگردند و نظاره گر حمله دشمن باشند. 👈 از اين رو، بسان شيرانى خشمگين با دشمن به مبارزه پرداختند تا اين كه همگى در يك مكان به فيض شهادت نايل آمدند.😭
⚫️ (۳۷و۳۸) « عبدالله بن عروه » و « عبدالرحمن بن عروه غفاری » 🥀این دو برادر از بزرگان و شجاعان کوفه بودند و نسبت به اهل بیت علیهم السلام ارادت می ورزیدند. جدشان « حراق » از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام است که در جنگهای جمل و صفین و نهروان در کنار امام مبارزه می کرد. 🎋این دو برادر با هم از کوفه به کربلا آمده بودندصبح عاشورا نزد امام‌ حسین علیه السلام آمده و اظهار نمودند: دشمن‌ نزدیک‌ شده‌ است‌، اجازه‌ دهید پیش‌ روی‌ شما بجنگیم‌ تا کشته‌ شویم‌. امام‌ حسین علیه السلام فرمود: ”مَرحباً بِکم اُدنوا مِنّی‌“  . جمله امام حسین علیه السلام نشان می‌دهد که آنها مقام و منزلت و قربی نزد ایشان داشته اند. ✍نقل شده عبدالله با گریه‌ نزد آن‌ حضرت‌ آمد. امام‌ حسین (ع) فرمود: برای‌ چه‌ می‌گریی؟ تا ساعتی‌ دیگر چشمانت روشن‌ خواهد شد. گفت: من برای‌ خود گریه‌ نمی‌کنم‌. برای‌ شما می‌گریم‌ که‌ دشمن،‌ این‌گونه‌ شما را در محاصره‌ گرفته‌ است‌. امام‌ حسین علیه السلام فرمودند: ”فَجَزاکُمَا اللهُ یا بَنی اَخی بِوَجدِکُما مِن ذالِکَ وَ مُواساتِکُما اِیای بِاَنفُسِکُما اَحسَنَ جَزاءَ المُتَّقینَ“ای فرزند برادرم! خدا تو را به‌ خاطر این‌ همه ‌یاری‌، بهترین‌ پاداشی‌ که‌ به‌ متقین‌ می‌دهد، عطا کند🤲 💥 امام حسین علیه السلام او را اهل مواسات معرفی کرد و دعای محشور شدن با متقین را بدرقه راهش ساخت. پس‌ از حکایت‌ گریه‌ کردن‌ و پاسخ‌ امام‌ حسین (ع)، عبدالله طبق‌ رسم‌ عرب‌ سلام‌ خداحافظی‌ داد: ”السلام‌ علیک‌ یابن‌ رسول‌ الله“ امام‌ حسین (ع) پاسخ‌ داد: ”و علیکما السلام‌ و رحمة‌ الله“ 👈. در میدان نبرددوبرادر این اشعار را می‌خواندند،(ترجمه اشعار): «بنی‌ غفار خوب می‌دانند و اهل خندف و بنی‌ نزار هم آگاهند که با شمشیرهای جان‌شکاف و دشمن‌شکار با تبه‌کاران و ستم‌پیشه‌گان می‌جنگم. ای قوم از پاک‌سیرتان و نکوکارزیستگان دفاع کنید و با شمشیرها و نیزه‌های بیدادسوز، حریم ابرار و اخیار را پاس بدارید.» 🍀در روز عاشورازمانی که به محضر امام علیه السلام رسیدند ، پس از سلام، گفتند دشمن به شما نزدیک شده ، دوست داریم که در برابرت مبارزه کنیم و از حریم شما دفاع کنیم. امام علیه السلام به آنها فرمود: آفرین بر شما. و این دو برادر در دررفتن به میدان نبرد،ازهم سبقت می جستند،وبعدازمبارزه ای شجاعانه عاشقانه وخالصانه به شهادت رسیدند.😭
⚫️ (۳۹و۴۰) «مجمع بن عبدالله »و«عائذبن عبدالله» 🌴پدر مجمع از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله بوده و خودش از ياران على علیه السلام است،ودجنگ هاازجمله جنگ صفین شرکت داشته است. 🥀وى همراه فرزندش عائذ و تعدادی دیگر از کوفه براى یارى امام حسین علیه السلام بیرون شدند و در عُذَیب الهجانات به آن حضرت پیوستند. 🍂حر بن یزید ریاحى - که در آن منزل راه کوفه را بر امام علیه السلام بسته بود - وى و همراهانش را بازداشت کرد، ولى آن حضرت آنان را جزو یاران خود دانست و از چنگ حُرّ رها نمودند. 👈آن‌گاه امام علیه السلام فرمودند: از وضع مردمانى که پشت سر گذاشتید آگاهم سازید؟ مجمع عرض کرد: اعیان و اشراف کوفه رشوه‌هایشان فزونى گشته و جوال ها و انبان هایشان پر شده است. حاکمان دوستیشان را جلب و خود را تنها خیرخواه آنان وانمود کرده اند. اما دیگر مردم گرچه قلباً هوادار شماهستند، ولى فردا شمشیرهایشان بر ضد شما کشیده خواهد بود.😔 🎋روز عاشورا در آغاز جنگ، مجمع به همراه فرزندش عائذ وچندنفردیگر با شمشیرهاى کشیده وارد میدان مبارزه گشتند، و جنگى سخت نمودند، چنان که در صف دشمن شکاف ایجاد شد. لشکر آنان را در میان گرفتند و راه بازگشت بر آنان بسته شد. در این هنگام حضرت عباس علیه السلام آنان را نجات داد، در حالى که جراحات زیادى برداشته بودند، بار دیگردشمن به آن‌ها نزدیک شد و در یک نبرد سخت همگی به درجه رفیع شهادت نایل آمدند.😰
⚫️(۴۱و۴۲) «سعد بن حارث انصاری» و «ابو الحتوف حارث انصاری» 🥀سعدوابوالحتوف دو برادر کوفی و هر دو از خوارج بودند. این دو همراه عمر بن سعد از کوفه برای جنگ با امام حسین به کربلا آمده و تا بعد از ظهر عاشورا نیز در سپاه کوفه بودند.📛 👈اما هنگامی که یاران امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند، امام حسین علیه السلام فریاد بر آورد:« آیا کسی هست که ما را یاری کند؟» زنان و کودکان با شنیدن صدای امام علیه السلام به شیون و زاری پرداختند.😭 🎋سعد و برادرش، ابو الحتوف، که صدای امام و شیون اهل بیتش را شنیدند، ناگهان به خود آمدند و گفتند:« این حسین، پسر دختر پیامبر، است و ما در روز قیامت از جدّ او امید شفاعت داریم، چگونه با او جنگ کنیم؟» 💢 آن‌گاه به حمایت از امام علیه السلام با سپاه کوفه به جنگ پرداختند. گروهی را کشتند، گروهی را مجروح ساختند و سرانجام خودشان نیز به شهادت رسیدند.😰