⚫️#شهدای_کربلا (۴۳)
«زُهَیر بن قَین بَجَلی»
🎋زهیر از بزرگان قبیله بجیله؛ و عثمانی مذهب بود ولی پس از ملاقات با امام حسین(ع) چند روز قبل از واقعه کربلا، به او پیوست و در روز عاشورا به شهادت رسید. وی از مردان شریف و شجاع شهر کوفه و قوم خود شمرده میشد و به واسطه حضور در جنگها و فتوحات بسیار، جایگاه رفیعی به دست آورده بود.
👈 در سال ۶۰ قمری، او و همسرش به همراه برخی از خویشاوندان و اهل قبیلهاش هنگام بازگشت از حج به کوفه، در یکی از منازل بین راه، با امام حسین(ع) و همراهانش که به سوی کوفه در حرکت بودند، روبرو شدند.
💥امام حسین(ع) شخصی را نزد زهیر فرستاده و خواستار ملاقات با او شدند زهیر در ابتدا تمایلی به این دیدار نشان نداد؛ اما به توصیه همسرش به محضر امام حسین(ع) حاضر شد. این دیدار مسیر زندگانی زهیر را تغییر داد. او پس از این ملاقات، شادمان نزد خانواده و دوستانش بازگشت و فرمان داد تا خیمه و بار و بُنه او را به کنار خیمه امام حسین(ع) منتقل کنند.
🍀زهیر با همسرش نیز وداع کرد و بنا به نقلی همسرش را طلاق داده و به او گفت: «نزد خانوادهات برگرد، زیرا نمیخواهم از سوی من چیزی جز خوبی به تو برسد.»
👈زهیر بعد از وداع با همسرش، به همراهانش گفت: هر که دوستدار شهادت است، همراه من بیاید، و گرنه برود و این آخرین دیدار من با شماست.
💥امام حسین(ع) پس از برخورد با سپاهیان حر، در منزل ذو حُسَم خطابهای ایراد فرمودند و طی آن از دگرگونی دنیا و کژیهای حاکم شده بر جامعه و پست و ناچیز بودن زندگی، سخن گفته و فرمودند: «...مگر نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل پرهیز نمیکنند؛ مؤمن باید حق طلب و مایل به لقای پروردگار باشد؛ مرگ را من جز شهادت نمییابم و زندگانی را غیر از ننگ و خفّت نمیدانم.»
👌پس از اتمام سخنرانی امام(ع)، زهیر نخستین کسی بود که آمادگی خود را برای اجرای دستورهای آن حضرت اعلام داشت؛ و گفت:
«ای پسر پیامبر که خداوند تو را قرین هدایت بدارد، گفتارت را شنیدیم، به خدا سوگند که اگر ما میتوانستیم برای همیشه در این دنیا زندگی کنیم و تمام امکانات آن را در اختیار داشتیم، باز هم شمشیر زدن در رکاب تو را انتخاب میکردیم.» امام علیه السلام نیز در پاسخ، برای او دعای خیر کرد.🤲
✨شب عاشورا، پس از آنکه، امام(ع) بیعت خود را از اصحاب و اهل بیتش برداشته و به آنان اجازه رفتن و نجات جان خویشتن داد؛ پس ازاعلام وفاداری چندنفر زهیر بن قین برخاسته و گفت: «به خدا سوگند دوست دارم کشته شوم، باز زنده گردم، و سپس کشته شوم، تا هزار مرتبه، تا خداوند تو و اهل بیتت را از کشته شدن در امان دارد!
🌿صبح عاشورا پس از اقامه نماز صبح، امام حسین(ع) یاران و لشکر خود را سازماندهی کرده و زهیر بن قین را فرمانده جناح راست لشکرنمودند
👈روز عاشورا وقتی دو سپاه رو در روی هم قرار گرفتند، پیش از آغاز جنگ امام(ع) به نصیحت سپاهیان دشمن پرداخت.
پس از سخنرانی امام(ع) زهیر بن قین از امام(ع) اجازه سخنرانی گرفته و خطاب به مردم کوفه سخنانی درخصوص حقانیت امام حسین علیه السلام و..وبرعلیه عبیدالله زیادایرادنمود
♨️سپاهیان عمر سعد، به زهیر دشنام دادند و ضمن ستودن عبیدالله بن زیاد، گفتند: «به خدا قسم از این جا نمیرویم تا این که مولایت و همراهانش را یا بکشیم و یا تسلیم عبیدالله کنیم.»
🍀زهیر گفت: «ای بندگان خدا، فرزند فاطمه(س) به دوستی و یاری سزاوارتر است و اگر هم یاریاش نمیکنید به خدا پناه ببرید و دست خود را به خون او آلوده نکنید....
🐙شمر بن ذی الجوشن به سوی او تیراندازی کرد و گفت: «ساکت شو خدا، ساکتت کند پرگوییهایت ما را خسته کرد.»
👈زهیر گفت: با تو حرف نمیزنم. تو حیوانی بیش نیستی. به خدا سوگند، گمان نمیکنم دو آیه از قرآن را درست بدانی! بدان که در قیامت به ننگ و کیفری دردناک گرفتار خواهی آمد.
شمر گفت: «خداوند هم اینک تو و اربابت را خواهد کشت.»👇👇
⚫️#شهدای_کربلا (۴۴)
«شبیب بن عبدالله»
🌴شبیب از تابعین و از یاران امیرالمؤمنین علی علیه السلام بوده ودرجنگهای جمل، صفّین و نهروان
شرکت داشته است.
👈بعد از شهادت امام علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام پیوست و در کنار او بود.در زمان امام حسین (ع) وی جزء اصحاب آن حضرت به شمار میآمد.
🌿شبیب غلام سیف بن حارث ومالک بن
عبدالله ازشهدای کربلا میباشد.
👌هنگامی که امام (ع) از مدینه به سوی مکه و سپس کربلا حرکت کرد او در کنار امام بود.
👈در روز عاشورا در نبرد با دشمنان در حمله اول به شهادت رسید😰
⚫️#شهدای_کربلا (۴۵)
«حجاج بن مسروق»
🥀«حجاج» پسر «مسروق جعفی» از قبیله «مذحج» از شیعیان مشهور امیرمومنان علیه السلام است. او از صحابه حضرت علی علیه السلام بود که در کوفه زندگی میکرد. حجاج از شیعیان خالص بود و با امیرمؤمنان در کوفه هم صحبت شده بود
🎋حجاج مؤذن لشگر امام حسین علیه السلام و به گفته برخی رکاب دار آن حضرت بوده است، وی مردی کثیرالصلوة و کثیرالصوم، قاری و حافظ قرآن بود.
👈چون از حرکت امام حسین علیهالسلام به سوی کربلا با خبر شد، خود به استقبال امام از کوفه خارج شد و رو به جانب مکه، حرکت کرد و در بین راه به امام ملحق شد.
💢در قصر بنی مقاتل که بیستمین منزل در راه کربلاست، امام، خیمهای برافراشته دید. فرمودند: این از آن کیست؟ پاسخ داده شد که آن برای «عبیدالله بن حر جعفی» است.
👈وی در گذشته از هواداران عثمان بوده و در جنگ صفین در سپاه معاویه حضور داشت و بعد از شهادت امیر المؤمنین علیه السلام در کوفه مسکن گزیده است
💥امام علیه السلام به «حجاج بن مسروق» امر فرمود که عبیدالله بن حر جعفی را دعوت کند تا با او و یارانش همراه شود. حجاج وارد خیمه عبیدالله بن حر شد، پس از تعارفاتی گفت: برای تو یک هدیه و گرامیداشتی دارم، اگر پذیرای آن باشی! این حسین است که تو را برای یاری فراخوانده، اگر دشمنانش را بکشی، اجر و پاداش نصیب تو میشود و اگر خود کشته شوی به مقام شهادت نائل آمدهای. ابن حر گفت: به خدا قسم از کوفه خارج نشدهام مگر بدین سبب که فراوان دیدم افرادی را که برای جنگ با او خارج شدهاند و شیعیان او به ذلت کشیده شدهاند، پس از آن دانستم که او کشته خواهد شد و من قادر به یاری او نخواهم بود و البته مایل نیستم که او مرا ببیند و من او را ببینم
🍀حجاج در تمام اوقات نماز، مؤذن امام حسین علیه السلام بود. در جریان ملاقات حرّ با امام حسین علیه السلام چون ظهر شد، امام علیه السلام به حجّاج فرمود که اذان بگوید و او نیز گفت.
🍃حجاج تا کربلا لحظهای از امام جدا نشد تا این که روز عاشورا، به شهادت نائل آمد.
✍بن شهر آشوب و دیگران گفتهاند: وقتی که روز دهم محرم شد و جنگ آغاز شد، حجاج بن مسروق جعفی به نزد امام حسین علیه السلام آمد و برای ورود به میدان اجازه خواست. امام به او اجازه داد. پس از شهادت انس، حجاج وارد میدان جهاد شد، و پس از نبردی خونین در حالی که محاسن شریفش به خون چهرهاش رنگین شده بود، به نزد امام بازگشت و گفت:
«ای حسین! ای امامی که هم هدایت یافتهای و هم دیگران را هدایت میکنی و امروز جدت پیامبر را ملاقات خواهی کرد.
سپس پدرت علی را که صاحب فضل و جود و احسان است، آن عزیزی که ما او را وصی رسول و جانشین بر حق او میدانیم.»
👈سپس امام به او فرمودند: آری، من هم آن دو بزرگوار را پس از شما ملاقات خواهم کرد. او بار دگر رهسپار میدان رزم شد و پس از نبردی افتخار آفرین به شهادت رسید. 😰
✍مرحوم محدث قمی در منتهی الامال فرموده: حجاج بیست و پنج نفر از لشگر دشمن را بخاک هلاکت افکند صف دشمن بسته شد و لشگریان از ضرب تیغش به تنگ آمدند بناچار از دور و نزدیک تیر بارانش نمودند آن شیر دل رجز را اعاده کرد و کارزار سختی نمود تا از کثرت زخم و خستگی مفرط از پای در آمد آن روباه صفتان حال را که چنین دیدند دورش را احاطه کرده با نوک سنان بدن مبارکش را سوراخ سوراخ و باشمشیرپاره پاره وقطعه قطعه کردند.😭
⚫️#شهدای_کربلا (۴۶)
«عمروبن قرظه»
🍀عَمرو بن قَرَظَه بن کعب انصاری، که اصل او از مدینه بود ولی در کوفه میزیست.
🌿پدرش قرظه انصاری از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله و امام علی علیه السلام و همچنین از راویان احادیث آن بزرگواران بود. قرظه در غزوات زمان پیامبر (ص) شرکت داشت. او از جمله ده نفری بود که عمر بن خطاب در زمان حکومت خود آنان را به کوفه فرستاد تا مردم آن خطه را با احکام اسلام آشنا سازند و آیین دینداری را به آنان بیاموزند. قرظه در محله انصار شهر کوفه منزلی ساخت و در آن سکونت کرد.
👈 سپس در دوران خلافت امام علی علیه السلام از سوی آن حضرت مناصبی را بر عهده گرفت. گویند او کارگزار خراج آن حضرت در عینالتمر بود. وی در جنگهای جمل، صفین و نهروان در رکاب امام علی (ع) شرکت فعال داشته و در صفین پرچمدار انصار بود. مدتی نیز از طرف امام علی (ع)، حاکم فارس بود و در سال 51 هجری درگذشت. قرظه دو پسر به نامهای عمرو و زبیر داشت که در کربلا عمرو در سپاه امام حسین (ع) و برادرش در سپاه عمر بن سعد بود.
🥀عمرو ششم محرم وارد کربلا شد و به امام حسین علیه السلام پیوست. او از یاران بسیار فعال امام حسین (ع) محسوب میشد و عاشقانه از امام حسین (ع) دفاع میکرد. به طوری که همراه سعید بن عبدالله پاسداری و حفاظت از جان امام حسین (ع) را به عهده گرفت و در این راه مورد اصابت چندین چوبه تیر قرار گرفت و مجروح شد.
👈او قبل از اینکه عازم میدان شود، هر تیر و شمشیری که به جانب امام حسین (ع) میآمد، به جان میخرید.
💥امام حسین (ع) که میدید پیدرپی برای عمر بن سعد کمک میآید و آنان آماده کارزار هستند، عمرو بن قَرَظَه انصاری را برای تعیین وقت مذاکره با پیامی بدین مضمون نزد عمر بن سعد فرستاد که: من میخواهم چند کلمهای با تو گفتوگو نمایم. بنابراین شبانگاه در محلی بین دو لشکر منتظر تو هستم. عمر بن سعد پذیرفت و شبانه با بیست نفر از همراهان خود حرکت کرد. امام حسین (ع) نیز با بیست نفر از یارانش از جمله عمرو از اردوی خود بیرون آمدوتحت شرائطی گفتگوصورت گرفت.
👈پس از نماز ظهر عاشورا، عمرو بن قرظه با اذن امام حسین علیه السلام به میدان شتافت و در حالی که رجز میخواند، جنگید و چند نفر را از پای درآورد.
🎋 او تعریضاً بر عمر بن سعد که خانه و داراییاش را بهانه نپیوستن به امام حسین (ع) کرد، این رجز را خواند:
«سپاه انصار دانستهاند که من از کسی که مسئولیت حفظ جانش با من است، حمایت و حفاظت میکنم.
ضربههای من همانند ضربههای جوانی است که از صحنه نمیگریزد. جان و مال من فدای حسین باد!»
🌴عمرو با هشیاری تمام در برابر تیرها و نیزهها میایستاد تا از امامش دفاع کند. سرانجام در اثر خونریزی بسیار از میدان بازگشت و از امام حسین علیه السلام پرسید: آیا وظیفه خود را بهجا آوردم؟ حضرت فرمودند: آری! سلام مرا به رسول الله (ص) برسان که من نیز به زودی در پیشگاه او حاضر خواهم شد. او چند لحظه بعد به شهادت رسید. 😰
👈زبیر برادرعمروفریاد زد و امام حسین (ع) را به گمراه کردن برادرش عمرو متهم کرد. امام حسین (ع) فرمود: خدا او را هدایت کرده است. آن شخص بر امام حسین (ع) حمله آورد که نافع بن هلال با ضربهای او را مجروح کرد.
⚫️#شهدای_کربلا (۴۷)
«محمد بن عبدالله »
🌴 محمدفرزندعبدالله (فرزند جعفر طيار) و مادرش خوصاء مى باشد.(بعضی هم اورافرزندحضرت زینب دانسته اند.
👈او همراه با برادرش عون در راه مكه به كربلا در وادى عقيق به امام حسين علیه السلام پيوست ونامه پدرشان رابه
امام رساندوهمراه ایشان به کربلا رفت ودرروزعاشورابه دست عامربن نهشل
تیمیبه شهادت رسید.😥
✍نوشته اند: تا خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسيد گفت : اگرچه من توفيق يارى حسين را نيافتم ، ولى با تقديم پسرانم او را يارى كردم .
⚠️مقبره محمدبن عبدالله در کنار سایر شهدا در مقبره شهدای کربلا در حرم امام حسین(ع) است.
👈از امام سجاد (ع) نقل است، پس از آنکه ما از مکه خارج شدیم، عبدالله بن جعفر نامهای برای امام حسین(ع) نوشت و آن را توسط دو فرزندش محمد و عون خدمت امام فرستاد.
✍بر اساس گزارش ابن اعثم کوفی، عبدالله در این نامه از امام درخواست کرد از عزم خود باز گردد و در مقابل او از یزید و تمام بنی امیه برای امام، همراهان و اموالش امان میگیرد؛ ولی امام حسین علیه السلام این پیشنهاد را نپذیرفتند.
👈عبدالله به فرزندانش سفارش کرد، اگر امام بر حرکت خود به سمت کوفه مصمم است، با او همراه شوند و در کنار او جهاد کنند.
🍀عبدالله بن جعفر شهادت فرزندانش کنار امام حسین(ع) را از منتهای خدا بر خود میدانست و همواره خداوند را شکر میگفت که اگر خود نتوانست همراه امام باشد فرزندانش امام را یاری کردند.
⚫️#شهدای_کربلا (۴۸و۴۹)
«جنادة بن کعب»و«عمروبن جناده»
🥀جنادة بن کعب (جنادة بن حرث هم نوشته اند.) از طايفه خزرج بود.اوبااهل و عیال خود وفرزندش عمرو درمکه معظمه به خدمت امام حسین علیه السلام رسید،و از مكه همراه امام حسين علیه السلام به كوفه آمده و در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسيد. 😭
🎋جناده از جمله شهدايي است كه پيش از ظهر روز عاشورا به درجه رفيع شهادت نائل آمده است او هنگام تاختن به سوي دشمن اين رجز را ترنم ميكرد:
«من جناده پسر حارثم، نه ضعيفم و نه پيمانشكن. بر بيعت خود ثابت رأي هستم تا به وارث خود اين عهد را ارث نهم، در حالي كه امروز اعضاي بدنم در اين زمين شكسته خواهد شد».
🍀عَمرو بن جُناده پس از شهادت پدرش جنادة درروزعاشورامادرش، اوراامر به جهادکردوگفت:پسرم برووامام حسین علیه السلام رایاری کن،
او نزد امام آمد و اجازه میدان خواست. حسین(ع) اجازه نداد؛ او بار دیگر سخن خود را تکرار کرد. امام فرمود: این جوان پدرش شهید شده و شاید مادرش میدان رفتن او را خوش نداشته باشد. او گفت: ای فرزند رسول خدا، مادرم مرا امر کرده شما را یاری کنم و خود، لباس جنگ بر تنم پوشانده است. امام اجازه داد و او به میدان رفت.
👈گفتهاند عمرو با دشمن جنگید تا به شهادت رسید، مالک بن نسر بدی سرش را جدا و به سوی لشکرگاه امام حسین پرتاب نمود😰
🌿مادرش سر او را برداشت و گفت: «آفرین پسرم،ای شادی دلم و ای نور چشمم» سپس سر را به سوی یکی از افراد دشمن پرتاب کرد. پس از آن، عمود خیمه را کشید و بر آن گروه حمله کرد. امام او را برگرداند و در حقش دعا فرمود.🤲
⚫️#شهدای_کربلا (۵۰)
«سلمان بن مضارب»
🌴سلمان بن مضارب بن قیس انماری بَجَلی، پسر عموی زهیر بن قین و یمنیالاصل و ساکن کوفه بوده است. در سال 60 هجری به همراه زهیر بن قین به حج رفت. سلمان بن مضارب بن قیس بجلی از یاران امام حسین (ع) بود.
🥀سلمان از برجستگان عرب و از زعمای کوفه و جنگجویی شجاع و دلیر بود.
👈 او همچون زهیر عثمانی مذهب بود اما در هنگام بازگشت از حج و در منزل زرود همراه زهیر بن قین در برخورد با امام حسین علیه السلام همچون زهیر نور ایمان به قلبش تابید و به امام حسین علیه السلام پیوست و تا کربلا و لحظه شهادت از یاری آن حضرت دست نکشید.
🍀سلمان بعد از نماز ظهر عاشورا و قبل از شهادت زهیر با اذن امام حسین علیه السلام به میدان رفت و دلاورانه جنگید تا به شهادت رسید. 😰
⚫️#شهدای_کربلا (۵۱)
«سوید بن عمرو بن ابی مطاع خثعمی»
🥀سوید بن عمرو از قبیله خثعم بود. او را مردی شریف، عابد، شجاع و کارآزموده در جنگ توصیف کردهاند.
🎋سویدآخرین نفرازاصحاب امام حسین
علیه السلام بودکه به میدان جنگ رفت.
وآخرین شهیدواقعه کربلاکه اندکی پس ازشهادت امام به شهادت رسید.
✍درکتاب ابصارالعین تألیف علامه سماوی از قول طبری آمده است که سوید بن عمرو در روز عاشورا پس از کشته شدن بشر بن عمرو حضرمی بااجازه حسین بن علی به سوی سپاه یزید تاخت و شجاعانه وارد جنگ شد و تعدادی از افراد دشمن را کشت تا جراحت زیادی برداشت و به رو در خاک افتاد.
🍂دشمن خیال کرد او کشته شدهاست. وی را رها کردند تاوقتی شنید که دشمن فریاد می زند که حسین کشته شد. او کاردی نزد خود پنهان کرده بود باهمان کارد با تمام توان در کنار بدن حسین بن علی به دفاع پرداخت.
👈 سپاه دشمن وی رامحاصره کرده بر او هجوم اوردند تا به ضربت اسلحه عروه بن بکار و زید بن ورقا
به شهادت رسید😭
⚫️#شهدای_کربلا (۵۲)
«ابوالشعثا یزیدبن زیادکندی»
🎋یزید بن زیاد بن مهاصر مشهور به ابوالشعثاء کندی ازقبیله کنده،مردی شریف وجسوروتیراندازی ماهربود.
🍀در مورد زمان پیوستن او به امام حسین علیه السلام دو گزارش وجود دارد:
✍بنابر یک گزارش، او همراه لشکر عمر بن سعد از کوفه به کربلا آمد؛ ولی وقتی دید پیشنهادهای امام حسین علیه السلام پذیرفته نشد، به سپاه امام پیوست.
✍در گزارش دیگری آمده است او پیش از آنکه حر بن یزید و سپاهش به امام حسین (ع) برسند، از کوفه خارج شد و به امام پیوست.
👈وقتی ابن زیاد، برای حر نامه فرستاد، ابوالشعثاء، آورنده نامه را که همقبیلهاش بود، شناخت و به او گفت:
♨️مادرت به عزایت بنشیند؛ چه پیامی آوردهای؟ او گفت: من از امام خود اطاعت کرده و به بیعت خود با او وفا نمودهام. ابوالشعثاء گفت: پروردگارت را نافرمانی کرده و امام خود را در راه هلاکت خویش اطاعت کردهای و ننگ و آتش را کسب نمودهای. آیا این سخن خداوند را نشنیدهای که «وَجَعَلْناهُمْ ائِمَّةً يَدْعُونَ الَی النَّارِ وَيَومَ القیامَةِ لا يُنْصَرُون»
🥀ابوالشعثا در روز عاشورا سوار بر اسب خود میجنگید و وقتی اسبش پِی شد، در برابر امام حسین روی زانو نشست و صد تیر به سوی لشکر عمر سعد پرتاب کرد. پس از هر تیری که میانداخت میگفت:
«من فرزند بهدله، قهرمان پیادهنظام هستم.»
💥امام حسین علیه السلام که او را در این حال دید در حق او چنین دعا کرد:
🤲خداوندا تیرش را به هدف بنشان و پاداش وی را بهشت قرار ده.
👈وقتی تیرهایش تمام شد برخاست و گفت: تنها پنج تیرم به خطا رفت. سپس با شمشیر به سوی دشمن حمله کرد در حالی که چنین رجز خواند:
«من یزیدم و پدرم مهاصر است، دلیرتر از شیر بیشه هستم؛
خدایا من یاور حسینم، و ابن سعد را رها کرده و از او دوری گزیدهام».
او جنگید تا به شهادت رسید😭
⚫️#شهدای_کربلا (۵۳و۵۴)
«مسلم بن کثیرازدی»و«رافع بن عبدالله ازدی»
🌴مُسلم بن كَثیر اَزْدی، ازقبیله ازد ملقب به اَعْرَج ازدلاوران کوفه واز تابعین وازیاران امیرالمؤمنین بوده است .
🎋مسلم در جنگ جمل در سپاه امام علی علیه السلام حضورداشته وتوسط عمروبن ضبه تمیمی ازناحیه پاآسیب وفلج شدواعرج لقب گرفت.
🍀 مسلم همچنین از کوفیانی بود که به امام حسین علیه السلام نامه نوشت و او را به کوفه دعوت کرد. با ورود مسلم بن عقیل به کوفه، به اتفاق غلامش رافع بن عبدالله با او همراه شد و پس از شهادت مسلم، به کاروان امام حسین علیه السلام پیوست.مسلم بن کثیر روز عاشورا در حمله نخست به شهادت رسید.😰
🌿قابل ذکرست رافع بن عبدالله
ازاصحاب شجاع وجنگجوی امام حسین علیه السلام وایرانی تباربوده،روزعاشورا
پس ازبه هلاکت رساندن شماری ازسپاهیان دشمن به شرف شهادت نائل گردید😭
⚫️#شهدای_کربلا(۵۵)
«بشیر(بِشر) بن عَمْرو حَضرَمی»
🥀بشیربن عمروحضرمی کِندی ازاهالی حضرموت وازقبیله کِنده بوده است.اوازیاران امیرالمؤمنین علیه السلام
وازجمله تابعین محسوب می شد.
فرزندان اونیزافرادی شجاع ودلاوربودند
🍀بشیردرزمانی که امام علیه السلام
مشغول گفتگوباعمرسعدبودندازفرصت استفاده وبه همراه پسرش محمدبه سپاه امام ملحق شد.
📚برخی منابع گفتهاند: در روز عاشورا به بشیر گفتند پسرت در مرز ری اسیر شده است. او گفت: حساب کار او را به خدا وامیگذارم. دوست ندارم او اسیر باشد و من زنده بمانم.
👈 وقتی امام حسین این سخن او را شنید، فرمود: خدا تو را رحمت کند. تو از بیعت من آزادی. برو و برای رهایی فرزندت تلاش کن. او گفت: درندگان مرا زنده زنده بخورند اگر از شما جدا شوم و شما را با وجود اندک بودن یاران، تنها گذارم و بخواهم سراغ شما را از کاروانها بگیرم.😔
👈در اینکه او در واقعه کربلا در چه هنگام به شهادت رسیده، دو گزارش متفاوت وجود دارد:
✍ بنابر گزارش ابومخنف، هنگام عزیمت امام حسین به میدان، تنها دو تن از یاران ایشان باقی مانده بودند:بشیر بن عمرو و عمرو بن ابی مطاع (و بنا بر نقلی سوید بن عمرو خثعمی). بشیر با دیدن آمادگی امام برای رفتن به میدان، بر آن شد تا از امام پیشی گیرد. پس به میدان رفت و پیش از امام به شهادت رسید.😭
✍ولی در برخی منابع او را از شهدای حمله نخستین دانسته شده است.
⚫️#شهدای_کربلا (۵۷و۵۸)
«عبدالله بن عمیرکلبی»و«ام وهب النمریه»
🎋عبدالله بن عُمَیر کَلبی به همراه همسرش ام وهب، شبانه خود را از کوفه به سپاه امام حسین(ع) رساند. بنا بر گزارش طبری، عبدالله بن عمیر، دومین شهید کربلا روز عاشورا بود. همسرش اموهب نیز نخستین زنی بود که در واقعه کربلا به شهادت رسید.
✍به گزارش ابومخنف هنگامیکه سپاه کوفه در نخیله آماده جنگ با امام حسین(ع) میشد. عبدالله با آنها برخورد کرد و از آنها ماجرا را پرسید. آنها گفتند: به جنگ حسین بن علی میرویم. او گفت: به خدا سوگند من مشتاق جنگ با مشرکان بودم، و امیدوارم ثواب پیکار با اینان که قصد جنگ با پسر دختر پیامبرشان را دارند، از ثواب جنگ با مشرکان کمتر نباشد.
👈وی نزد همسرش رفت و او را از قصد خویش آگاه کرد. ام وهب گفت: خداوند تو را به راهی نیکو هدایت کرده، چنین کن و مرا نیز با خود ببر. پس شبانه همراه همسرش بیرون رفت و به امام حسین(ع) پیوست.
💥در روز عاشورا که عمر سعد با پرتاب تیری به سوی اردوگاه امام حسین(ع) جنگ را آغاز کرد؛ «یسار» غلام آزاد شده زیاد بن ابیسفیان و «سالم» غلام آزاد شده عبیدالله بن زیاد به میدان آمدند و هماورد طلبیدند. حبیب بن مظاهر و بریر بن خضیر از جا برخاستند؛ اما امام حسین(ع) به آن دو اجازه میدان نداد. عبدالله بن عمیر با اجازه امام به میدان رفت، از او پرسیدند: کیستی. او خود را معرفی کرد. گفتند: ما تو را نمیشناسیم. زهیر یا حبیب یا بریر به مبارزه ما بیایند. او به یسار که جلوتر ایستاده بود گفت: هیچ یک از اینان به جنگ تو نمیآید مگر اینکه از تو بهتر است. سپس به او حمله کرد و او را از پا درآورد.
👈در همین حال، «سالم» به سوی او حمله کرد. یاران امام حسین(ع) فریاد زدند تا عبدالله از حمله او آگاه شود ولی عبدالله متوجه نشد، سالم به او ضربهای زد. عبدالله با دست چپ جلو ضربه را گرفت و انگشتانش قطع شد. سپس عبدالله بر او حمله برد و با ضربهای او را به قتل رساند.
🥀همسرش اموهب عمودی برداشت و به سوی او رفت. عبدالله میخواست او را به سوی خیمه برگرداند ولی او لباس شوهرش را گرفته بود و میگفت: تو را رها نمیکنم تا همراه تو به شهادت برسم.
👈 در این هنگام امام حسین(ع) او را صدا زده و فرمودند: «خدا از جانب اهل بیت به شما جزای خیر دهد. برگرد (خدا تو را رحمت کند) و نزد زنان بنشین که جنگیدن بر زنان واجب نیست.» پس او نزد زنان بازگشت.
♨️پیش از ظهر عاشورا، شمر بن ذیالجوشن که فرمانده جناح چپ سپاه کوفه بود، با افراد تحت فرمان خود به سپاه امام هجوم بردند. در این حمله هانی بن ثبیت و بکیر بن حی تیمی عبدالله بن عمیر را به شهادت رساندند. بنا بر گفته طبری، او دومین شهید کربلا بود.😭
👈پس از شهادت عبدالله، همسرش ام وهب خود را به بالین او رساند و در حالیکه سر و صورت عبدالله را پاک میکرد رستم غلام شمر بن ذی الجوشن به دستور شمر او را به شهادت رساند. گفتهاند او نخستین زن شهید در واقعه کربلا بود.😰