eitaa logo
شهدای بهزیستی
47 دنبال‌کننده
7هزار عکس
4.9هزار ویدیو
61 فایل
یا حسین
مشاهده در ایتا
دانلود
در زمان جنگ تحمیلی حماسه مادران شهید را شاعران انقلابی به منصه ظهور گذاشتند/ با تأسی به بنیانگذار کبیر انقلاب امام خمینی قدس سره الشریف ، با ترویج ادبیات مقاومت با مادران مجاهدین شهید و مادران کودکان شهید خردسال، ما شیعیان جهان اسلام همدردی می کنیم😢😭 کانال هواداران منهاج/ اسما✌️🌹
شعر درباره فلسطین از حنجر انقلاب حلق آویزیم الحق که مکلفیم تا برخیزیم باید دل خویش را به دریا بزنیم این غده نحس را به دریا ریزیم 🔸🌷🔸به ما در ایتا بپیوندید: @HAVADARAN_MENHAJ_ASMA کانال هواداران قرارگاه سایبری منهاج/اندیشکده اسما
شعر در مورد کودکان فلسطینی باید سخن از حقیقت دین گفتن از حرمت قبلۀ نخستین گفتن امروز برای شاعران تکلیف است با لهجۀ شعر ، از فلسطین گفتن 🔸🌷🔸به ما در ایتا بپیوندید: @HAVADARAN_MENHAJ_ASMA کانال هواداران قرارگاه سایبری منهاج/اندیشکده اسما
یک مدال قشنگ محمدعلی روزبهانی ما هر دو کودکیم. من در همین گوشه و کنار به دنیا آمده ام؛ تو اما در قدس. من خانه ای دارم که هر وقت با پسر همسایه دعوایم می شود، در آن مخفی می شوم و پدر هم پناهگاه خوبی است. گاهی که زورم به همسایه ها نمی رسد، پیش او ناز می کنم. تو هم خانه داری؛ ولی تو با مادرت و خواهر شیرخواره ات همیشه از خانه تان فرار می کنی. همیشه یک بولدوزر، پشت خانه تان کمین کرده است و چند وقت پیش پسر بچه همسایه تان گلوله خورده است. من اینجا اگر سنگ بردارم و سوی کسی آن را بیندازم، مادرم حسابی دعوایم می کند؛ ولی مادر تو شب ها قلاب سنگ درست می کند و تو روزها آن را بر سر قاتلان پدر پرتاب می کنی. پلیس های مهربان شهر ما به بچه ها کمک می کنند و ما را از خیابان های شلوغ عبور می دهند و وقتی خانه مان را گم می کنیم، راه خانه را نشانمان می دهند؛ ولی پلیس های شما بچه های دو ماهه را شهید می کنند و خانه هایتان را با توپ و تانک خراب می کنند. مادر من هیچ گاه نمی گذارد که فیلم های ترسناک تماشا کنم؛ ولی شنیده ام تمام آن فیلم ها را از زندگی واقعی تو تهیه کرده اند. یک شب که مادرم از شهادت بابای تو قصه گفت، تا صبح گریه می کردم و خوابم نبرد. ما در مدرسه آب، نان، بابا و زندگی را بخش بخش می کنیم؛ ولی شما پای درس مادر، همیشه واژه های جهاد و شهادت و رهایی سرزمین تان را مشق می کنید. شنیده ام شما هم مثل ما تمام راه مدرسه تا خانه را «گرگم به هوا» بازی می کنید؛ اما مادرم می گفت در شهر شما گرگ ها واقعی اند و شما از ترس خورده شدن باید از دستشان فرار کنید. پدرم گاهی که پای اخبار می نشیند، گریه می کند. یک بار پدر و مادرم با هم اشک ریختند و گفتند عکس تو را در اخبار نشان داده اند. فردا که دوباره تصویر تو نمایش داده شد، من هم نگاهت می کردم؛ یک مدال سرخ روی سینه ات نقش بسته بود. مادرم بغض کرده گفت: «یکی از آن گرگ ها تو را کنار خانه ات شهید کرده است». من که باورم نمی شود! تو هر صبح که مدرسه می روم، با منی و در کلاس، کنار قلب من نشسته ای. امروز امتحان نقاشی دارم و من عکس تو را با مداد می کشم؛ بعد با مداد گلی یک مدال قرمز قشنگ روی سینه ات می گذارم و می نویسم: «این عکس بهترین دوست من است. گرگ های بی رحم صهیونیست، دیروز پژمرده اش کرده اند؛ ولی خون او در تمام رگ های من و رگ های دوستان من جاری است!». مادرم می گوید: بزرگ که بشوی، سرزمین دوستت هم از چنگال آن گرگ های پیر آزاد می شود و آنها دوباره خانه ای قشنگ در میان شکوفه های سپید سیب بنا می کنند. مادرم گفته است: سال ها پیش از به دنیا آمدنِ من و تو، مردم سرزمین ما، کفتارهای پیر را از وطن بیرون کرده اند و بعد از آن، هشت سال با تمام گرگ های جهان جنگ کرده اند؛ امام حسین علیه السلام به ما یاد داده است همیشه خون بر شمشیر پیروز می شود. من، «امام حسین» علیه السلام را از همه بیشتر دوست دارم! امام حسین علیه السلام همیشه راست گفته است! من این صحبت امام حسین علیه السلام را برای مادرت پست می کنم... لسان شعر بالاترین لسان است (صحیفه نور امام جلد ۱۷ صفحه ۳۱۰) در زمان جنگ تحمیلی حماسه مادران شهید را شاعران انقلابی به منصه ظهور گذاشتند/ با تأسی به بنیانگذار کبیر انقلاب امام خمینی قدس سره الشریف ، با ترویج ادبیات مقاومت با مادران مجاهدین شهید و مادران کودکان شهید خردسال، ما شیعیان جهان اسلام همدردی می کنیم😢😭 💔 🔸🌷🔸به ما در ایتا بپیوندید:👇👇 @HAVADARAN_MENHAJ_ASMA کانال هواداران قرارگاه سایبری منهاج/اندیشکده اسما
یک مدال قشنگ محمدعلی روزبهانی ما هر دو کودکیم. من در همین گوشه و کنار به دنیا آمده ام؛ تو اما در قدس. من خانه ای دارم که هر وقت با پسر همسایه دعوایم می شود، در آن مخفی می شوم و پدر هم پناهگاه خوبی است. گاهی که زورم به همسایه ها نمی رسد، پیش او ناز می کنم. تو هم خانه داری؛ ولی تو با مادرت و خواهر شیرخواره ات همیشه از خانه تان فرار می کنی. همیشه یک بولدوزر، پشت خانه تان کمین کرده است و چند وقت پیش پسر بچه همسایه تان گلوله خورده است. من اینجا اگر سنگ بردارم و سوی کسی آن را بیندازم، مادرم حسابی دعوایم می کند؛ ولی مادر تو شب ها قلاب سنگ درست می کند و تو روزها آن را بر سر قاتلان پدر پرتاب می کنی. پلیس های مهربان شهر ما به بچه ها کمک می کنند و ما را از خیابان های شلوغ عبور می دهند و وقتی خانه مان را گم می کنیم، راه خانه را نشانمان می دهند؛ ولی پلیس های شما بچه های دو ماهه را شهید می کنند و خانه هایتان را با توپ و تانک خراب می کنند. مادر من هیچ گاه نمی گذارد که فیلم های ترسناک تماشا کنم؛ ولی شنیده ام تمام آن فیلم ها را از زندگی واقعی تو تهیه کرده اند. یک شب که مادرم از شهادت بابای تو قصه گفت، تا صبح گریه می کردم و خوابم نبرد. ما در مدرسه آب، نان، بابا و زندگی را بخش بخش می کنیم؛ ولی شما پای درس مادر، همیشه واژه های جهاد و شهادت و رهایی سرزمین تان را مشق می کنید. شنیده ام شما هم مثل ما تمام راه مدرسه تا خانه را «گرگم به هوا» بازی می کنید؛ اما مادرم می گفت در شهر شما گرگ ها واقعی اند و شما از ترس خورده شدن باید از دستشان فرار کنید. پدرم گاهی که پای اخبار می نشیند، گریه می کند. یک بار پدر و مادرم با هم اشک ریختند و گفتند عکس تو را در اخبار نشان داده اند. فردا که دوباره تصویر تو نمایش داده شد، من هم نگاهت می کردم؛ یک مدال سرخ روی سینه ات نقش بسته بود. مادرم بغض کرده گفت: «یکی از آن گرگ ها تو را کنار خانه ات شهید کرده است». من که باورم نمی شود! تو هر صبح که مدرسه می روم، با منی و در کلاس، کنار قلب من نشسته ای. امروز امتحان نقاشی دارم و من عکس تو را با مداد می کشم؛ بعد با مداد گلی یک مدال قرمز قشنگ روی سینه ات می گذارم و می نویسم: «این عکس بهترین دوست من است. گرگ های بی رحم صهیونیست، دیروز پژمرده اش کرده اند؛ ولی خون او در تمام رگ های من و رگ های دوستان من جاری است!». مادرم می گوید: بزرگ که بشوی، سرزمین دوستت هم از چنگال آن گرگ های پیر آزاد می شود و آنها دوباره خانه ای قشنگ در میان شکوفه های سپید سیب بنا می کنند. مادرم گفته است: سال ها پیش از به دنیا آمدنِ من و تو، مردم سرزمین ما، کفتارهای پیر را از وطن بیرون کرده اند و بعد از آن، هشت سال با تمام گرگ های جهان جنگ کرده اند؛ امام حسین علیه السلام به ما یاد داده است همیشه خون بر شمشیر پیروز می شود. من، «امام حسین» علیه السلام را از همه بیشتر دوست دارم! امام حسین علیه السلام همیشه راست گفته است! من این صحبت امام حسین علیه السلام را برای مادرت پست می کنم... لسان شعر بالاترین لسان است (صحیفه نور امام جلد ۱۷ صفحه ۳۱۰) در زمان جنگ تحمیلی حماسه مادران شهید را شاعران انقلابی به منصه ظهور گذاشتند/ با تأسی به بنیانگذار کبیر انقلاب امام خمینی قدس سره الشریف ، با ترویج ادبیات مقاومت با مادران مجاهدین شهید و مادران کودکان شهید خردسال، ما شیعیان جهان اسلام همدردی می کنیم😢😭 💔 🔸🌷🔸به ما در ایتا بپیوندید:👇👇 @HAVADARAN_MENHAJ_ASMA کانال هواداران قرارگاه سایبری منهاج/اندیشکده اسما
در زمان جنگ تحمیلی حماسه مادران شهید را شاعران انقلابی به منصه ظهور گذاشتند/ با تأسی به بنیانگذار کبیر انقلاب امام خمینی قدس سره الشریف ، با ترویج ادبیات مقاومت با مادران مجاهدین شهید و مادران کودکان شهید خردسال، ما شیعیان جهان اسلام همدردی می کنیم😢😭 کانال هواداران منهاج/ اسما✌️🌹
یک مدال قشنگ محمدعلی روزبهانی ما هر دو کودکیم. من در همین گوشه و کنار به دنیا آمده ام؛ تو اما در قدس. من خانه ای دارم که هر وقت با پسر همسایه دعوایم می شود، در آن مخفی می شوم و پدر هم پناهگاه خوبی است. گاهی که زورم به همسایه ها نمی رسد، پیش او ناز می کنم. تو هم خانه داری؛ ولی تو با مادرت و خواهر شیرخواره ات همیشه از خانه تان فرار می کنی. همیشه یک بولدوزر، پشت خانه تان کمین کرده است و چند وقت پیش پسر بچه همسایه تان گلوله خورده است. من اینجا اگر سنگ بردارم و سوی کسی آن را بیندازم، مادرم حسابی دعوایم می کند؛ ولی مادر تو شب ها قلاب سنگ درست می کند و تو روزها آن را بر سر قاتلان پدر پرتاب می کنی. پلیس های مهربان شهر ما به بچه ها کمک می کنند و ما را از خیابان های شلوغ عبور می دهند و وقتی خانه مان را گم می کنیم، راه خانه را نشانمان می دهند؛ ولی پلیس های شما بچه های دو ماهه را شهید می کنند و خانه هایتان را با توپ و تانک خراب می کنند. مادر من هیچ گاه نمی گذارد که فیلم های ترسناک تماشا کنم؛ ولی شنیده ام تمام آن فیلم ها را از زندگی واقعی تو تهیه کرده اند. یک شب که مادرم از شهادت بابای تو قصه گفت، تا صبح گریه می کردم و خوابم نبرد. ما در مدرسه آب، نان، بابا و زندگی را بخش بخش می کنیم؛ ولی شما پای درس مادر، همیشه واژه های جهاد و شهادت و رهایی سرزمین تان را مشق می کنید. شنیده ام شما هم مثل ما تمام راه مدرسه تا خانه را «گرگم به هوا» بازی می کنید؛ اما مادرم می گفت در شهر شما گرگ ها واقعی اند و شما از ترس خورده شدن باید از دستشان فرار کنید. پدرم گاهی که پای اخبار می نشیند، گریه می کند. یک بار پدر و مادرم با هم اشک ریختند و گفتند عکس تو را در اخبار نشان داده اند. فردا که دوباره تصویر تو نمایش داده شد، من هم نگاهت می کردم؛ یک مدال سرخ روی سینه ات نقش بسته بود. مادرم بغض کرده گفت: «یکی از آن گرگ ها تو را کنار خانه ات شهید کرده است». من که باورم نمی شود! تو هر صبح که مدرسه می روم، با منی و در کلاس، کنار قلب من نشسته ای. امروز امتحان نقاشی دارم و من عکس تو را با مداد می کشم؛ بعد با مداد گلی یک مدال قرمز قشنگ روی سینه ات می گذارم و می نویسم: «این عکس بهترین دوست من است. گرگ های بی رحم صهیونیست، دیروز پژمرده اش کرده اند؛ ولی خون او در تمام رگ های من و رگ های دوستان من جاری است!». مادرم می گوید: بزرگ که بشوی، سرزمین دوستت هم از چنگال آن گرگ های پیر آزاد می شود و آنها دوباره خانه ای قشنگ در میان شکوفه های سپید سیب بنا می کنند. مادرم گفته است: سال ها پیش از به دنیا آمدنِ من و تو، مردم سرزمین ما، کفتارهای پیر را از وطن بیرون کرده اند و بعد از آن، هشت سال با تمام گرگ های جهان جنگ کرده اند؛ امام حسین علیه السلام به ما یاد داده است همیشه خون بر شمشیر پیروز می شود. من، «امام حسین» علیه السلام را از همه بیشتر دوست دارم! امام حسین علیه السلام همیشه راست گفته است! من این صحبت امام حسین علیه السلام را برای مادرت پست می کنم... لسان شعر بالاترین لسان است (صحیفه نور امام جلد ۱۷ صفحه ۳۱۰) در زمان جنگ تحمیلی حماسه مادران شهید را شاعران انقلابی به منصه ظهور گذاشتند/ با تأسی به بنیانگذار کبیر انقلاب امام خمینی قدس سره الشریف ، با ترویج ادبیات مقاومت با مادران مجاهدین شهید و مادران کودکان شهید خردسال، ما شیعیان جهان اسلام همدردی می کنیم😢😭 💔 🔸🌷🔸به ما در ایتا بپیوندید:👇👇 @HAVADARAN_MENHAJ_ASMA کانال هواداران قرارگاه سایبری منهاج/اندیشکده اسما
کودکی ات را فراموش کن! حمیده رضایی «اندکی صبر سحر نزدیک است...». روبه رو: رخسار رنگ پریده روز، پشت سر: هیاهوی بی امان گلوله. پشت سر: سالیان اندوه و دربدری، روبرو: آوار آرزوهای نیافته. ایستاده ای و کودکی ات را در میان انگشتانت می فشاری و خون شتک می زند بر روزها و شب هایت. ایستاده ای و به فرادست، چشم دوخته ای و صدای پای شباهنگام در تو تکرار می شود. نفست بوی خون و باروت می دهد. کودکی ات را اشک می ریزی. صدا در حنجره ات می شکند، فریاد می زنی، خواب خاک را می شکنی. خانه ات را محاطره می کنند، باز فریاد می زنی، ـ پدرت و مادرت ـ هیچ کس نیست. ایستاده ای و تنها ستاره ها را می شماری؛ بی آنکه لبخند مادر و نگاه پدرت، لحظه ای از مقابل دیدگانت دور شود. سر بر شانه های خاک گذاشته ای. باید فریاد بزنی درد سالیان درازت را ـ سالیان پیش از تو و پس از تو ـ. دشنه تاریکی روبه رویت برق می زند. روزِ فرو خفته در خون و خاکسترت را به یاد می آوری. دست هایت آن قدر کوچک ند که به آسمان نمی رسند. روی سر انگشتِ پا بلند می شوی؛ امّا دستت به هیچ کجای دنیا نمی رسد. روحت می تازد در بیابان های داغ حادثه. کشورت را اشک می ریزی و کودکی پرپرت را. شب، غلیظ تر شده است و با هزار فانوس، روبه رویت ایستاده ایم. شب، غلیظ تر شده است و تنهایی ات ضخیم تر. بزرگ تر از همه کودکان جهان شده ای. سرت به آسمان می رسد، گام هایت را محکم برمی داری، از تاریکی نمی ترسی، از تنهایی نمی هراسی، گرسنه نمی شوی، پلک هایت برای خواب سنگین نمی شود. تو با تمام کودکان متفاوتی. خونی که در شریان های تو موج می زند، خون جنگ و مقاومت است. فریاد می زنی. سنگ های خونین باقی مانده در دستِ سرد پدر را برمی داری و شب را نشانه می گیری. تو بزرگ شده ای؛ کودکی ات را فراموش کن! درزمان جنگ تحمیلی حماسه مادران شهید را شاعران انقلابی به منصه ظهور گذاشتند/ با تأسی به بنیانگذار کبیر انقلاب امام خمینی قدس سره الشریف ، با ترویج ادبیات مقاومت با مادران مجاهدین شهید و مادران کودکان شهید خردسال، ما شیعیان جهان اسلام همدردی می کنیم😢😭 🔸🌷🔸به ما در ایتا بپیوندید: @HAVADARAN_MENHAJ_ASMA کانال هواداران قرارگاه سایبری منهاج/اندیشکده اسما
شعر درباره فلسطین از حنجر انقلاب حلق آویزیم الحق که مکلفیم تا برخیزیم باید دل خویش را به دریا بزنیم این غده نحس را به دریا ریزیم 🔸🌷🔸به ما در ایتا بپیوندید: @HAVADARAN_MENHAJ_ASMA کانال هواداران قرارگاه سایبری منهاج/اندیشکده اسما
شعر در مورد کودکان فلسطینی باید سخن از حقیقت دین گفتن از حرمت قبلۀ نخستین گفتن امروز برای شاعران تکلیف است با لهجۀ شعر ، از فلسطین گفتن 🔸🌷🔸به ما در ایتا بپیوندید: @HAVADARAN_MENHAJ_ASMA کانال هواداران قرارگاه سایبری منهاج/اندیشکده اسما
در زمان جنگ تحمیلی حماسه مادران شهید را شاعران انقلابی به منصه ظهور گذاشتند/ با تأسی به بنیانگذار کبیر انقلاب امام خمینی قدس سره الشریف ، با ترویج ادبیات مقاومت با مادران مجاهدین شهید و مادران کودکان شهید خردسال، ما شیعیان جهان اسلام همدردی می کنیم😢😭 کانال هواداران منهاج/ اسما✌️🌹
در زمان جنگ تحمیلی حماسه مادران شهید را شاعران انقلابی به منصه ظهور گذاشتند/ با تأسی به بنیانگذار کبیر انقلاب امام خمینی قدس سره الشریف ، با ترویج ادبیات مقاومت با مادران مجاهدین شهید و مادران کودکان شهید خردسال، ما شیعیان جهان اسلام همدردی می کنیم😢😭 کانال هواداران منهاج/ اسما✌️🌹
یک مدال قشنگ محمدعلی روزبهانی ما هر دو کودکیم. من در همین گوشه و کنار به دنیا آمده ام؛ تو اما در قدس. من خانه ای دارم که هر وقت با پسر همسایه دعوایم می شود، در آن مخفی می شوم و پدر هم پناهگاه خوبی است. گاهی که زورم به همسایه ها نمی رسد، پیش او ناز می کنم. تو هم خانه داری؛ ولی تو با مادرت و خواهر شیرخواره ات همیشه از خانه تان فرار می کنی. همیشه یک بولدوزر، پشت خانه تان کمین کرده است و چند وقت پیش پسر بچه همسایه تان گلوله خورده است. من اینجا اگر سنگ بردارم و سوی کسی آن را بیندازم، مادرم حسابی دعوایم می کند؛ ولی مادر تو شب ها قلاب سنگ درست می کند و تو روزها آن را بر سر قاتلان پدر پرتاب می کنی. پلیس های مهربان شهر ما به بچه ها کمک می کنند و ما را از خیابان های شلوغ عبور می دهند و وقتی خانه مان را گم می کنیم، راه خانه را نشانمان می دهند؛ ولی پلیس های شما بچه های دو ماهه را شهید می کنند و خانه هایتان را با توپ و تانک خراب می کنند. مادر من هیچ گاه نمی گذارد که فیلم های ترسناک تماشا کنم؛ ولی شنیده ام تمام آن فیلم ها را از زندگی واقعی تو تهیه کرده اند. یک شب که مادرم از شهادت بابای تو قصه گفت، تا صبح گریه می کردم و خوابم نبرد. ما در مدرسه آب، نان، بابا و زندگی را بخش بخش می کنیم؛ ولی شما پای درس مادر، همیشه واژه های جهاد و شهادت و رهایی سرزمین تان را مشق می کنید. شنیده ام شما هم مثل ما تمام راه مدرسه تا خانه را «گرگم به هوا» بازی می کنید؛ اما مادرم می گفت در شهر شما گرگ ها واقعی اند و شما از ترس خورده شدن باید از دستشان فرار کنید. پدرم گاهی که پای اخبار می نشیند، گریه می کند. یک بار پدر و مادرم با هم اشک ریختند و گفتند عکس تو را در اخبار نشان داده اند. فردا که دوباره تصویر تو نمایش داده شد، من هم نگاهت می کردم؛ یک مدال سرخ روی سینه ات نقش بسته بود. مادرم بغض کرده گفت: «یکی از آن گرگ ها تو را کنار خانه ات شهید کرده است». من که باورم نمی شود! تو هر صبح که مدرسه می روم، با منی و در کلاس، کنار قلب من نشسته ای. امروز امتحان نقاشی دارم و من عکس تو را با مداد می کشم؛ بعد با مداد گلی یک مدال قرمز قشنگ روی سینه ات می گذارم و می نویسم: «این عکس بهترین دوست من است. گرگ های بی رحم صهیونیست، دیروز پژمرده اش کرده اند؛ ولی خون او در تمام رگ های من و رگ های دوستان من جاری است!». مادرم می گوید: بزرگ که بشوی، سرزمین دوستت هم از چنگال آن گرگ های پیر آزاد می شود و آنها دوباره خانه ای قشنگ در میان شکوفه های سپید سیب بنا می کنند. مادرم گفته است: سال ها پیش از به دنیا آمدنِ من و تو، مردم سرزمین ما، کفتارهای پیر را از وطن بیرون کرده اند و بعد از آن، هشت سال با تمام گرگ های جهان جنگ کرده اند؛ امام حسین علیه السلام به ما یاد داده است همیشه خون بر شمشیر پیروز می شود. من، «امام حسین» علیه السلام را از همه بیشتر دوست دارم! امام حسین علیه السلام همیشه راست گفته است! من این صحبت امام حسین علیه السلام را برای مادرت پست می کنم... لسان شعر بالاترین لسان است (صحیفه نور امام جلد ۱۷ صفحه ۳۱۰) در زمان جنگ تحمیلی حماسه مادران شهید را شاعران انقلابی به منصه ظهور گذاشتند/ با تأسی به بنیانگذار کبیر انقلاب امام خمینی قدس سره الشریف ، با ترویج ادبیات مقاومت با مادران مجاهدین شهید و مادران کودکان شهید خردسال، ما شیعیان جهان اسلام همدردی می کنیم😢😭 💔 🔸🌷🔸به ما در ایتا بپیوندید:👇👇 @HAVADARAN_MENHAJ_ASMA کانال هواداران قرارگاه سایبری منهاج/اندیشکده اسما
کودکی ات را فراموش کن! حمیده رضایی «اندکی صبر سحر نزدیک است...». روبه رو: رخسار رنگ پریده روز، پشت سر: هیاهوی بی امان گلوله. پشت سر: سالیان اندوه و دربدری، روبرو: آوار آرزوهای نیافته. ایستاده ای و کودکی ات را در میان انگشتانت می فشاری و خون شتک می زند بر روزها و شب هایت. ایستاده ای و به فرادست، چشم دوخته ای و صدای پای شباهنگام در تو تکرار می شود. نفست بوی خون و باروت می دهد. کودکی ات را اشک می ریزی. صدا در حنجره ات می شکند، فریاد می زنی، خواب خاک را می شکنی. خانه ات را محاطره می کنند، باز فریاد می زنی، ـ پدرت و مادرت ـ هیچ کس نیست. ایستاده ای و تنها ستاره ها را می شماری؛ بی آنکه لبخند مادر و نگاه پدرت، لحظه ای از مقابل دیدگانت دور شود. سر بر شانه های خاک گذاشته ای. باید فریاد بزنی درد سالیان درازت را ـ سالیان پیش از تو و پس از تو ـ. دشنه تاریکی روبه رویت برق می زند. روزِ فرو خفته در خون و خاکسترت را به یاد می آوری. دست هایت آن قدر کوچک ند که به آسمان نمی رسند. روی سر انگشتِ پا بلند می شوی؛ امّا دستت به هیچ کجای دنیا نمی رسد. روحت می تازد در بیابان های داغ حادثه. کشورت را اشک می ریزی و کودکی پرپرت را. شب، غلیظ تر شده است و با هزار فانوس، روبه رویت ایستاده ایم. شب، غلیظ تر شده است و تنهایی ات ضخیم تر. بزرگ تر از همه کودکان جهان شده ای. سرت به آسمان می رسد، گام هایت را محکم برمی داری، از تاریکی نمی ترسی، از تنهایی نمی هراسی، گرسنه نمی شوی، پلک هایت برای خواب سنگین نمی شود. تو با تمام کودکان متفاوتی. خونی که در شریان های تو موج می زند، خون جنگ و مقاومت است. فریاد می زنی. سنگ های خونین باقی مانده در دستِ سرد پدر را برمی داری و شب را نشانه می گیری. تو بزرگ شده ای؛ کودکی ات را فراموش کن! درزمان جنگ تحمیلی حماسه مادران شهید را شاعران انقلابی به منصه ظهور گذاشتند/ با تأسی به بنیانگذار کبیر انقلاب امام خمینی قدس سره الشریف ، با ترویج ادبیات مقاومت با مادران مجاهدین شهید و مادران کودکان شهید خردسال، ما شیعیان جهان اسلام همدردی می کنیم😢😭 🔸🌷🔸به ما در ایتا بپیوندید: @HAVADARAN_MENHAJ_ASMA کانال هواداران قرارگاه سایبری منهاج/اندیشکده اسما
شعر درباره فلسطین از حنجر انقلاب حلق آویزیم الحق که مکلفیم تا برخیزیم باید دل خویش را به دریا بزنیم این غده نحس را به دریا ریزیم 🔸🌷🔸به ما در ایتا بپیوندید: @HAVADARAN_MENHAJ_ASMA کانال هواداران قرارگاه سایبری منهاج/اندیشکده اسما
شعر در مورد کودکان فلسطینی باید سخن از حقیقت دین گفتن از حرمت قبلۀ نخستین گفتن امروز برای شاعران تکلیف است با لهجۀ شعر ، از فلسطین گفتن 🔸🌷🔸به ما در ایتا بپیوندید: @HAVADARAN_MENHAJ_ASMA کانال هواداران قرارگاه سایبری منهاج/اندیشکده اسما