.
هشتاد میلیون فدای یک نفر
.
وقتی غربی ها قلاده سگ وحشی شان را باز کردند، "خرمشهر ما " سقوط کرد. صدام حسین میخواست صبحانه را بغداد، ناهار را اهواز و شام را در تهران حُناق کند. آن روزهای نخست هم موفق شد. پیش آمد. خاکمان را گرفت. اما داستان پاچه گیری آن سگ وحشی به اینجا ختم نشد. مردم آمدند. آن شمالی، آذری، بختیاری، لُر، کُرد، مشهدی شیعه، سنی از همه جا خودشان را به "جنوب" رساندند. آنها حتی طاقت گرمای جنوب در آن فصل را نداشتند اما پای اجنبی در میان بود. پای انقلابِ تازه پیروز شده، پای خاک و وطن، جان دادند خاک را پس گرفتند.
مادری شهید جوان ۱۹ ساله ش را تازه کفن کرده بود که پسر دومش را فرستاد، استخوان های پسرِ جوانِ رعنا بازنگشت، مفقودالاثر ماند، سی چهل سال گذشت، مادر چشم از جهان فروبست حتی بدون اینکه پیکر فرزند عزیزش را دیده باشد و سالها بر روی قبر و مزار خالی برای جوانش عزادار بود، عروسی هیچ کدامشان را ندید، لذت نوه دار شدن را نچشید. تا امثال #حمید_فرخ_نژادها در اوج امنیت و ثبات رشد کنند، معروف شوند، دستمزد میلیاردی بگیرند و حالا قهرمان پلاستیکی فحاش شوند!
.
حالا بماند مادران و پدرانی که سه و چهار فرزندشان در جبهه ها شهید شدند! اما جناب فرخ نژاد در این ویدئو جان هشتاد میلیون ایرانی را حواله میدهد به خوشی و رفاه پسرش!
آزادیخواه، وطن دوست، مردمدار آن مادر و پدر شهید است که لذت آغوش گرم فرزند را کنار گذاشت و تمام عمر حسرت خورد تا امثال تو در امنیت باشند.