مدح و مرثیه شهادت امام باقر علیه السلام
منم که زنده نمودم خدا پرستی را
منم که شیخ و مرادم تمام هستی را
منم که زنده نمودم علوم قرآن را
کشانده ام به تماشا بهشت ایمان را
منم که زنده نمودم قیام جدّم را
منم که زنده نگه داشتم محرّم را
در اوج عرش مقامی رفیع دارم من
و غربتی چو غروب بقیع دارم من
منم که سنگ مزارم پر کبوترهاست
منم که زائر تنهای هر شبم زهراست
منم که در نفسم عطر کربلا جاری است
شمیم غربت من در دل منا جاری است
هزار حرف نگفته میان دل دارم
هزار درد نهفته میان دل دارم
هزار حرف نگفته ز ماجرای حسین
چقدر روضه گرفتم فقط برای حسین
هزار حرف نگفته ز ظهر روز عطش
ز ماجرای رباب و ز داغ سوز عطش
سه چار ساله ولی ماجرا که یادم هست
سری که رفت روی نیزه ها که یادم هست
همین که رفت عمو، قامت حسین خمید
همین که رفت عمو، ضرب تازیانه رسید
میان سلسله ها یک به یک قطار شدند
به روی ناقه ی عریان همه سوار شدند
چه زلف ها که در این ماجرا سپیده شدند
چه حرف ها که در این کوچه ها شنیده شدند
هنوز بر تن من جای سلسله است هنوز
هنوز بر کف پا زخم آبله است هنوز
هنوز قصّه ی بازار شام یادم هست
هنوز سنگ سرِ پشت بام یادم هست
چه ناله ها که در این سینه ها بریده شدند
چه موی ها که سر هر گذر کشیده شدند
هنوز قصّه ی آن نیزه دار یادم هست
صدای دخترکی بی قرار یادم هست
هنوز در دل ما بغض حرمله است هنوز
هنوز بر تن من جای سلسله است هنوز
شکست پهلوی آن دختری که خورد زمین
شبیه پهلوی آن مادری که خورد زمین
«سه ساله بود ولی پیر عشق بابا بود»
سه ساله بود ولیکن شبیه زهرا بود
وحید محمدی
@beithayesookhte
#امام_باقر علیه السلام
#امام_باقر_شهادت
#امام_باقر_مرثیه
#امام_باقر_روضه
1748713321373_-2147483648_-210738.ogg
زمان:
حجم:
2.04M
زمینه شهادت امام باقر علیه السلام
نور افلاکی، اسوه ی پاکی
قلبمو می سوزونه این مرقد خاکی
کاش میشد حتی، بی صدا بودن
باید امشب دور قبرت زائرا بودن
نه شمعی و نه سایه بونی
نه خادمی، نه روضه خونی
برای دیدن ضریحت
بگیرم از کجا نشونی
به این زودیا، ایشالا آقا
یه صحنی بسازیم برات دیدنی
ایشالا گداهای مثل منی
میان توو حرم واسه سینه زنی
غریب آقا ۲، غریب آقا جانم
کربلا بودی، کربلا رفتی
پا به پای زینب تا شام بلا رفتی
غصه ها خوردی، غصه ها دیدی
جد مظلومت رو زیر دست و پا دیدی
توو خیمه قحط آبُ دیدی
تو گریه ی ربابُ دیدی
یه عمره غصه داری آخه
تو مجلس شرابُ دیدی
بمیرم برات، تو هم بوده پات
شبیه رقیه پر از آبله
اذیت شدی توی اون قافله
چه کرد با دلت خنده ی حرمله
غریب آقا ۲، غریب آقا جانم
با لب تشنه، این دم آخر
جسم بی جونت افتاده بین این بستر
تنت آتیشه، جگرت خونه
لب تشنه ت از عاشورا روضه میخونه:
آسمونا رو تار می دید
یه عده نیزه دار می دید
عمه رو رووی تل اگر که
شمر میرفت کنار می دید
بمیرم براش، که خشکه لباش
پیر مردا هم با عصا میزدن
دیگه چیزی اصلا نموند از بدن
برا پیکرش بوریا شد کفن
غریب آقا ۲، غریب آقا جانم
وحید محمدی
خرداد ۱۴۰۴
@beithayesookhte
#امام_باقر علیه السلام
#امام_باقر_شهادت
#امام_باقر_زمینه