eitaa logo
اشعار وحید محمدی
3.5هزار دنبال‌کننده
99 عکس
175 ویدیو
66 فایل
صفحه اینستاگرام https://instagram.com/vahid.mohammady?utm_medium=copy_link 👈شعر کلاسیک 👈سبک های مداحی
مشاهده در ایتا
دانلود
011218 05.mp3
2.06M
🔊 سرود (برای این که بنده خداشم) 🎙 📆  جشن ولادت حضرت ولی عصر (عجل الله) | ۱۴۰۱/۱۲/۱۸ هیئت یازینب سلامﷲعلیها @yazeinaba_ir
011218 06.mp3
1.18M
🔊 سرود (تو بهترین نشونه خدایی) 🎙 📆  جشن ولادت حضرت ولی عصر (عجل الله) | ۱۴۰۱/۱۲/۱۸ هیئت یازینب سلامﷲعلیها @yazeinaba_ir
18.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤 مناجات | پای پیاده آمدم پای مزارت 🎤کربلایی وحید محمدی جلسه هفتگی، دوشنبه ۲۲ اسفند 🔸 هیئت شهـدای گمنام محلات 📲 @heyategomnam
1401.12.20_3.mp3
23.27M
🔸زمینه | چیزی شبیه روضه 🎤 کربلایی محمد جواد احمدی 🖋 📆 شنبه ۲۰ اسفند ماه ۱۴۰۱ 🕌 صفاییه | حسینیه شهداء 🔹موسسه علمی فرهنگی حداث الحسین علیه‌السلام @beithayesookhte
25.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب جمعه آخر سال... امسال نوحه با حال و هوای مناجاتی زیاد نوشتم، اما اینو یه جور دیگه دوست دارم. امید دارم این چیزایی که توی این شعر به اباعبدالله گفتم رو برام به واقعیت تبدیل کنه. فقط یه بار بیاد بگه: ۲۵ اسفند ۱۴٠۱ @beithayesookhte
4_5816468119262072798.mp3
12.34M
🎧 سالی گذشت اما تو را پیدا نکردم | 👤 🖋 متن شعر: سالی گذشت اما تو را پیدا نکردم فکری به حال این دل رسوا نکردم شرمنده ام آقا، برای دیدن تو این چشم های خشک را دریا نکردم پر دارم اما پر نمی گیرم به سویت بند گناهم را ز پایم وا نکردم همت برای ترک معصیّت ندارم گفتم که توبه می کنم اما نکردم پیش همه نام تو را بردم همیشه اما خودم را در دل تو جا نکردم گفتی بیا، من روی گرداندم ز رویت من با دل تو خوب، اصلا تا نکردم جز روضه ها ما را پناهی نیست فردا کاری برای محشر کبری نکردم چون خواهری که بین مقتل داشت می گشت گشتم ولی آقا تو را پیدا نکردم @beithayesookhte
مناجات با امام زمان عج در آغاز سال جدید رسید فصل بهار و بهار ما نرسید بهار عمر گذشت و نگار ما نرسید کجاست مرهم غم های بی شمار علی دوای زخم دل داغدار ما نرسید به شوق دیدن رویش به صبح خیره شدیم چقدر خیره شدیم و سوار ما نرسید کجاست نور امید نجات این عالم کجاست صبر و قراری، قرار ما نرسید چقدر چله گرفتیم تا ببینیمش ولی به منزل مقصود بار ما نرسید هزار حرف مگو بین سینه بود و کسی به داد این دل بیمار و زار ما نرسید چقدر گریه نوشتیم پای غربت او چقدر گریه نوشتیم... یار ما نرسید به جد بی کفنش می کنم توسل، چون به جز حسین کسی هم به کار ما نرسید ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فدای گریه ی آن مادری که می فرمود: دو قطره آب به این شیرخوار ما نرسید وحید محمدی ۲۹ اسفند ۱۴٠۱ @beithayesookhte
اشعار وحید محمدی
مناجات با امام زمان عج در آغاز سال جدید رسید فصل بهار و بهار ما نرسید بهار عمر گذشت و نگار ما نرسید
❤️ به کسی جــــز حجت خدا عج امیدی نیست. قیل و قال ها خواهد خوابید و دیر یا زود همه این را خواهنــد فهمید و با تمـــــــام وجود درک خواهند کرد. اللهم ارنا الطلعة الرشیده @beithayesookhte
مناجات و گریز به روضه اباعبدالله علیه السلام هر زمانی در دلم درگیر طوفان می شوم یا حسینی می نویسم غرق باران می شوم از مسلمانی فقط عشقش برایم مانده است آخر از عشق علی یک روز سلمان می شوم کار من را بیشتر دست کریمان بسپرید در گرفتاری دخیل یا حسن جان می شوم من گناهی هم اگر کردم جهالت کرده ام تا گناهی می کنم فورا پشیمان می شوم بار سنگینم مرا خیلی خجالت می دهد، هر زمانی که سر این سفره مهمان می شوم روزه می گیرم ولی دائم به فکر روضه ام آب می نوشم دم افطار و گریان می شوم روضه آب و گریه نان هر شب اهل دل است دور از این روضه ها، بی آب و بی نان می شوم جان من را هم گرفتی روضه را از من نگیر جان تو بی روضه من خیلی پریشان می شوم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مو پریشان...، بعدِ تو زینب پریشان می شود همسفر با حرمله، با نیزه داران می شود وحید محمدی 2 فروردین 1402 @beithayesookhte
22.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مناجات | رسید فصل بهار و بهار ما نرسید به نفس حاج محمدرضا طاهری شعر: اول فروردین ۱۴٠۲ کربلای معلی / بین الحرمین @beithayesookhte
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها @beithayesookhte هر چند بی پیکر ولی آخر رسیدی شکر خدا بالا سرم، با سر رسیدی بابا گمانم با دو تا معجر رسیدی! اما چرا بی اکبر و اصغر رسیدی؟ رفتی که برگردی، حسابی دیر کردی دیر آمدی و دخترت را پیر کردی بابا بگو مویت چرا تغییر کرده رنگِ سر و رویت چرا تغییر کرده اینقدر ابرویت چرا تغییر کرده اصلا بگو بویت چرا تغییر کرده هم عطر سیب پیکر تو فرق کرده هم حالت موی سر تو فرق کرده دیگر برای من جگر باقی نمانده دیگر برایت بال و پر باقی نمانده دیگر برایم چشم تر باقی نمانده دیگر برایت موی سر باقی نمانده با تو تنور خانه بد تا کرده انگار زخم گلویت هم دهن وا کرده انگار پیش خدا رفتی خبر دارم عزیزم بی من کجا رفتی خبر دارم عزیزم بر نیزه ها رفتی خبر دارم عزیزم تشت طلا رفتی خبر دارم عزیزم تشت طلا رفتی چرا؟ آغوش من بود بر نیزه ها رفتی چرا؟ آغوش من بود هم دوریِ این فاصله آزارمان داد هم زخم های سلسله آزارمان داد هم پای غرقِ آبله آزارمان داد هم خنده های حرمله آزارمان داد این بی حیایِ بد دهن آتش بگیرد ای کاش مثل موی من آتش بگیرد هی زیر دست و پاش گفتم دخترم... زد! گفتم کمی آرام او محکم ترم زد با آن کمانی که به حلق اصغرم زد، عمدا همان را چند باری بر سرم زد دیگر رمق در دست و پایم نیست بابا دیگر صدایی در صدایم نیست بابا ۴ فروردین ۱۴٠۱ وحید محمدی @beithayesookhte