eitaa logo
اطلاع رسانی فرهنگی حسینیه سردار جنگل
116 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مزدوری حمید فرخ‌نژاد برای سعودی اینترنشنال، صدای شهرام همایون را نیز درآورد! انتقاد تند شهرام همایون از حضور فرخ‌نژاد در شبکه سعودی اینترنشنال: "این جهل سیاسی تا کجا؟! همه اینها به پول برمی‌گرده؛ به این کارها "مزدوری" گفته میشه، مزد می‌گیره کار انجام میده!!" خبـــرهای فـــوࢪی‌ مهم⇩⇩ ☑️ @Akhbar_Fori
رفقا این عکسو پخش کنید💚 شاید دل مادرشهیدی شاد بشه و همچنین یادمون باشه مدیون کیا هستیم 💔:))
«سه دقیقه در قیامت» را از طاقچه دریافت کنید https://taaghche.com/book/70506
بسم الله الرحمن الرحیم _ بقره_آیه۴۵ در انجام تکالیف دینی و برای پیروزی در مشکلات خودتان از نماز و روزه کمک بگیرید ، البته آن دشوار است مگر برای خاشعان. (فقط خاشعان این حقیقت را درک می کنند که آثار معنوی نماز و روزه چقدر برای تقویت روحیه در انجام تکالیف و حل مشکلات موثر است)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار مردم قم: باید کارهای بزرگ انجام بگیرد، باید کارهای تحوّلی انجام بگیرد. به نظر من، میتواند انجام بگیرد. مسئولین مؤمنی وجود دارند، مسئولین پُرکار و پُرتلاشی وجود دارند. میتواند کارهای تحوّلی انجام بگیرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏅مادرها اشرف هستند 🔻امام خمینی(ره): بانوان محترم! شما مسئولیت دارید نسبت به فرزندان خود، مسئولیت دارید نسبت به کشور خودتان. شما می‌‌توانید بچه‌هایی تربیت کنید که یک کشور را آباد کنند. شما می‌‌توانید بچه‌هایی را تربیت کنید که حفاظت از انبیا بکنند؛ آنها را تربیت کنید. مادرها بیشتر مسئول هستند؛ و مادرها اشرف هستند. شرافت مادری از شرافت پدری بیشتر است. تأثیر مادر هم در روحیه اطفال از تأثیر پدر بیشتر است.
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊 با این‌که می‌دانستم آدم جدی و سخت‌گیری است، کلی متن گزارشِ فعالیت آماده کرده بودم تا پیش از دادن نامه درخواست، بگویم. وقتی وارد پادگان شدم، سراغ دفتر فرماندهی را گرفتم. انگار که بدانند با چه کسی کار دارم، گفتند : در محوطه است. همه با لباس نظامی کنار یک پیکان سبز رنگ ایستاده بودند و به نوبت حرف می‌زدند. هنوز مانده بود بهشان برسم. حاجی از ماشین پیاده شد. تمام قد ایستاد و با من روبوسی کرد ، دستی به شانه‌ام زد و دستم را محکم فشرد. بعد با روی باز و ابهت همیشگی‌اش گفت : بفرمایید بسیجی! همه‌ی حرف‌هایم یادم رفت ، نامه را دادم . حاجی ، نامه را خواند و با لبخند زیرش دستور داد و گفت : همین امروز تمام چیزهایی که خواستند را بهشان بدهید . بعداً فهمیدم آن روز به‌شدت مریض بود و نمی‌توانست سرپا بایستد ، ولی برای سرکشی از لشکر ۸ به پادگان عاشورا آمده بود . صندلی ماشین را خوابانده بودند و کارها را نیمه‌خوابیده پی‌گیری می‌کرد .