5.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔊 #کلیپ_تصویری
💐🎙#حجت الاسلام #ماندگاری
💢 موضوع:تمرین تقوا
✅ ویژه #ماه_خوب_خدا
🌹 بسیار زیباست 👌👌
#پیشنهادویژه_دانلود
═══✼🍃🌹🍃✼══
@manbar_delnshin
@manbar_delnshin
◀️روح #انتظار با #رفاه، آرام نمیشود
✅روح #انتظار با دستيابى به #امن و #رفاه و #رهايى كه #آرمانهاى انسان #معاصر و شايد خود ما هم باشد، آرام نخواهد گرفت و كسانى كه همراهى #حجّت و معيّت محمّد و آل محمّد را مىخواهند نمىتوانند تا اين سطح قرار بگيرند و تا اين حدّ آرام باشند كه انسان معاصر چه بسا بتواند با تكيه بر #علم و #عقل و #عرفان، بدون نياز به #وحى و #مذهب تا اين مرحله گام بردارد و با #عقل_جمعى و روح جمعى و غريزۀ جمعى به اين مهم نائل آيد.
✅پس ما كه از #ضرورت وحى و #اضطرار به حجّت و انتظار حجّت دم مىزنيم بايد از اول حساب را روشن كنيم و سنگمان را باز كنيم؛ چون ما مدعى هستيم كه آدم براى بيشتر از #هفتاد سال #برنامهريزى شده و معتقد هستيم كه بافت و ساخت انسان و جهان با اين سطح از رفاه و امن و رهايى، سازگار نيست.
✅ #تحول نعمتها و #محدوديتها و #خودآگاهى و #مرگآگاهى، آدمى را در متن رفاه، راحت نمىگذارد و در شب عروسى به فكر عزا و بارهاى سنگين فرداها مىاندازد.
📚تو مي آيي صفحه 13
#استاد_صفائی_حائری
🌷💐🕊🌹🕊💐🌷
#دلنوشته_ای_برای
#آقا_محسن_حججی
وقتی که برای اولین بار، #مادرت را دیدم ، برایم باور کردنی نبود ، محو تماشای او شده بودم و با خود می گفتم : این شیر زن ، #مادر #حجت خداست.
به ناگاه چشمم به عکس بزرگی از تو افتاد که دستت را به روی سینه ات گذاشته بودی و عکس درست روبه روی #مادرت بود.
دلم لرزید، با خود گفتم :
کاش #محسن را نبیند، نمی دانم چرا ولی وقتی خود را جای #مادرت گذاشتم دلم سوخت و به یاد آخرین لحظه ای افتادم که #نگاهت خسته بود و خشکی از لبانت می بارید.
سعی داشتم آن عکس را از جلوی چشم #مادرت بردارم ولی خیلی دیر شده بود.
#مادرت تو را دید و به فکر فرو رفت، چشمانش کمی تا قسمتی بارانی شد .
بعد از کلاس شنیدم خانمی می گفت:
چند هفته ی قبل که #مادر_شهید به اینجا آمده بود تا چشمش به عکس #محسن افتاد ، اشک از چشمانش سرازیر شد.
من داستانهای زیادی از دختران بدحجاب خوانده بودم که تو زندگی آنها را متحول کرده بودی و آنها با #حجاب شده بودند .
در لحظه ای که اجازه ی صحبت با #مادرت را پیدا کردم این مطلب را به او گفتم و او آرام لبخندی زد و گفت :
بله #محسن من ، خیلی ها را با #حجاب کرد، خدا راشکر.
وقتی #مادرت خندید دیگر چهره ی پردردش را ندیدم .
شاید اگر زنان #حجاب را _که مورد تاکید تو و #شهیدان دیگر است_ رعایت کنند #مادران_شهدا کمتر غصه بخورند و بدانند خونِ جگر گوشه هایشان #پایمال نشده است.
از خدا بخواه امروز که روز تولد توست ، تولد #حجاب، برای زنان سرزمینم باشد .
💐 #سالروز_تولد 💐
🌺 #تولدت_مبارک 🌺
🍀🌸 #مهربانم 🌸🍀
💠دو حدیث مهدوی حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) برای تفکر
👈برای #تحول باید اهل #تفکر بود
✅که #امام_علی علیه السلام فرمودهاند: الفكر يهدي إلى الرشد؛ تفکر آدمی را به سوی رشد هدایت میکند»(غرر الحكم، ص: ۴۳)
👈تفکر در دو حدیث مهدوی حضرت، شاید بتواند ما را به معارفی برساند:
✅ امیرالمومنین در مورد #ضرورت وجود حضرت حجت فرمود:«اللَّهُمَّ بَلَي لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً؛
خداوندا! زمين هيچ گاه از #حجت الهي خالي نيست كه براي خدا قيام كند. [آن حجت و امام ] يا #ظاهر و مشهور و يا ترسان و #مخفی است.»
(كمال الدين و تمام النعمة، ج۱، ص: ۲۹۴)
✅ حضرت علی مورد جایگاه #منتظران حقیقی فرمود:«للقائم منا غيبة أمدها طويل كأني بالشيعة يجولون جولان النعم في غيبته يطلبون المرعى فلا يجدونه ألا فمن ثبت منهم على دينه و لم يقس قلبه لطول أمد غيبة إمامه فهو معي في درجتي يوم القيامة؛
براى #قائم ما غيبتى است كه مدتش طولانى است، گويا شيعه را در دوران غيبت او مى بينم كه جولان مى دهد مانند جولان چهارپايان، چراگاه را مى جويند اما آن را نمى يابند، بدانيد هر كه در آن دوران در #دينش استوار باشد و #قلبش به واسطه طول غيبت امامش سخت نشود او در روز قيامت،هم درجه من است»
(كمال الدين و تمام النعمة، ج۱، ص: ۳۰۳)
#استاد_ملایی
🌷💐🕊🌹🕊💐🌷
#دلنوشته_ای_برای
#آقا_محسن_حججی
وقتی که برای اولین بار، #مادرت را دیدم ، برایم باور کردنی نبود ، محو تماشای او شده بودم و با خود می گفتم : این شیر زن ، #مادر #حجت خداست.
به ناگاه چشمم به عکس بزرگی از تو افتاد که دستت را به روی سینه ات گذاشته بودی و عکس درست روبه روی #مادرت بود.
دلم لرزید، با خود گفتم :
کاش #محسن را نبیند، نمی دانم چرا ولی وقتی خود را جای #مادرت گذاشتم دلم سوخت و به یاد آخرین لحظه ای افتادم که #نگاهت خسته بود و خشکی از لبانت می بارید.
سعی داشتم آن عکس را از جلوی چشم #مادرت بردارم ولی خیلی دیر شده بود.
#مادرت تو را دید و به فکر فرو رفت، چشمانش کمی تا قسمتی بارانی شد .
بعد از کلاس شنیدم خانمی می گفت:
چند هفته ی قبل که #مادر_شهید به اینجا آمده بود تا چشمش به عکس #محسن افتاد ، اشک از چشمانش سرازیر شد.
من داستانهای زیادی از دختران بدحجاب خوانده بودم که تو زندگی آنها را متحول کرده بودی و آنها با #حجاب شده بودند .
در لحظه ای که اجازه ی صحبت با #مادرت را پیدا کردم این مطلب را به او گفتم و او آرام لبخندی زد و گفت :
بله #محسن من ، خیلی ها را با #حجاب کرد، خدا راشکر.
وقتی #مادرت خندید دیگر چهره ی پردردش را ندیدم .
شاید اگر زنان #حجاب را _که مورد تاکید تو و #شهیدان دیگر است_ رعایت کنند #مادران_شهدا کمتر غصه بخورند و بدانند خونِ جگر گوشه هایشان #پایمال نشده است.
از خدا بخواه امروز که روز تولد توست ، تولد #حجاب، برای زنان سرزمینم باشد .
💐