#نظر
مدّتها پیش، یکی از اعضای کانال، پیام داد:
حاجآقا! میتوانم از سبک سخنرانی خاصّتان عرض کنم که یک حدیث یا موضوع بحث را مطرح و آنقدر با آیات، روایات، داستان، مثال و مسائلِ روز، همراه میکنید که انگار من در پایان جلسه، ناگزیر از فهمش هستم؛ ولی حیف است!
میتوانم از تسلّط شما بر ادبیّات فارسی و عربی بنویسم؛ ولی باز حیف است!
میتوانم از دقّتهای کمنظیر شما در موارد جزئی بگویم؛ ولی باز حیف است!
میتوانم از روضههای مُستند و مطمئنّ شما حرف بزنم؛ ولی باز...!
من هر گاه از حوادث روزگار، دلزده و از نفسانیّتم دلمرده میشوم، به دنبال پناهگاهی مطمئن میگردم و تنها خیمههای اهلبیتی برایم گرمابخش هستند؛ ولی به هر خیمهای هم که نمیشود تکیه کرد.
هنگامی که وارد میدان مغناطیس سخنرانیهایتان میشوم، سخنرانیهایی که ناشی از ارتباط شما با معنویّت است، احساس کودکی را دارم که سر به بالین حرفهای مادرش گذاشته است.
شما دست منِ شنونده را میگیرید و از نقطۀ الف تا نقطۀ باء، همراهی میکنید و من اطمینان دارم که در انتهای نقطۀ باء، چیزی خواهم فهمید و نورانیتر و آرامتر خواهم شد.
از شما ممنونم.
@benisi