eitaa logo
بنتُ الحُسین³¹⁵
2.3هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
35 فایل
"ریزه خواره اقای ابا عبدالله" عکاس حرم¹²⁸ "مجنونِ الرقیه³¹⁵" جز به آغوش حسین نیست درمانی مرا¹²⁸ _امام حسنی بودنم رقیه پرستم کرد؛ از آن روز که شنیدم تشابُهِ داستانِ مادر و کوچه و پهلو و مویِ سفیدِ رقیه را...! کپی؟فور رفیق(؛ @Maksoor315
مشاهده در ایتا
دانلود
بنتُ الحُسین³¹⁵
-
-این "غريب مادرها" ماجراها داره‌ها ... اوج‌ش هم می‌رسه به خرابه که من فعلا توان نوشتن‌ش رو ندارم .. -احساس سوختن به تماشا نمی‌شود !
بنتُ الحُسین³¹⁵
به زهرا بگویید ‌دعایِ علی مستجاب شد مهمانی که خیلی انتظارش را کشیدی،دارد از راه می رسد..💔 [روضه ی م
این روضه‌هایی که تاکیدش روی کلمات است از آن دست روضه‌هایی است که بعدها در جریان زندگی روزمره ... هربار به آن عبارت بخصوص برسی... خاطره‌های‌ش زنده می‌شود و در نهایت قلبت را آب می‌کند..!
بنتُ الحُسین³¹⁵
به زهرا بگویید ‌دعایِ علی مستجاب شد مهمانی که خیلی انتظارش را کشیدی،دارد از راه می رسد..💔 [روضه ی م
زیارت‌نامه حضرت زهرا تو این شبا حکمِ دستمو رها نکنیا ... بعلی بعلی بعلی رو داره ..به سند همین عبارتِ : المظلومِ بَعلُها... که آدم می‌خواد زار زار واسه‌ش گریه کنه غم همین بس اصلا ..!
بنتُ الحُسین³¹⁵
به زهرا بگویید ‌دعایِ علی مستجاب شد مهمانی که خیلی انتظارش را کشیدی،دارد از راه می رسد..💔 [روضه ی م
نوستالژی ... چه برای ما .. روضه‌ی سالها پیش چه برای او .. ۱۴۰۰ سال پیش : آن دوره‌ی عشق و وفا یادش بخیر ..!
بنتُ الحُسین³¹⁵
به زهرا بگویید ‌دعایِ علی مستجاب شد مهمانی که خیلی انتظارش را کشیدی،دارد از راه می رسد..💔 [روضه ی م
نمی‌دونم ولی ... امشب یاد روضه های قدیم افتادم و .. دلم شکسته ! یاد روضه‌هایی که با یه خط اشاره ... اشك امون نمی‌داد ... نگآه ما را اباعبدالله... ما خسته‌های غریب گیرافتاده در روزگاری که نفس نگذاشته برای‌مان ... نگآه ما را و خرج کن همین باقی نفس و همین ذره اشکی که مانده را پای روضه‌ت ... پ.ن : ای تموم خاطراتم ..
❗️❗️لطفا با حال مناسب بخوانید ❗️❗️ وقت مرور خاطرات است وقتی از خانه به مسجد می‌رود .. خاطره‌‌ی شبی که از مسجد که به خانه‌اش ریختند ! وقت مرور خاطرات است.. وقتی میخ پاپیچِ عبا‌ی‌ش می‌شود خاطره‌ای شبی که بر اثر میخ .. کار بیخ پیدا کرد.. میخ کارش همین است اصلا.. خاطرات‌ش حتی قلب را سوراخ می‌کند وقت مرور خاطرات است وقتی تکیه می‌دهد به در .. وقتی درد کشید پای در ... مادر ! وقت مرور خاطرات است وقتی از پیچ کوچه‌ای تنگ رد می‌شود.. رد می‌شود از نظرش خاطره‌‌ی عصری کبود .. بیا فکر کنیم ... خاطره‌ای ندارد از کوچه اصلا ! وقت مرور خاطرات است وقتی جلوی مسجد می‌ایستد .. وقتی خبر آوردند از خانه ... جلوی مسجد زمین خورد و دوید .. وقت مرور خاطرات است .. اذان را که می‌گوید .. وقتی قامت به نماز می‌بندد خاطره‌‌ی آن نماز چند نفره .. مزیّن به هق‌هقِ خفه شده در گلو .. وقت مرور خاطرات است .. گاهِ سجده .. وقتی ملائکه صدا می‌زنند: تهدمت والله ارکان الهدی.. منهدة‌الرکن قلبی که شکست زیر پای چهل نفر ! آن شب هم احتمالا ملائکه صدا می‌زدند : تَهدَّمَتْ واللهِ أركانُ قَلبِه .. وقت مرور خاطرات است .. به زمین می‌افتد ... به زمین افتاد .. جان می‌دهد ؟! نه .. جان داده بود قبلاً جایی میان همان خاطره‌ها .. امشب علی … راح ! و بیچاره … ما !
بنتُ الحُسین³¹⁵
بااین‌دل‌به‌درد‌مُحرم‌نمیخورم.. باید‌خودت‌تمام‌دلم‌را‌عوض‌کنی... +قشنگیِ‌دعای‌عرفه‌به‌این‌هست‌که ام
دعای عرفه فقط اون لحظه‌هایی که هم ما هم روضه‌خونِ‌ت می‌دونیم چه روضه‌ی مکشوفی در پس واژه‌هاست ولی به اشك و آه افاقه می‌کنیم اشك‌های زاری ... چون کسی جآنِ بازکردن روضه مکشوف ندارد اصلا !
همیشه‌می‌گفت : روضه‌ی‌سقاآداب‌خودش‌رادارد خواستندشروع‌کنندجایی‌پیداکن تکیه‌بده! ... پای‌ذکروآه‌که‌به‌میان‌آمد .. دست‌ت‌راحتمابلندکن ..! باقی‌ش ... بماند ! امشب‌به‌حرف‌ش‌رسیدم ..
-روضه‌ی ماه ... بوی ماه می‌دهد ! بوی آمدن تو .. آمده‌ای حتما چشم انتظار نمی‌گذاری بچه‌های‌ت را .. یک‌بار همه منتظر بودند... بیاید ماه و نیامد ؛ بس است ! آمده‌ای حتما ..