🏴🏴🏴🏴
▪️لختی پیش، آنها که خونشان رنگین تر بود برای اربا اربا نشدن، آنها که رفتند، امام که به هفتاد و اندی یارش فرمود فردا همه کشته میشود.. آنجا که احلی من العسل قاسم زمزمه شد، آنجا که زهیر نه به جایگاهش در بهشت، که مست چهره ی مولایش، از میان دو انگشتش شده بود..
آنجا که شمر دست از پا درازتر با امام نامه اش برگشت..
▪️آنجا که آخرین آیات وحی از حنجره پیغمبر #کربلا راه میگیرد..
آنجا که در خیمه ی انصار، حبیب، اصحاب را میخواند: که فردا اول نفر از بین ما برود.. ما باید فدای بنی هاشمیان شویم.. که کمی آنطرف تر، عباس، به خانواده اش میگفت: فردا ما باید نخست آماده ی نبرد باشیم.. یاران امام مهمان هستند...
▪️آنجا که پس از شنیدن این حرفها.. عمه سادات لبخندی از معرفت یاران میزند..
در تمامی لحظات..
مردی با شال عزایش..
با عمامه از سر برداشته اش..
و چشمانی که خون میبارد..
تماشا میکند.. و تمام فکر و ذکرش.. به مصیبتهای فرداست...
مکن ای صبح طلوع!
#آجرک_الله_یابن_فاطمه..
@bentolhoda_81