#شبهات_فاطمیه
💢آیا امیرالمومنین حضرت علی(ع) در هنگام هجوم به خانه اش #گریخت ؟
✅ طرح شبهه
« هنگامیکه ابوبکر و عمر به خانه حضرت علی هجوم بردند حضرت علی همسر و فرزندان خود را در خانه #تنها گذاشت و به بیرون از مدینه به سمت منطقه العالیه #گریخت که در آنجا ثابت بن قیس یکی از اصحاب پیامبر حضرت علی را دید و علت را جویا شد حضرت علی در پاسخ فرمود: عمر به خانه ام #حمله کرده است ثابت بن شماس در پاسخ به حضرت علی گفت : من تو را پناه می دهم
زمانیکه ثابت بن قیس حضرت علی را به منزلش رساند دید که حضرت فاطمه کنار منزلش ایستاده است.
📚أمالي المفيد : ص 49 / 50
✅پس از آنکه غصب خلافت صورت گرفت دستگاه خلافت برای مشروعیت بخشیدن به خلافتش ناگزیر از گرفتن بیعت علی برای ابوبکر بود لذا تصمیم به هجوم به خانه حضرت علی گرفتند.
✅طبری می نویسد:
« عمربن خطاب به خانه علی آمد در حالی که گروهی از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند .عمر رو به آنان کرد و گفت به خدا سوگند خانه را به آتش می کشم مگر اینکه برای بیعت بیرون بیایید .زبیر از خانه بیرون آمد در حالی که شمشیر کشیده بود ناگهان پای او لغزید و شمشیر از دستش افتاد و دیگران بر او هجوم آوردند و او را گرفتند»
📚تاریخ طبری ج2 ص443
همین مضمون را دیگران از علمای اهل سنت نیز نقل می کنند؛
📚انساب الاشراف بلاذری ج1 ص586
📚الامامه و السیاسه، ابن قتیبه ص12
✅این مضمون در روایات ما نیز آمده است؛
✅مرحوم طبرسی نقل می کند؛
« عمر با جماعتی به منزل علی آمدند و گفتند با ابوبکر بیعت کنید .زبیر با شمشیر بر آنان حمله کرد اما شکست خورد »
📚الاحتجاج یک جلدی ص43-47
✅در روایت دیگر آمده است:
« عمر آتش خواست و آن را بر در خانه شعله ور ساخت و سپس در را با فشار باز کرد و داخل شد .زهرا پیامبر را ندا داد او با غلاف شمشیر بر پهلوی فاطمه زد .فاطمه دو مرتبه پیامبر را ندا داد عمر تازیانه را بلند کرد و بر بازوی فاطمه کوبید .علی خود را به عمر رساند و گریبان او را بگرفت و او را با شدت بر زمین زد و چنان ضربتی بر بینی و گوش او نواخت که گویی خواست او را بکشد»
📚کتاب سلیم بن قیس ص568
پس از این بر علی هجوم آوردند و او را به زور برای بیعت به مسجد بردند.
✅ امام صادق(ع) فرمود:
« علی را به زور در حالی که پیراهنش را به گردنش آویخته و او را می کشیدند برای بیعت به مسجد بردند»
📚الاختصاص ص274
✅ امام باقر فرمود:
« علی را در حالی به مسجد می بردند که ریسمان بر گردن او آویخته بودند»
📚رجال کشی ص7 رقم16
در روایت دیگر آمده است؛
« عمر با ضربتی درب خانه را شکست و داخل شدند و علی را در حالی که پیراهنش را به گردنش آویخته بودند خارج کردند و زهرا اعتراض می کرد»
📚تفسیر عیاشی ج2 ص67
✅ابن قتیبه از علمای اهل سنت هم نقل می کند:
« عمر با گروهی علی را خارج کردند و نزد ابوبکر بردند و به او گفتند بیعت کن که اگر نکنی گردنت را می زنیم»
📚الامامه و السیاسه ص13
✅ حضرت امیر در نهج البلاغه نیز اشاره به این جریان کرده است و خطاب به معاویه می نویسد:
« تو گفته ای که مرا همچون شتر افسار زده ای می کشیدند تا بیعت کنم به خدا سوگند خواسته ای مذمت کنی ولی مدح و ثنا گفته ای و خواسته ای رسوا کنی ولی خودت رسوا شده ای این امر برای یک مسلمان عیب نیست که مظلوم واقع شود مادام که در دین خود تردید نداشته باشد و در یقین خود شک نکند»
📚نهج البلاغه نامه 28
✅ بنابراین روشن میشود که علی از صحنه هجوم نگریخت بلکه او را به زور به مسجد بردند.
✅روایت مورد استناد معاند که با تحریف معنا مورد استدلال قرار گرفته است می گوید «علی پس از این جریان جهت اظهار حزن و اندوه به منطقه ای رفت تا تنها باشد و در آنجا ثابت بن قیس را ملاقات کرد. « خرج » یعنی خارج شد نه فرار کرد.
✅ ثابت بن قیس از علی در مورد اتفاقات افتاده سوال کرد .علی در پاسخ عرضه داشت آنان هتک حرمت اهل بیت پیامبر کردند و اراده آتش زدن منزلم را داشتند و ابوبکر بر منبر تقاضای بیعت داشت و همگان من را تنها گذاشته بودند و کسی نبود مرا یاری کند.ثابت گفت من تو را تنها نمی گذارم و با آنان نبرد می کنم .آنان به مدینه بازگشتند و فاطمه بر درب منزل ایستاده و هیچ کس از دستگاه خلافت آنجا نبود و حضرت زهرا خطاب به مهاجمین می گفت من با شما بدان عهد و پیمانی ندارم .شما جنازه رسول خدا را در نزد ما گذاشته و خود جهت غصب خلافت رفتید و در خلافت ما را مد نظر قرار ندادید و حق ما را نادیده گرفتید و کارهای ناشایست دیگری از جمله هجوم به منزل ما و هتک حرمت اهل بیت پیامبر را انجام دادید»
📚امالی مفید ص50
@bentolhoda_81
#محرم_الحرام
✨وقایع روز هفتم✨
تشنگیوعطش
🔻🔻🔻🔻🔻
تشنگی حرم و عکس العمل ابا عبدالله:
پس از چیره شدن #تشنگی بر خیمه ها و یاران، امام پشت خیمه های زنان، نوزده قدم به سمت #قبله برداشت و زمین را با تبر حفر کرد
ناگاه 💦آبی زلال جوشیدن گرفت از این آب همگان نوشیدند و مشک ها را پر کردند،
👈 سپس چشمه فرو شد و هیچ نشانی از آن به جا نماند.
در #مناقب نُه گام پشت خیمه ها و در #مدینةالمعاجز آمده است
👈فرشته ای نازل شد و پشت خیمه ها خطی کشید و نهر آب جاری شد.
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
واکنش ابن زیاد به حفر چاه:
خبر حفر چاه به عبیدالله رسید و او به #عمرسعد نوشت: شنیده ام چاه حفر می کند و آب می نوشد. با رسیدن نامه #جلوگیری کن و تنگ بگیر تا همچون عثمان بن عفان از #عطش بمیرند.
جلوگیری از حفر چاه و تهدید عمرسعد با چهار هزار نفر در روز هفتم یا هشتم محرم آغاز شد.
عمر سعد تهدید کرد اگر چاه را نپوشانی #حمله خواهم کرد.
#وقایع
#تشنگی
#روزهفتم
@bentolhoda_81
#محرم_الحرام
✨وقایع روز هشتم ✨
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
فرستادن #شمر به کربلا:
عبیدالله پس از دریافت نامه ی عمر سعد مبنی بر میانجی گری دعوا و اینکه اباعبدالله از کربلا خارج شود، نامه ای نوشت و به شمر ذی الجوشن سپرد تا به کربلا برساند.
👈 در نامه نوشته شده بود:
باری، تو را نفرستاده ام تا شانه از زیر کار خالی کنی. تو به آرامش و صلح و آسایش دل بسته ای.
اگر حسین و یارانش #تسلیم شدند آنها را نزد من بفرست و گرنه، بر آنها #حمله ور شو.
پس از #قتل آنان، اعضای بدنشان را #قطعه قطعه کن.
پس از کشتن حسین بر #سینه و #پشت وی اسب بتاز که وی ناسپاس و سرکش و گستاخ و بیدادگر است.😔
اگر به دستور من عمل کردی پاداش فرمانبر مطیع را دریافت خواهی کرد و اگر چنین نمی کنی، سپاه را به شمر بن ذی الجوشن بسپار که فرمان لازم را به او داده ایم.
عبیدالله زیاد به شمر گفته بود اگر عمر سعد پذیرفت که با حسین بجنگد مطیع او باش وگرنه، گردنش رابزن و سرش را به کوفه بفرست و خود فرماندهی سپاه را عهده دار باش.
🍂🍂🎗🍂🍂
نوشته اند: عبیدالله بن زیاد، حویرة بن یزید تمیمی را مأمور کرد که به محض رسیدن نامه به عمرسعد اگر برای جنگ اقدام نکرد او را بگیرد و در بند بکشد.
🔻#شمر با این زمینه سازی و با استفاده از موقعیت و روحیات عبیدالله بن زیاد، به سمت #کربلا حرکت کرد.
@bentolhoda_81