کلاس حفظ امروزمون اینجوری شروع شد:«سلام من از نجف در خدمتتون هستم و...»
اگه بگم چند جمله ی بعد استادِ حفظ رو دیگه نشنیدم، باور می کنید؟!
دلم پر زد و زمزمه کنان رفت نجف:«اللّٰهُمَّ إِنِّي خَرَجْتُ مِنْ مَنْزِلِي أَبْغِي فَضْلَكَ وَأَزُورُ وَصِيَّ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِما»
در خیالم رسیدم به صحن و سرایت، مولای من راهم می دهی؟«أَأَدْخُلُ يَا مَوْلايَ ؟ أَأَدْخُلُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ؟ أَأَدْخُلُ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ ؟ أَأَدْخُلُ يَا أَمِينَ اللّٰهِ ؟ أَأَدْخُلُ يَا مَلائِكَةَ اللّٰهِ الْمُقِيمِينَ فِي هٰذَا الْمَشْهَدِ ؟ يَا مَوْلايَ، أَتَأْذَنُ لِي بِالدُّخُولِ أَفْضَلَ مَا أَذِنْتَ لِأَحَدٍ مِنْ أَوْلِيائِكَ ؟ فَإِنْ لَمْ أَكُنْ لَهُ أَهْلاً فَأَنْتَ أَهْلٌ لِذٰلِكَ»
اشک و بغض در هم آمیخته پس مثل همیشه خوب پدری می کنی و فرزند ناسپاست را راه می دهی
خم می شوم و می بوسم جای پای انبیاء، اولیاء، صالحان، شهدا،جای پای زائرانت و زائران حسینت را
و...
سلام باباجون...غرق می شوم در آغوش گرم و مهربان پدر...
چقدر این روزها بیشتر دلتنگت می شوم؛
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَفْوَةَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمامَ الْهُدىٰ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَلَمَ التُّقىٰ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَصِيُّ الْبَرُّ التَّقِيُّ النَّقِيُّ الْوَفِيُّ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ
دلم هوای دو رکعت نماز زیارت کرده در خانه ی پدری
کاش می شد تمام نمازهای واجبم رو در نجف بخونم و بعدش دعای «لابُدَّ مِن أمرِک...» را که از حاج خانم فولادگر زیاد درباره اش شنیدم و دلم غنج می رود برای خواندنش بعد از اقامه نماز در صحن حضرت زهرا سلام الله علیها ...
https://eitaa.com/bentolhoda_quran
#دلنوشته #حفاظ_بنت_الهدی
✍️دلنوشته یکی از حفاظ، بعد از برگزاری
کلاس حفظ مجازی امروز از نجف اشرف