eitaa logo
سید علی حسینی خامنه ای (مد ظله العالی )
1.7هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
10.3هزار ویدیو
89 فایل
اینجا همه چیز به رنگ عشق این کانال خود جوش و به صورت جهادی توسط طلاب اداره می‌شود 🌸⃟🌙 کانالهای ما: @berangeeshgh @basir1
مشاهده در ایتا
دانلود
💟 طاقت دوری ما را نداشت 🌸 خاطره از پدرشان 🔻من کمتر پدری را دیدم که ‌اين‌قدر نسبت به فرزندانش محبت داشته باشد... 🔹من چهارده پانزده سالم بود. من و برادرم محمدآقا از پدرم اجازه می‌گرفتیم و می‌رفتیم ییلاق برای گردش و تفریح‌. با دوستان طلبه می‌رفتیم وکیل‌آباد... یک روز صبح تا عصر نبودیم. شب که برمی‌گشتیم، خسته و کوفته می‌خوابیدیم. 🔺پدرم که از نماز بر می‌گشت، ماها را توی خواب می‌بوسید... طاقت نمی‌آورد. از صبح ما را ندیده بود.‌ اينقدر دلش تنگ شده بود. 🔸منبع: شرح اسم ✅به کانال حسینی خامنه ای (مد ظله العالی ) بپیوندید 🔻 https://eitaa.com/berangeeshgh 👉برای استفاده بیشتر دوستانتون فورواردکنین💫
🚨 💠 : ما نان گندم نمی توانستیم بخوریم، نان جو گندم می خوردیم ، چون نان گندم گران تر بود. البته یک دانه نان گندم می خریدیم برای فقط ولی ما نان جو گندم می خوردیم، گاهی هم نان جو ... وضعمان خیلی خوب نبود و شب هایی اتفاق می افتاد در منزل ما که شام نبود. مادرم با زحمت زیادی که حالا بماند آن زحمت چگونه انجام می شد، برای ما شام تهیه می کرد. آن شام هم که تهیه می شد و با زحمت تهیه می شد، نان و کشمشی بود. آن وقت ها، از لحاظ مالی در فشار بودیم، یعنی خانواده مان، خانواده مرفهی نبود. پدرم یادم هست روحانی معروفی بود، اما خیلی پارسا و گوشه گیر بود، لذا زندگی مان خیلی به سختی می گذشت. در دوران کودکی با زحمت بسیار، برای ما خریده بود که تنگ بود. پدرم دیگر قادر نبود که این ها را عوض بکند یا کفش دیگر بخرد، آمدند گفتند که خب این کفش ها را می شکافیم، اندازه می کنیم و برایش بند می گذاریم. یک عالمه شدیم که کفش هایمان بندی شد. آمدند شکافتند و بند گذاشتند بعد زشت شد، چون بند هایش خیلی فرق داشت با کفش های دیگر، خیلی زشت و ناجور درآمده بود. چقدر غصه خوردیم ولی خلاصه چاره ای نداشتیم. 📚 برگرفته از کتاب ۱۳۱۸ (خاطرات خودگفته رهبر انقلاب) 🆔@berangeeshgh