eitaa logo
کانال بریز کهن
327 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
5.8هزار ویدیو
77 فایل
🌹به کانال بریز کهن خوش آمدید 🌹 ♨️اخبار فرهنگی ، اجتماعی ، تحلیلی . 🌎دیده بان پیشرفت و محلی برای نقد و نظر ♻جهت انتقاد،پیشنهاد و نظرات @Persian_king70
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺شہــــــــــدا ❣ تفحصم کنید 😭😭 گاهے باید خودش را تفحص ڪند ... پیدا ڪند خودش را ... دلش را ... عقلش را ... گاهے در این راه پر پیچ و خم ، ، ، ، ، را گم مےڪنیم ... خودمان را پیدا ڪنیم ببینیم کجاے قصہ ایم ڪجاے سپاه عج هستیم ڪجا بہ درد آقا خوردیم ڪجا مثل آقا عمل ڪردیم ڪجا مثل شہید اینقدر ڪار ڪردیم تا از خستگی بیهوش شویم ڪجا مثل شهید برای فرار از گناه چهره مان را ژولیده ڪردیم بہ قول بچہ هاے نقطه صفر صفر و گِرا دست مادرمان زهراستـــ (س) خودمان را دودستے بسپاریم به دست پهلو شڪسته قسمش بدهیم بہ مولاے غریبمـــــان تا دستمان را بگیرد نگذارد در این دنیاے پر غافل بمانیم ‌ غافل بمیـــــریم شهدا گاهی نگاهی .... 🌹 @berizir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶نحوه صحبت امام خمینی در برابر سوالات موزیانه خبرنگار خارجی 👌فقط چهره مبارک امام را نگاه کنید هنگام صحبت ؛ قوی ، محکم و استوار 😁ماشاء الله به امام 🔷مقایسه کنید با تفکر صلح با ترامپ و پیوند با غرب 😐 @berizir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید آوینی : فحش اگربدهند آزادی بیان است،جواب اگر بدهی بی فرهنگی است - سوال اگر بکنند آزاد اندیشند،سوال اگر بکنی تفتیش عقاید است – تهمت اگر بزنند درجستجوی حقیقتند،جواب اگر بدهی دروغگویی - مسخره ات بکنند انتقاد است،جواب بدهی بی جنبه ای - اگر تهدیدت کنند دفاع کرده اند،اگر از عقایدت دفاع کنی خشونت طلبی بسیجى بودن راباهمه تراژدی هایش دوست دارم. @berizir
کانال بریز کهن
شهادت شهروند سبزواری در دفاع از دختران جوان دادستان سبزوار: 🔹مطابق تصاویر دوربین‌های مداربسته و تح
🔴شهادت روی پیاده‌رو/ روایتی از نحوه شهادت حمیدرضا الداغی شهید غیرت سبزواری 📌شهادت روی پیاده‌رو ♦️ساعت به نُه و نیم نزدیک می‌شود؛ حمیدرضا دارد می‌رود دنبال دخترش. آوا خانه رفیقش است. حمید رسیده به فلکه سه گوش. افتاده است توی خیابان ابوریحان. آن دور و برها ظاهرا خلوت است. پرنده یا هر چیز دیگری زیاد پر نمی‌زند. چراغ برق های خیابان نفس شان تازه نیست، خوب نمی‌دمند. کتاب فروشی و مغازه اِسنُوا و دیگر جاها تعطیل است. طبیعی ست؛ ساعت نه و نیم شب، آن هم جمعه چرا باز باشند؟! ♦️چشم تیز می کند. می بیند سه پسر افتاده‌اند به جان دو دختر. نزدیک شان شده‌اند. چنگ می‌اندازند سمت دختران. پسر دستش را چنگک می‌کند دور مچ دختر، می گیرد می کشدش حریصانه. حمید خیابان را رد می‌کند پا می گذارد توی پیاده رو. می رود که مثل همیشه مثل دفعه های پیش سد بزند جلوی آدم های نامردی که دنبال لذت طلبی اند. ♦️پسران می‌خواهند دو دختر را به زور ببرند توی ماشین. ماشین شان را آن طرف پیاده رو یا خیابان گذاشته اند. دختر خودش را می‌کشد عقب. نمی‌دانم داد می زند کمک می‌خواهد یا نه. پسر وحشیانه دختر را می‌کشد. حمید که می‌بیند از آن طرف خیابان می آید. داد می‌زند که ول کنید چه کارش دارید؟! ♦️خودش را می رساند. توی دل دختران لرزه افتاده است. نمی‌دانم حمید آن لحظه دخترش آوا آمده بود جلوی چشمش یا نه. ولی هر چه بود رفته بود وسط معرکه که نجات دهد. پسر سیاه پوش، پیرهن می‌زند بالا چاقو را از کمرش می کشد بیرون. حمید با لگد می رود سمت پسر. پسر دوم می پیچد پشت حمید. حمید یک لگد دیگر می زند به پسر جلویی. پسر دوم از عقب چاقو را تند تند فرو می کند توی گُرده حمید. پسر دیگر از جلو چاقو را می زند توی سینه حمید. پسر سوم که لباس زرد پوشیده، ایستاده است نگاه می کند. چاقوست که از جلو و عقب توی تن حمید می رود. حمید نمی تواند نفر عقب را بزند. فقط مشت هایش می رود به سوی جلو. نفر عقب تا جا دارد با سنگ دلی و تیرگی، تیغ تیز فرو می کند. دو مرد از آن طرف پیاده رو می آیند راه شان را کج می کنند می افتند توی سرازیری خیابان و ناپدید می شوند. نبوده اند انگار هیچ وقت. ♦️دو پسر حمید را ول می کنند می ایستند جلویش چیزهایی می گویند. حمید جواب می دهد دستش را می گیرد سمت شان. سه مرد از پشت حمید پیدای شان می شود. یکی از مردها می رود دو پسر را دور می کند. ♦️خون دارد از از زیر پوست حمید می آید. بالا بافت های لباسش را رد میکند میرسد روی پیراهن. پشتش خیسِ خون شده. روی سینه اش هم خون زده و درد می‌کند. از زیر ماسک سفید رنگش یک کله نفس می کشد قلبش می زند. نمیدانم دارد به چه فکر می کند. آوا را یادش هست؟ آمده بود دنبالش؟ منتظر است. ♦️یک موتوری می رسد. حمید را که می بیند سوارش می کند. پیراهن حمید پرخون تر شده. نمی دانم موتور سوار به حمید چیزی میگوید یا نه. فقط گاز می دهد سمت چهار راه دادگستری. می رود بیمارستان. سر چهارراه یک نفر سرش را از پراید در آورده می گوید: «تلوتلو میخورد». موتورسوار تا می آید کاری کند حمید می افتد روی آسفالت. ترافیک می شود. مردم دوره می کنند. مغازه دارها سرک می کشند قاطی جمعیت می شوند. حمید دردش آمده چیزی می گوید: - کمک ♦️یک نفر زنگ می زند115. اورژانس زود می رسد. حمید را میبرند تو. تا میرسد بیمارستان رفته است توى کما. ♦️آوا نشسته است ثانیه میشمارد پدر بیاید زود برود خانه ولی از حمید خبری نیست. آوا شماره خانه را می‌ گیرد می گوید: بابا نیومده کجاست؟ @berizir
9.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥جای شهید الداغی بودی چیکار میکردی؟! ▪️بنظرتون خانومها از غیرت مردها خوششون میاد؟ @berizir
🔴این خیلی مایه تأسف است که حادثه با این عظمت و با این اهمیت، هیچ انعکاسی در تاریخ ما، در ادبیات ما و در کتاب‌های رمان ما نداشته باشد (مقام معظم رهبری، ۱۳۹۶/۱/۸). در برخی روایت‌ها از شاهدانِ اومده که تا ۴۰۰۰ نفر رو قتل عام کردند و سپس در گور دسته‌جمعی دفن کردند...! از جانفشانی برای حفظ و و بروز و ، رسیدیم به ... @berizir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم واضح تر از لحظه از جان خودگذشتگی حرم که با دست خالی به سمت تروریست تا دندان مسلح حمله کرد و زمین گیرش کرد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌@berizir
✅کاکوی شجاع شیرازی تروریست شاهچراغ را زمین گیر کرد . @berizir