eitaa logo
احکام تخصصی و به روز
994 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
4.6هزار ویدیو
51 فایل
لینک کانال👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1244201028Caf3a0dc274" rel="nofollow" target="_blank">https://eitaa.com/joinchat/1244201028Caf3a0dc274 گروه پرسش و پاسخ👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2102919389Ca8a381ab12" rel="nofollow" target="_blank">https://eitaa.com/joinchat/2102919389Ca8a381ab12 لینک گروه ادعیه https://eitaa.com/joinchat/889913605C377bc55dc5" rel="nofollow" target="_blank">https://eitaa.com/joinchat/889913605C377bc55dc5 https://eitaa.com/ 💝اللهم عجل لولیک الفرج💝
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃محبوب من گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی گویی بدهم کامت و جانت بستانم ترسم ندهی کامم و جانم بستانی چه سخت است وصف یار را از این و آن شنیدن. برخی تو را دیده‌اند و می‌گویند زیبایی، مثل یوسف؛ دلبر و خورشیدچهره. برخی هم می‌گویند حتی زیباتر از یوسفی، یوسف هم اگر تو را ببیند محو جمالت می‌شود. و می‌گویند شنیدن کی بود مانند دیدن ولی گویی سهم من از وصال تو باید شنیدن باشد و شنیدن. من اگر به کام وصال تو نرسم و بمیرم، وصیت کرده‌ام بر سر مزارم مصیبت فراق را بخوانند و اشک بریزند. گفته‌ام کسی بر سر قبرم بگوید که تو خودت را نشانم ندادی و من وفادار بر سر راهت تا آخرین نفس نشستم. خواندن این مصیبت را نه برای گلایه از تو وصیت کرده‌ام، می‌خواهم همه بدانند که زندگی یعنی بر سر راه تو منتظر نشستن، چه بیایی، چه نیایی!
🍃امام غریب چشم‌هایت را بده به من. می‌خواهم لحظه‌های تنهایی حسین را ببینم. باورم نمی‌شود حسین باشد و دشمن داشته باشد و کسی به یاری اش نرود. حسین یار و یاور طلبید و کسی به یاری اش برنخاست؟ باید ببینم لحظه ای را که حسین با تن زخم دیده فریاد می‌کشید «هل من ناصر ینصرنی» و کسی به او جواب نمی‌داد. سال‌هاست که از غربت و تنهایی حسین شنیده ام اما باید ببینم این همه تنهایی را تا باور کنم که می‌شود تو باشی و یار بخواهی ولی من تنهایت بگذارم. مگر همین حالا تو ندای هل من ناصرت بلند نیست؟ چرا نمی‌شنوم؟ مگر نباید به یاری ات برخیزم؟ چرا نشسته ام؟ مگر دلت زخم خورده بی وفایی‌های ما نیست؟ پس چرا هنوز هم لبخند می‌زنم؟ معلوم است باور نکرده ام تنهایی حسین را. به فریادم برس من از عاقبتی مثل عاقبت مردم کوفه می‌ترسم
🍃 معتکف کوی حسین چشم هایت را بده به من می خواهم یک بار با چشم های تو ضریح شش گوشه را طواف کنم. مزار حسین چشم بر هم زدنی از فرشته ها خالی نمی شود. طواف مزار او به همراه فرشته ها لطف دیگری دارد. می خواهم دست در بال فرشته ها شش گوشه را زیارت کنم و برایشان روضه بخوانم و صدای ناله شان را بشنوم. ضجه فرشته هایی که در مصیبت حسین از خود بیخود می شوند، حکومت غم حسین در آسمان را نشانم می دهد. غم حسین بیداد کرده. زندگی در زمین و آسمان به برکت غم حسین جاری است. من در این تردید ندارم اما دوست دارم آن را ببینم. چشم هایت را دریغ نکن از من. شبت بخیر معتکف کوی حسین
🍃مرد عاشورایی چشم هایت را بده به من. بگذار من هم طعم خوب دیدن را بچشم. کسی اگر کربلا را خوب ببیند، دنیا برای او می شود کربلا و اگر عاشورا را خوب تماشا کند، لحظه هایش همه می شود عاشورا. من به کربلا شدن دنیا و به عاشورا شدن لحظه هایم سخت محتاجم. کربلا راز زندگی است. یک وجب از زمین اگر برایم کربلا نباشد، پایم به آنجا که برسد، می میرم و اگر لحظه ای را بدون حس عاشورا طی کنم، لحظهٔ بعد، مرگم رقم می خورد. چشم هایت را به من بده تا زندگی با من قهر نکند.
🍃امام صبورم کسی به من گفت: «تو مایۀ خجالتم هستی». همۀ وجودم شکست. در دلم طوفان غم به پا شد. کاری ندارم که درست گفت یا اشتباه؛ اما تصور این که شاید مایۀ خجالتش باشم، آرام و قرار را از کفَم ربود. حتماً از مهربانی توست که تا کنون به من نگفته‌ای که مایۀ خجالت هستم. او امامم نبود و این را گفت و این گونه تکه تکه‌ام کرد، تو اگر به من بگویی، هیچ چیز نمی‌ماند از من. من تلاش می‌کنم، دست و پا می‌زنم، زمین و زمان را به هم می‌زنم تا یک روز خیالم راحت شود که مایۀ خجالتت نیستم، ولی التماس می‌کنم تا آن روز حتی به اشاره هم نگو به من که مایۀ خجالتت هستم. روزی اگر این جمله را از تو بشنوم، حتی اگر بعدها مایۀ افتخارت شوم، دیگر زندگی برایم طعمی نخواهد داشت. به گمانم شیرینی بهشت هم نمی‌تواند تلخی این جمله را از کامم بزداید. ممنونم از لحظه لحظه صبوری‌ات. صبحت بخیر امام صبورم!
🍃چاره بیچاره ها وقتی وارد میدان مبارزه با نفس شدم، فهمیدم که این دشمن‌ترین، به این راحتی از نفَس نمی‌افتد. خودم را که نگاه کردم، دیدم کمی که با نفس دست و پنجه نرم می‌کنم، خیلی زود از نفَس می‌افتم. برای همین هم بود که زود به این نتیجه رسیدم: جنگیدن با نفس کار من بیچاره نیست. مبارزه را رها کردم و با نفسم دوست شدم؛ ولی باز هم زندگی به کامم نشد که نشد. حالا تو را پیدا کرده‌ام و فهمیده‌ام بدون تو مبارزه با نفس، جز دست و پا زدن‌های بیهوده، هیچ چیز دیگری نیست. چقدر خوبی که مرا در میانۀ این میدان پر هیاهو، تنها رها نمی‌کنی. با تو که باشم، احساس قوت می‌کنم و بی تو بیچارۀ ضعیفی هستم که جز قبول شکست، راه دیگری ندارم. ممنونم که هستی! رور بخیر چارۀ بیچاره‌ها!
بدون گذشت، اربعین اربعین نمی‌شود. یکی از خودش، از راحتی و آسایشش می‌گذرد، یکی از مال و ثروتش گذشت می‌کند تا اربعین در اوج زیبایی طوری روی زمین به تصویر کشیده می‌شود که آسمانی‌ها غبطه می‌خورند به اهل اربعین. گذشتی که در اربعین شکل می‌گیرد، تنها با رضایت نیست، با عشق است. اربعینی‌ها برای گذشت با هم مسابقه می‌دهند. کسی اگر فرصت گذشت پیدا نکند، تا سال بعدش آهِ حسرت می‌کشد و به حال کسانی که فرصت گذشت یافته‌اند، غبطه می‌خورد. باید دنبال راز و رمز این گذشت عجیب بود. اگر راز این گذشت بر ملا شود، زندگی در طول سال، اربعینی می‌شود. ۹
🍃 مهربان من در مسیر پیاده روی شتری دیدم که حالم را دگرگون کرد. روی آن نوشته بودند: وقف حسین. خوش به حالش که او را وقف امامش کرده اند. همین روزها هم نوبت فدا شدنش می رسد، فدای حسین برای زائران حسین. کاش یک روز تو هم روی پیشانی ام بنویسی: وقف امام. آقا! همهٔ آرزویم این است هر چه دارم را وقف تو کنم، مال، جان و آبرویم را. مرا وقف خودت کن صبح بخیر مهربان من!
🍃 شیرینی زندگی عاشقان صادق تو در لحظه لحظهٔ جمعه انتظار را چنان معنا می کنند که اگر کسی هم نشین آنها شود، بی قراری را با همه وجود می چشد. جمعه برای ما روز خوشگذرانی است. هم نشینی با عاشقان تو، این روز را برایمان تلخ مي کند. برای همین هم در این روز از عاشقان تو فرار می کنیم. کاش به ما می فهماندی تلخی بی قراری جمعه ها راز شیرین شدن زندگی است. صبح بخیر شیرینی زندگی!
🍃چارهٔ بیچاره‌ها کمی از دغدغه‌هایت برایم بگو و بگو در طول شبانه روز به چه چیزهایی فکر می‌کنی؟ می‌خواهم تلاش کنم ذهنم را به همان چیزی که تو فکر می‌کنی مشغول کنم. آقا! از فکرهای بیهوده خسته‌ام. این فکرها چقدر عالمم را تنگ و کوچک کرده‌اند. در زندان این عالم، نفس کم آورده‌ام، کمکم کن و من بیچاره را آزاد از کن از این زندان. صبحت بخیر چارهٔ بیچاره‌ها!
▪️من کبوترم. پرنده‌ای که شوق پرواز آرامَش نمی‌گذارد. من رفیق آسمانم. آسمان هم با من آشناست. اگر روی زمین نشستنم طولانی شود دل آسمان برایم تنگ می‌شود. ▪️من کبوترم. از وقتی چشم به این دنیا باز کردم دنبال گنبد و بارگاه بودم. گِل مرا گویی با گنبد سرشته‌اند که این چنین شوق حرم دارم. ▪️وقتی به دنیا آمدم در گوشم گفتند: تو کبوتر بارگاه حسنی. مادرم پرواز را یادم داد و خودش از دنیا رفت. من راه بارگاه مولایم را در پیش گرفتم و پُرسان پُرسان رسیدم به بقیع. ولی هر چه گشتم نه گنبدی دیدم و نه بارگاهی. ▪️خاندان ما همه کبوتران حرمی بوده‌اند مادرم قصّۀ حرم را برایم گفته بود امّا چه قدر فرق می‌کرد قصّه‌های مادرم با حریمی که نامش روی پیشانی من خورده بود . ▪️بارها شنیده‌ام که این مترسک‌های شیطان به شما می‌گویند بوسیدن در و دیوار پنجرۀ این قبرستان شرک است و مشرک هم جایش وسط آتش. اینها چه می‌فهمند از توحید که کسی را متّهم به شرک می‌کنند. ▪️کاش کسی به اینها می‌فهماند: همۀ دین محبّت است و ای کاش می‌فهمیدند توحید هر کسی به اندازۀ محبّتش رشد می‌کند ولی نمی‌فهمند. ▪️مگر درک اینها عاجز است از فهمیدن این حقیقت روشن که بی‌محبّت دوستان خدا محبّت خدا یک دروغ بزرگ است؟ و دوست‌تر از مولای من و خاندانش خدا، دوستی دارد؟ ▪️ما کبوترها عادت داریم که هر شب برای جوجه‌هایمان قصّه می‌گوییم. این قصّه‌ها مثل نقش روی سنگ هیچ گاه از ذهنمان پاک نمی‌شود. من از مادرم قصّۀ زندگی مولایم را زیاد شنیده‌ام دردناک‌ترین قصّه‌های زندگی مولایم در همان کودکی اتفاق افتاده و من هم از کودکی هر چه کردم که سنگ ذهنم را بشکنم تا قصّه‌هایی که شنیده‌ام از میان برود نشد که نشد. ▪️مادرم می‌گفت قصّۀ کوچه سینه به سینه از اجدادش به او رسیده و می‌گفت کبوترهای زیادی از داغ آن قصّه دق کرده و مرده‌اند. 🏴 شهادت مظلومانه امام حسن مجتبی علیه السلام و پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله بر همه عاشقان و دلدادگان ایشان تسلیت باد.
إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمينَ مُنْتَقِمُون آرام باشید. در عملیات نقطۀ عطف نابودی شد. را هیچ گاه فراموش نکنید. تزلزل و ترس همانی است که می‌خواهند. با خونها هدر نمی‌روند،‌ جان تازه به روح رزمنده‌ها می‌دمند. منتظر انتقام باشید.