ظهور موعود نزدیک است.:
🍂✨یک ثانیه از عمر دراز شب یلدا😊
باعث شده تا صبح به یادش بنشینیم🌷
ده قرن ز عمر پسرفاطمه بگذشت😔
یک شب نشد از داغ فراقش بنشینیم!😔
@dastanhavehkaytha
هدایت شده از سخنرانی های عالی
@ostad_aali110.mp3
3.1M
#سه_آلودگی_خطرناک😲
🔉 #فایل_صوتی کوتاه
🎤 #استاد_عالی✅
┄┅═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧═┅┄
✅کانال استاد عالے
🆔 @ostad_aali110
هدایت شده از آرمانِ عزیز🇮🇷🇵🇸
♥♡پروفایل ناب مذهبی♡♥
.✿ #پروفایل⇠『📱』
.✿ #مذهبی⇠『🍀』
iD ➠ @SarbazehKhoda
هدایت شده از اخبار فوری و مهم📌 رو عضویت کلیک کنید✅️
✅علّت اصلی ورود به جهنّم چیست؟
💥علّت اصلی ورود به جهنّم، تبعیّت از شیطان است. امّا این پیروی اجباری نیست و انسان مخلص از وسوسههای شیطان خود را حفظ میكند.
✍قرآن كریم میفرماید:
اِنَّ عِبَادیِ لَیْسَ لَكَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ اِلاَّ مَنِ اتَّبْعَكَ مِنَ الْغَاویِنَ» هرگز تو را بر بندگان با اخلاص من غلبه نخواهد بود و اقتدار تو بر افراد نادان و گمراهی است كه پیرو تو میشوند.
📚سوره حجر، آیه ۴۲
هدایت شده از سخنرانی های عالی
4_5873002219728536953.mp3
3.77M
#هوالرزاق
✅ اگه دوست داری رزق و سرمایت زیاد بشه......
🔉 #فایل_صوتی کوتاه
🎤 #استاد_عالی✅
┄┅═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧═┅┄
✅کانال استاد عالے
🆔 @ostad_aali110
•﷽•
#لقمان_حڪیم گفت:
من سیصد سال با داروهای مختلف،
مردم را مداوا کردم؛
و در این مدت طولانی
به این نتیجه رسیدم؛
ڪه هیچ دارویی بهتر از
#محبت نیست!
.
ڪسی از او پرسید:
و اگر این دارو هم اثر نڪرد چی؟
لقمان حڪیم لبخندی زد و گفت؛
“مقدار دارو را افزایش بده! ”
.
❣
#قشنگه👌
مىخواستم به دنيا بيايم، در يك زايشگاه عمومى؛ پدرم به مادرم گفت: فقط بيمارستان خصوصى! مادرم گفت: چرا؟ پدربزرگم گفت: مردم چه مىگويند؟!
مىخواستم به مدرسه بروم، همان مدرسه سر كوچهمان؛ مادرم گفت: فقط مدرسه غيرانتفاعى! پدرم گفت: چرا؟ مادرم گفت: مردم چه مىگويند؟!
به رشته انسانى علاقه داشتم؛ پدرم گفت: فقط رياضى! گفتم: چرا؟ پدرم گفت: مردم چه مىگويند؟!
مىخواستم با دخترى ساده كه دوستش داشتم ازدواج كنم؛ خواهرم گفت: مگر من بميرم. گفتم: چرا؟ خواهرم گفت: مردم چه مىگويند؟!
مىخواستم پول مراسم عروسى را سرمايه زندگىام كنم؛ پدر و مادرم گفتند: مگر از روى نعش ما رد شوى. گفتم: چرا؟ آنها گفتند: مردم چه مىگويند؟!
مىخواستم به اندازه جيبم خانهاى در پايين شهر اجاره كنم؛ مادرم گفت: واى بر من. گفتم: چرا؟ مادرم گفت: مردم چه مىگويند؟!
اوّلين مهمانى بعد از عروسىمان بود. مىخواستم ساده باشد و صميمى؛ همسرم گفت: شكست به همين زودى؟! گفتم: چرا؟ همسرم گفت: مردم چه مىگويند؟!
مىخواستم يك ماشين مدل پايين بخرم، در حد وسعم تا عصاى دستم باشد؛ همسرم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟ همسرم گفت: مردم چه مىگويند؟!
مىخواستم بميرم. بر سر قبرم بحث شد؛ پسرم گفت: پايين قبرستان. زنم جيغ كشيد! دخترم گفت: چه شده؟ زنم گفت: مردم چه مىگويند؟!
مُردم... برادرم براى مراسم ترحيمم مسجد سادهاى در نظر گرفت. خواهرم اشك ريخت و گفت: مردم چه مىگويند؟! از طرف قبرستان سنگ قبر سادهاى بر سر مزارم گذاشتند؛ اما برادرم گفت: مردم چه مىگويند؟!
خودش سنگ قبرى برايم سفارش داد كه عكسم را رويش حك كرده بودند. و حالا من در اينجا در حفرهاى تنگ و تاريك، خانهاى دارم و تمام سرمايهام براى ادامه زندگى، جملهاى بيش نبود؛ «مردم چه مىگويند؟!»
مردمى كه عمرى نگران حرفهايشان بودم، حالا حتى لحظهاى هم نگران من نيستند!!! كسانى كه براى خودشان زندگى مىكنند، از فرصت يكباره زندگىشان نهايت بهره و لذت را برده...
@besamtaramesh