هدایت شده از کانال حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
گروه های ویژه محرم در واتساپ
گروه اول👇🏻
https://chat.whatsapp.com/BmkzUzumuQDGE1gJbRjZ2g
گروه دوم👇🏻
https://chat.whatsapp.com/I818mRaXWSS4n75e7C6fYE
گروه سوم👇🏻
https://chat.whatsapp.com/LLsnAT6FHmr9aMPsZopjn3
گروه چهارم👇🏻
https://chat.whatsapp.com/FvIABU36wl63SvMm88CZrs
نشر بدید🖤🏴
🔸️ اقتدا به امام زمان عجلاللهتعالیفرجه ...
#حسن_قدوسی_زاده
@Dastanhaykotah
آیتاللهالعظمی مکارم شیرازی:
ماه محرم، یکی از سرمایههای عظیم جهان تشیّع بلکه جهان اسلام است. ماهی که باید مسلمانان با الهام از عاشورای حسینی راه نجات از یوغ ستمگران را پیدا کنند.
@Dastanhaykotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : از مرز انسانیت عبور نکنیم حتی در برابر دشمن!
#حجت_الاسلام_والمسلمین_حسینی_قمی
@Dastanhaykotah
⚜ ذکر صالحین ⚜
⚜استاد فاطمی نیا:
مولوي تمثيل آورده است كه فردي نشسته بود و "ياربّ" ميگفت.
شيطان براو ظاهر ميشود وميگويد: تابه حال اين همه "ياربّ" گفته اي، چه فايده داشته است!؟
مرد دلش شکست و ازدعا کردن منصرف شد و خوابيد.
شب كسي به خواب او آمد و گفت چرا ديگر "ياربّ" نمي گويي!؟
جواب داد : چون جوابي نمي شنوم و ميترسم ازدرگاه خدا مردود باشم ، پس چرا دعا بكنم!؟
گفت خدا مرا فرستاده است تا به تو بگويم اين "ياربّ" گفتن هایت همان لبّيك و جواب ماست!
يعني اگر خداوند نخواهد صداي ما به درگاهش بلندشود ، اصلا نميگذارد " ياربّ" بگوييم!
@Dastanhaykotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : بصیرت نباشد قرآن ناطق را رها خواهی کرد!
#حجت_الاسلام_والمسلمین_حسینی_قمی
@Dastanhaykotah
هدایت شده از یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
☑️ حديث قدسى:
بنده ای نیست که از مالش طعامی و یا درهم و دیناری در راه محبت فرزند دختر پيامبر علیه السلام انفاق کند، مگر آنکه در این دنیا آن درهم را هفتاد برابر برکت دهم و در بهشت در عافیت بوده و گناهانش را میبخشم. (مستدرك الوسائل ، ج١٠، ص٣١٩)
🔲بامشارکتمالیخریدسیستمصوت🔊 درثوابمراسمعزاداریسیدالشهدا🏴 علیهالسلام شریک شوید✨🤲
☑️ حداقل مشارکت 10000تومان👇
6037997389455784💳 بهنام «سیدنعیمنیکجعاوله» 💡راهنما [ @Alimadd ] 🔘 برایدیدن تصاویرمراسمکلیک🔜کنید 🔴پرداخت اسان ازطریق لینک زیر🔻 https://pay.eitaa.com/v/?link=BU71W
بهسمت آرامش 🌱✨
☑️ حديث قدسى: بنده ای نیست که از مالش طعامی و یا درهم و دیناری در راه محبت فرزند دختر پيامبر علیه ال
.
● مورد تایید ماست🔝 حمایت کنید 🙏
اجرتون با حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام 🖤
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تاثیر دعاهای مستجاب نشده بر زندگی!
🎙#آیت_الله_فاطمی_نیا
@Dastanhaykotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : می خواهم با صورت آغشته به خونم با پروردگار ملاقات کنم
#حجت_الاسلام_والمسلمین_حسینی_قمی
کمی تا
@Dastanhaykotah
امام علی ع فرمودند:
کسانیکه که از دنیا رفتند، درخواست برگشت به دنیا را میکنند
و کسانیکه در این دنیا هستند بی خبر از اعمال خود هستند.
@Dastanhaykotah
#تلنگر
✨ ﻣﻐﺮﻭﺭ نشوید . . .
ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ، ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ
💥 ﺷﺮﺍﯾﻂ با ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ
ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺍﻣﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ
ﯾﮏ ﺩﺭﺧﺖ، ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺑﺮﺳﺪ ﯾﮏ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺩﺭﺧﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﺪ . . . ﭘﺲ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻭ ﺧﻮﺑﯽ کنید
@Dastanhaykotah
✨﷽✨
#ضرب_المثل 🌷#حکایت
✨تاجری بود کارش خرید و فروش پنبه بود و کار و بارش سکه. بازرگانان دیگر به او حسودی میکردند؛ یک روز یکی از بازرگانها نقشه ای کشید و شبانه به انبار پنبه ی تاجر دستبرد زد.
شب تا صبح پنبه ها را از انبار بیرون کشید و در زیرزمین خانه ی خودش انبار کرد.
✨صبح که شد تاجر پنبه خبردار شد که ای دل غافل تمام پنبه هایش به غارت رفته است. به نزد قاضی شهر رفت و گفت : خانه خراب شدم .
قاضی دستور داد که مامورانش به بازار بروند و پرس و جو کنند و دزد را پیدا کنند. اما نه دزد را پیدا کردند و نه پنبه ها را .
✨قاضی گفت:به کسی مشکوک نشدید؟ ماموران گفتند: چرا بعضی ها درست جواب ما را نمی دادند ما به آنها مشکوک شدیم. قاضی گفت: بروید آنها را بیاورید. ماموران رفتند و تعدادی از افراد را آوردند.
✨قاضی تاجر پنبه را صدا کرد و گفت به کدام یک از این ها شک داری؟ تاجر پنبه گفت به هیچ کدام. قاضی فکری کرد و گفت: ولی من دزد را شناختم. دزد بیچاره آن قدر دست پاچه بوده و عجله داشته که وقت نکرده جلو آیینه برود و پنبه ها را از سر و ریش خودش پاک کند.
✨ناگهان یکی از همان تاجرهای دستگیر شده دستش را به صورتش برد تا پنبه را پاک کند .
✨قاضی گفت: دزد همین است و به تاجر گفت: همین حالا مامورانم را می فرستم تا خانه ات را بازرسی کنند. یکساعت بعد ماموران خبر دادند که پنبه ها در زیر زمین تاجر انبار شده است و او هم به جرم خود اعتراف کرد.
✨از آن به بعد وقتی می خواهند بگویند که آدم خطا کار خودش را لو می دهد می گویند:
@Dastanhaykotah
#داستان 📜
📌پادشاهی قصد کشتن اسيری کرد. اسير در آن حالت نااميدی شاه را دشنام داد.
شاه به يکی از وزرای خود گفت: او چه می گويد؟
✨وزير گفت: به جان شما دعا می کند.
شاه اسير را بخشيد.
📌 وزير ديگری که در محضر شاه بود و با آن وزير اول مخالفت داشت گفت:
ای پادشاه آن اسير به شما دشنام داد.
✔️✨✔️پادشاه گفت:
تو راست می گويی اما دروغ آن وزير که جان انسانی را نجات می دهد بهتر از راست توست که باعث مرگ انسانی می شود.
📚«گلستان سعدی»
✨جز راست نباید گفت✨
✨هر راست نشاید گفت✨
@Dastanhaykotah
#داستان کوتاه
روزی حاکمی همراه با وزیر حکیمش ،از کنار روستایی می گذشتند.خانه های روستا خراب و ویران شده و مردمش آواره شده بودند.صدای آواز دو جغد به گوش حاکم و وزیرش رسید.
حاکم از وزیر پرسید:« به نظر تو این دو جغد باهم چه می گویند؟»
وزیر که همیشه می خواست حاکم را متوجه وظیفه و مسئولیت هایش نماید از فرصت استفاده کرد و پاسخ داد:« ای حاکم بزرگ ، یکی از این دوجغد دارد دختر جغد دیگر را برای پسرش خواستگاری می کند.»
حاکم خندید و گفت:«چه جالب!مگرجغدها هم شیربها و مهریه می گیرند و دخترشان را شوهر می دهند؟»
وزیر پاسخ داد:« بله این دوجغد هم دارند برسر شیربها چانه می زنند.»
حاکم با کنجگاوی پرسید:« خوب چه می گویند؟»
وزیر گفت:«جغدی که دختر دارد به آن یکی می گوید اگر میخواهی دخترم را به پسرت بدهم باید چندین روستای خراب و ویران را به عنوان شیربها به من بدهی.»
حاکم خندید و گفت:«چرا روستای خراب و ویران؟»
وزیر گفت:«چون جغدها به خرابه ها علاقه دارند.هرجا خرابه ای باشد جغد در آن زندگی می کند و آنجا را به عنوان خانه اش انتخاب می کند.»
حاکم گفت:«جغد دومی پیشنهاد او را قبول کرد؟»
وزیر گفت:« آری قبول کرد.او به جغد اولی گفته که اگر حاکم به همین شکل که امروز دارد بر مردم حکومت می کند به کارش ادامه دهد،کم کم تمام روستاها به ویرانه تبدیل می شوند و ساکنان آنها آواره می شوند.
آن وقت ویرانه های زیادی برجا می ماند و من تمام آن خانه های خراب و ویران را به عنوان شیربها و مهریه ی دخترت به تو می دهم.می گوید:
گر ملک اینست و همین روزگار
@Dastanhaykotah
#تلنگر
میدونے چـــــرا ؛
امام زمـــــان ظهور نمیڪنہ❓
🌺یڪ ڪـــــلام :
چون من و تو جامعہ امام زمانے نساختیم
امام زمان در جامعه اے ڪہ حرمت ندارد ،
نـــــباید بـــــیاید ...
چون اگر بیاید ، مانند پدرانش ڪشتہ خواهد شد ؛
👌هیچ کارے نمیخواد بڪنے ؛
فقط خودت رو درست ڪن ...
@Dastanhaykotah
✨﷽✨
#پندانه
✍ امنترین جای عالم
اگر به جای گفتن:
دیوار موش دارد و موش هم گوش دارد؛
بگوییم:
فرشتهها در حال نوشتن هستند؛
نسلی از ما متولد خواهد شد که به جای مراقبت مردم، "مراقبت خدا" را در نظر دارد!
قصه از جایی تلخ شد که در گوش یکدیگر با عصبانیت خواندیم:
بچه را ول کردی به امان خدا؛
ماشین را ول کردی به امان خدا؛
خانه را ول کردی به امان خدا؛
و اینطور شد که "امان خدا" شد "مظهر ناامنی".
❇️ ای کاش میدانستیم امنترین جای عالم، امان خداست.
@Dastanhaykotah
#حکایت
ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﻣﻮﺳﻰ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﻭﺯﻯ ﻣﻠﻚ ﺍﻟﻤﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﻳﺪ، ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﭼﻪ ﻛﺎﺭ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻯ، ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻳﺎ ﺑﻪ ﻗﺒﺾ ﺭﻭﺡ؟ ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﻗﺒﺾ ﺭﻭﺡ. ﮔﻔﺖ: ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺍﻣﺎﻧﻢ ﺩﻩ ﻛﻪ (ﻣﺎﺩﺭ ﻭ) ﻋﻴﺎﻝ ﺭﺍ ﻭﺩﺍﻉ ﻛﻨﻢ. ﮔﻔﺖ: ﻣﻬﻠﺖ ﻧﻴﺴﺖ. ﮔﻔﺖ: ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻯ ﺭﺍ ﺳﺠﺪﻩ ﻛﻨﻢ. ﺩﺳﺘﻮﺭﻯ ﻳﺎﻓﺖ. ﺩﺭ ﺳﺠﺪﻩ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ! ﻣﻠﻚ ﺍﻟﻤﻮﺕ. ﺭﺍ ﺑﮕﻮ ﻛﻪ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻣﻬﻠﺘﻢ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻋﻴﺎﻝ ﺭﺍ ﻭﺩﺍﻉ ﻛﻨﻢ. ﻧﺪﺍ ﺁﻣﺪ ﻛﻪ ﻣﻬﻠﺖ ﺩﻫﺪ. ﻣﻮﺳﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺁﻣﺪ. (ﮔﻔﺖ: ﺍﻯ ﺟﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭ! ) ﺳﻔﺮ ﺩﻭﺭﻡ ﺩﺭ ﭘﻴﺶ ﺍﺳﺖ. ﮔﻔﺖ: ﺍﻯ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﭼﻪ ﺳﻔﺮ ﺍﺳﺖ؟ ﮔﻔﺖ: ﺳﻔﺮ ﻗﻴﺎﻣﺖ. ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﺁﻣﺪ. ﺑﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﻴﺎﻝ ﻭ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻭﺩﺍﻉ ﻛﺮﺩ. ﻛﻮﺩﻛﻰ ﺧﺮﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺳﺖ ﺯﺩ ﻭ ﺩﺍﻣﻦ ﻣﻮﺳﻰ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﺴﺖ. ﻣﻮﺳﻰ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ. ﺧﻄﺎﺏ ﻋﺰﺕ ﺭﺳﻴﺪ ﻛﻪ ﺍﻯ ﻣﻮﺳﻰ! ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﻣﺎ ﻣﻰ ﺁﻳﻰ، ﺍﻳﻦ ﮔﺮﻳﻪ ﻭ ﺯﺍﺭﻯ (ﺍﺯ ﺑﻬﺮ) ﭼﻴﺴﺖ؟ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ! ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﻛﻮﺩﻛﺎﻧﻢ ﺭﺣﻢ ﻣﻰ ﺁﻳﺪ. ﻧﺪﺍ ﺁﻣﺪ ﻛﻪ ﺍﻯ ﻣﻮﺳﻰ! ﺩﻝ ﻓﺎﺭﻍ ﺩﺍﺭ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﻴﻜﻮ ﺩﺍﺭﻡ (ﻭ ﺑﻪ ﻧﻴﺎﺕ ﺣﺴﻨﻪ ﺷﺎﻥ ﺑﭙﺮﻭﺭﻡ. ) ﻣﻮﺳﻰ ﺑﺎ ﻣﻠﻚ ﺍﻟﻤﻮﺕ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﻛﺪﺍﻡ ﻋﻀﻮ ﺟﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﻛﺮﺩ؟ (ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﺩﻫﺎﻥ. ) ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﺩﻫﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺑﻰ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﻯ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻪﺍﻡ ﻳﺎ (ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﺍﻟﻮﺍﺡ ﺗﻮﺭﺍﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪﺍﻡ ﻳﺎ) ﺍﺯ ﭘﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺟﺎﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻡ؟ ﻣﻠﻚ ﺍﻟﻤﻮﺕ ﺗﺮﻧﺠﻰ ﺑﻪ ﻭﻯ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺑﺒﻮﻳﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻳﻚ ﺑﻮﻳﻴﺪﻥ ﺭﻭﺡ ﻭﻯ ﺭﺍ ﻗﺒﺾ ﻛﺮﺩ. ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻳﺎ ﺍﺀﻫﻮﻥ ﺍﻟﺎﺀﻧﺒﻴﺎﺀ ﻣﻮﺗﺎ ﻛﻴﻒ ﻭ ﺟﺪﺕ ﺍﻟﻤﻮﺕ؟ ﻗﺎﻝ: ﻛﺸﺎﺓ ﺗﺴﻠﺦ ﻭ ﻫﻰ ﺣﻴﺔ. (ﻳﻌﻨﻰ: ﺍﻯ ﺁﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺁﺳﺎﻧﺘﺮﻳﻦ ﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻯ! ﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻳﺎﻓﺘﻰ؟ ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﭽﻮﻥ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﻯ ﻛﻪ ﭘﻮﺳﺖ ﺍﺯ (ﺑﺪﻥ) ﺁﻥ ﺑﺮ ﻛﻨﻨﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺯﻧﺪﻩ
@Dastanhaykotah
#حکیمانه
✨ در آیہ ياد شده؛
قرآن ڪریم ما رو متوجہ این مطلب میڪنہ ڪہ در ڪارها بہ حاضر و ناظر بودن خدا توجہ ڪنیم.
مردے تصمیم بہ جدایے از همسرش گرفتہ؛مهریہ رو پرداخت ڪردہ.
دو شاهد هم آوردہ و ...
قرآن مے فرماید ؛
علاوہ بر اینها یادت باشہ ڪہ خدا حرفاتون رو میشنوہ و از ظاهر و باطن شما آگاهہ.
یعنے ببین روز قیامت میتونے جواب بدے در دادگاہ خدا ڪہ چرا این ڪار رو ڪردے؟
🖇 همہ توهین هایے ڪہ در جریان طلاق_متأسفانہ_صورت میگیرہ رو خدا میشنوہ.
از همہ دل هایے ڪہ در جریان طلاق شڪستہ میشہ خدا خبر دارہ.
💥بنظرم اگہ مردم متوجہ این دو صفت خدا بودند انقدر راحت حاضر بہ جدایے نمے شدند.
در هرصورت هر تصمیمے میخوایم بگیریم یادمون باشہ ڪه
«فان اللہ سمیع علیم»
و روز قیامت بہ پاے حسابرسے چنین خدایے خواهیم رفت.
📖 📖 📖 📖 📖 📖
📚 آیہ 227سورہ بقرة:
«و ان عزموا الطلاق فان اللہ سمیع علیم»
📚 ترجمه:
و اگر تصمیم بہ طلاق گرفتید پس خدا بسیار شنوا و
@Dastanhaykotah
#حکیمانه
⁉️کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد...
✅ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم...
⁉️وقتی بر در خانه اش رسیدم
هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!
هر چه بود باز بود...
⁉️گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟
✅✨✅ندا آمد: این را گفتم که بیایی...
✔️وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!
☑️☑️☑️کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر
@Dastanhaykotah
#داستان
سال ها پیش پدربزرگ از مکه برایمان سوغاتی آورده بود
برای من یک تفنگ آورده بود که با باتری کار می کرد. هم نور پخش می کرد و هم صدایی شبیه به آژیر داشت ... آنقدر دوستش داشتم که صبح تا شب با خودم تفنگ بازی میکردم ...همه را کلافه کرده بودم ...می گفتند انقدر صدایش را در نیار ...انقدر تفنگ بازی نکن ، باتری اش تمام می شود
یادم می آید می خندیدم و میگفتم خوب تمام شود میروم باتری میخرم و باز بازی می کنم ...
چند روزی گذشت تا برایمان مهمان آمد، وسط تفنگ بازی با پسر مهمان دقیقا جایی که حساس ترین نقطه ی بازی بود باتری تفنگم تمام شد ... دیگر نه نور داشت و نه آژیر می کشید... نمی توانستم شلیک کنم و بازی را باختم ...
امروز به این فکر می کنم که چقدر شبیه کودکیم هست این روز ها ...تمام انرژی ام را بیهوده هدر دادم برای انسان هایی که نبودند یا نماندند، برای کار هایی که مهم نبودند... حالا که همه چیز مهم و جدی ست ،حالا که مهمترین قسمت بازی ست انرژی ام تمام شده ... بعضی وقت ها نمی دانی چقدر از انرژیت باقی مانده ، فکر میکنی همیشه فرصت هست ولی حقیقت این است گاهی هیچ فرصتی نداری...
اگر روزی صاحب فرزند شدم به او خواهم گفت مراقب باتری زندگی ات باش ، بیهوده مصرفش نکن ، شاید جایی که به آن نیاز داری
@Dastanhaykotah
مرد ثروتمندی که زن و فرزند نداشت، تمام کارگرانش را برای صرف شام دعوت کرد.
جلوی آنها یک جلد قرآن مجید و مقداری پول گذاشت و هنگامی که از صرف شام فارغ شدند از آنها پرسید قرآن را انتخاب میکنید یا پول را...؟!
اول از نگهبان شروع کرد و گفت یکی را انتخاب کنید:
نگهبان گفت آرزو دارم که قرآن را انتخاب کنم ولی تلاوت قرآن را بلد نیستم
پس پول را میگیرم که فایدهی آن با توجه به وضعیت من بیشتر هست و پول را انتخاب کرد.
سپس از کشاورزی که پیش او کار میکرد خواست یکی را انتخاب کند:
کشاورز گفت زن من خیلی مریض است و نیاز به پول دارم تا او را معالجه کنم
اگر مریضی او نبود قطعا قرآن را انتخاب میکردم ولی فعلا پول را انتخاب میکنم.
سپس از آشپز پرسید که قرآن را انتخاب میکنید یا پول را؟
آشپز گفت من تلاوت قرآن را خیلی دوست دارم ولی من پیوسته مشغول کار هستم ، وقتی برای قرائت قرآن ندارم
بنابراین پول را بر میگزینم...
نوبت رسید به پسری که مسئول حیوانات بود[این پسر خیلی فقیر بود]
مرد ثروتمند گفت من یقین دارم که تو پول را انتخاب میکنی تا غذا بخری یا به جای این کفش پارهی خود کفش جدیدی بخری
پسر گفت: درست است که من نیاز دارم کفش نو بخرم یا اینکه مرغی بخرم و با مادرم میل کنم ؛ ولی من قرآن را انتخاب میکنم ، چرا که مادرم گفته است:
*یک کلمه از جانب خداوند تبارک و تعالی ارزشمندتر از هر چیز است و مزه و طعم آن از عسل هم شیرینتر است*
قرآن را برداشت ؛ بوسهای بر آن زد و آن را گشود تا بخواند ؛ بین آن دو پاکت دید:
در یکی از آنها ده برابر آن مبلغی بود که بر میز غذا وجود داشت
در دیگری وصیتنامهای بود که ایشان را وارث تمام اموال و دارایی مرد ثروتمند قلمداد میکرد.
مـــــــرد ثروتمند گفــــــت:
*هر کسی گمانش نسبت به خداوند خوب باشد خدا او را ناامید نمیکند.*
گمان شما نسبت به پروردگار جهانیان چگونه است؟!؟
آيه 124 سوره مباركه «طه» رويگردانی و اعراض از ذكر و ياد خدا را عامل اصلی تنگدستی و سختی در زندگی انسان معرفی میكند:
*«وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى»*
پس تلاش کنیم از خدا و قرآن فاصله نگیریم.
*سعی کنیم یه جوری زندگی کنیم*
*که خداراضی باشه نه بندهی خدا*
@Dastanhaykotah
✅جالبه اگه دوست دارین
گناه کنین بخونین !!
✍فردی نزد امام حسین(ع)آمد و گفت:
من گناه می کنم و از بهشت و جهنم خدا برایم نگو که من این ها را می دانم ولی نمی توانم گناه نکنم و باز گناه می کنم! امام حسین علیه السلام فرمودند: برو جایی گناه کن که خدا تو را نبیند، او سرش را پایین انداخت و گفت: این که نمی شود.(چون خداوند بر همه چیز ناظر است) امام حسین(ع) فرمودند: جایی گناه کن که ملک خدا نباشد. مرد فکری کرد و گفت: این هم نمی شود.(چون همه جا ملک خداوند است) امام فرمودند: حداقل روزی که گناه می کنی روزی خدا را نخور، گفت:نمی توانم چیزی نخورم...
❤️امام فرمودند: پس وقتی فرشته مرگ" عزرائیل" آمد و تو را خواست ببرد تو نرو. مرد گفت: چه کسی می تواند از او فرار کند. امام فرمودند: پس وقتی خواستند تو را به جهنم ببرند فرار کن، مرد فکری کرد و گفت: نمی شود. امام حسین(ع) فرمودند: پس یا ترک گناه کن یا فرار کن از خدا، کدام آسان تر است؟ او گفت: به خدا قسم که ترک گناه آسان تر از فرار کردن از خداست.
@Dastanhaykotah
┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•#پند
آراستگی هر چیزی
در گرو چیز دیگری است:
آراستگی ثروت
در انفاق و بخشیدن است...
آراستگی شجاعت
در گذشت و بخشش است...
آراستگی اصل و نسب
به ادب
@Dastanhaykotah
#حکیمانه
🖇ای فرزند آدم!🖇
✨ملائکه من شب و روز مراقب تو هستند...
✨آنچه را میگویی و انجام می دهی، کم یا زیاد، همه را می نویسند...
✔️آسمان بر آنچه از تو دیده شهادت میدهد...
✔️و زمین بر آنچه روی آن انجام داده ای گواهی می دهد ...
✔️خورشید و ماه و ستارگان بر آنچه می گویی و عمل میکنی شهادت خواهند داد...
✅خود نیز بر قلب و بر اعمال مخفی تو آگاهم ،
✨پس از خودت غافل
@Dastanhaykotah
#داستان_آموزنده
نوشته اند: روزى اسكندر مقدونى نزد ديوجانس آمد تا با او گفتگو كند. ديوجانس كه مردى خلوت گزيده و عارف مسلك بود،اسكندر را آن چنان كه او توقع داشت، احترام نكرد و وقعى ننهاد .اسكندر از اين برخورد و مواجهه ديوجانس ، برآشفت و گفت :اين چه رفتارى است كه تو با ما دارى؟
آيا گمان كرده اى كه از ما بى نيازى؟
دیوجانس گفت : آرى بى نيازم .
اسکندر به او گفت: تو را بى نياز نمى بينم .بر خاك نشسته اى و سقف خانه ات ، آسمان است.از من چيزى بخواه تا تو را بدهم
دیوجانس پاسخ داد : اى شاه !من دو بنده حلقه به گوش دارم كه آن دو، تو را اميرند .تو بنده بندگان منى
اسکندر با تعجب پرسید : آن بندگان تو كه بر من اميرند،چه كسانى اند
دیوجانس گفت خشم و شهوت. من آن دو را رام خود كرده ام ؛ حال آن كه آن دو بر تو اميرند و تو را به هر سو كه بخواهند مى كشند
برو آن جا كه تو را فرمان مى برند؛،نه اين جا كه فرمانبرى زبون و خوارى
@Dastanhaykotah
#داستان 📜
📚بحارالانوار جلد ۲
✨انفاق نان جو
حسن و حسين عليهماالسلام مريض شدند. پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله با چند تن از ياران به عيادتشان آمدند. گفتند:
- يا علي! خوب بود نذري براي شفاي فرزندانت مي كردي.
علي عليه السلام و فاطمه عليهماالسلام نذر كردند، اگر عزيزان شفا يابند، سه روز روزه بگيرند. خود حسن و حسين عليهماالسلام و فضه كه خادمه آنها بود نيز نذر كردند كه سه روز روزه بگيرند. چيزي نگذشت كه خداوند به هر دو شفاي عنايت فرمود. روز اول را روزه گرفتند در حالي كه غذايي در خانه نداشتند. حضرت علي عليه السلام سه صاع (تقريبا سه كيلو) جو قرض كرد. حضرت زهرا عليهاالسلام يك قسمت آن را رد كرد. پنج عدد نان پخت. وقت غروب سفره انداختند و پنج نفر كنار سفره نشستند.
✅هنگام افطار سائلي بر در خانه آمد و گفت: سلام بر شما اي خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله! من مستمندي از مستمندان مسلمين هستم. طعامي به من دهيد كه خداوند به شما از طعامهاي بهشتي عنايت كند.
🖇خاندان علي عليه السلام همگي غذاي خويش را به او دادند و تنها با آب افطار كردند و خوابيدند.
روز دوم را نيز روزه گرفتند. فاطمه عليهاالسلام پنج عدد نان جو آماده كرد و در سفره گذاشت.
✅موقع افطار يتيمي آمد و گفت: - سلام بر شما اي خاندان محمد صلي الله عليه و آله! من يتيمي مسلمانم، به من غذايي دهيد كه خداوند به شما از غذاي بهشتي مرحمت كند.
🖇همه سهم خود را به او دادند و باز با آب افطار كردند.
روز سوم را نيز روزه گرفتند. زهرا عليهاالسلام غذايي (نان جو) آماده كرد.
✅ هنگام افطار اسيري به در خانه آمد و كمك خواست. بار ديگر همه غذاي خويش را به اسير دادند و تنها با آب افطار كرده و گرسنه خوابيدند.
صبح كه شد علي عليه السلام دست حسن و حسين عليهماالسلام را گرفته و محضر پيامبر رسيدند. در حاليكه بچه ها از شدت گرسنگي مي لرزيدند. وقتي كه پيامبر صلي الله عليه و آله آنها را در چنان حالي ديد فرمود: يا علي! اين حالي را كه در شما مي بينم برايم بسيار ناگوار است. سپس برخاست و با آنان به سوي فاطمه عليهاالسلام حركت كردند. وقتي كه به خانه وارد شدند. ديدند فاطمه
عليهاالسلام در محراب عبادت ايستاده، در حالي كه از شدت گرسنگي بسيار ضعيف گشته و ديدگانش به گودي نشسته. رسول خدا صلي الله عليه و آله او را به آغوش كشيد و فرمود: از وضع شما به خدا پناه مي برم.
💥در اين وقت جبرئيل نازل گشت و گفت: اي رسول خدا! خداوند به داشتن چنين خانداني تو را تهنيت مي كند. آن گاه سوره (هل أتي) را بر او
@Dastanhaykotah
#پند
نماز مثل نهری جاری است که هرگاه بر پا میشود گناهان را میشوید و از بین میبرد.☘️💎
@Dastanhaykotah