✨﷽✨
#شهید_علی_ماهانی
✍ثواب یا گناه
وقتی از چیزی ناراحت میشد، با هیچکس حرف نمیزد و فقط سکوت می کرد. یک روز که از نماز جمعه برگشت، دیدم خیلی ساکت هست. پرسیدم: «داداش اتفاقی افتاده؟ ناراحت به نظر میرسی!»
با همان حجب و حیای همیشگیاش گفت: «کاش خانمها بیشتر مراقب حجابشون بودند. امروز پرده قسمت زنونه کنده شد و بی اختیار چشمم افتاد به خانمی که چادر سرش نبود و موهاش کامل پیدا بود؛ اگه بیشتر مراعات میکردند، ثواب نماز ما هم با گناه آلوده نمیشد».
📚کتاب روز تیغ، ص48
🔅امام علی (علیه السلام)
محفوظ بودن زن، براى سلامتىاش مفيدتر است و زيبايى او را با دوامتر مى كند.
📚غررالحكم و دررالکلم، ص 405
@Dastanhaykotah
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
این داستان مربوط به قبرستان تخت فولاد اصفهان است
یکی از آقایان نقل می کند: برادرم را که مدتی پیش فوت کرده بود در خواب دیدم با وضع و لباس خوبی که موجب شگفتی بود
. گفتم: داداش دیگر آن دنیا کلاه چه را برداشتی؟! گفت: من کلاه کسی را برنداشتم. گفتم: من تو را می شناسم. این لباس و این موقعیت از آن تو نیست. گفت: آری . دیشب، شب اول قبرِ مادر قبرکن بود. آقا سید الشهدا(ع) به دیدن آن زن تشریف آوردند و به کسانی که اطراف آن قبر بودند خلعت بخشیدند و من هم از آن عنایات بهره مند شدم. بدین جهت از دیشب وضع و حال ما خوب شده و این لباس فاخر را پوشیده ام
از خواب بیدار شدم ، نزدیک اذان صبح بود. کارهای خود را انجام داده و حرکت کردم به سمت تخت فولاد. برای تحقیقات سر قبر برادرم رفتم. بعضی قرآن خوان ها کنار قبرها قرآن می خواندند. از قبرهای تازه پرسیدم، قبر مادر قبرکن را معرفی کردند. رفتم نزد آقای قبر کن
احوال پرسی کردم و از فوت مادرش سوال کردم، گفت: دیشب شب اول قبر او بود
گفتم: روضه خوانی می کرد؟ روضه خوان بود؟ کربلا رفته بود؟ گفت: خیر ، برای چه می پرسی؟ داستان را گفتم ، او گفت: هر روز زیارت عاشورا می خواند
📚حکایاتی از عنایات حسینی، ص۱۱۱
@Dastanhaykotah
🔅 #پندانه
✍ خیلی راحت به دیگران نمرههای پایین و منفی ندیم
پسر کوچولو از مدرسه اومد و دفتر نقاشیاش رو پرت کرد روی زمین! بعد هم پرید بغل مامانش و زد زیر گریه!
مادر نوازش و آرومش کرد و خواست که بره و لباسش رو عوض کنه.
دفتر رو برداشت و ورق زد. نمره نقاشیاش 10 شده بود!
پسرک، مادرش رو کشیده بود، ولی با یک چشم، و بهجای چشم دوم، دایرهای توپر و سیاه گذاشته بود!
معلم هم دور اون، دایرهای قرمز کشیده بود و نوشته بود:
پسرم! دقت کن!
فردای اون روز مادر سری به مدرسه زد. از مدیر پرسید:
میتونم معلم نقاشی پسرم رو ببینم؟
مدیر هم با لبخند گفت:
بله، لطفا منتظر باشید.
معلم جوان نقاشی وقتی وارد دفتر شد، خشکش زد. مادر یک چشم بیشتر نداشت!
معلم با صدایی لرزان گفت:
ببخشید، من نمیدونستم، شرمندهام.
مادر دستش رو به گرمی فشار داد و لبخندی زد و رفت.
اون روز وقتی پسر کوچولو از مدرسه اومد، با شادی دفترش رو به مادر نشون داد و گفت:
معلممون امروز نمرهام رو 20 کرد. زیرش هم نوشته: «گلم، اشتباهی یه دندونه کم گذاشته بودم.»
@Dastanhaykotah
❣ #سلام_امام_زمانم❣
💞لبريز ترانہ و نوايم با تو
♥️از درد و غم زمان رهايم با تو😌
💞تو سبزترين بهار🌱 در جان منے
♥️سبز است تمام لحظہ هايم با تو
اللهـم عجـل لولیـک الفـرج🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این زندگى نیست که زیباست. این ما هستیم که زندگى را زیبا یا زشت مىبینیم.
دنبال رسیدن به یک خوشبختى بى نقص
نباشید.
از چیزهاى کوچک زندگى لذت ببرید.
اگر آنها را کنار هم بگذارید، مىتوانید کل مسیر را با خوشحالى طى کنید...🧡🍂
بهسمت آرامش✨
@besamte_aramesh 🌱🦢
آنچه ذهن انسان
میتواند به آن بیاندیشد
و باور داشته باشد،
مطمئناً میتواند به آن دست یابد...♥️🌱
بهسمت آرامش✨
@besamte_aramesh 🌱🦢
هرخانه ای حال و هوای خاص خودش را داره
بعضی خونه ها همین که وارد میشوی
عجیب آرامت میکنند انگار که جادویت کرده باشند
رسم شان است صبح ها آفتاب نزده
تا سر کوچه را آب و جارو میکنند
و صبح ها بوی چای تازه دم ونان برشته میدهند ♥️💐🍃
بهسمت آرامش✨
@besamte_aramesh 🌱🦢
آنچه ذهن انسان
میتواند به آن بیاندیشد
و باور داشته باشد،
مطمئناً میتواند به آن دست یابد...♥️🌱
بهسمت آرامش✨
@besamte_aramesh 🌱🦢
11.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از لحاظ روحی به همچین جایی نیاز دارم…
جایی پر از آرامش و سکوت🌱
📍جنگل پاییزی ،ماسوله گیلان 💚🍂
+ با صدای بلند گوش بدید 😍
بهسمت آرامش✨
@besamte_aramesh 🌱🦢
🍂
🌸 در زندگی افرادی هستند که
مثل قطار شهر بازی می مونن
از بودن با اونا لذت می بری
ولی باهاشون به جایی نمیرسی
بهسمت آرامش✨
@besamte_aramesh 🌱🦢