eitaa logo
به‌سمت آرامش 🌱✨
4.8هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
3 فایل
🌱🌻 بِسم‌الله‌الرَّحمنِ‌الرَّحیمِ✨ مدیریت: @Saheerr 📳 مجموعه تبلیغات (تبلیغات قاضی) https://eitaa.com/joinchat/356910065C5b56d32fe0
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 ▫️فرازی از وصیتنامه شهید محمدتقی سالخورده🌹 در میان ما، انسان‌هایی وجود دارند که فقط نیمه‌ی خالی لیوان را نگاه می‌کنند؛ حتی اگر لیوان پُر هم باشد، از پُربودنِ لیوان ایراد می‌گیرند، در گوشه و کنار شنیده می‌شود که این شهدا، کُشته‌ی بازی‌های سیاسی بزرگان شده‌اند، این حرف‌ها را نزنید، هرکسی که جان خود را مخلصانه در کف دست خود می‌گیرد، بدانید که برای بازی‌های سیاسی بزرگان نیست، نگویید ندانسته کار می‌کنند! نگویید فریب خوردند، بلکه کارشان ارزش الهی @Dastanhaykotah
📚حکایت مخترع دين و توبه امام صادق عليه السلام فرمود : مردي در زمانهاي گذشته زندگي مي كرد و مي خواست دنيا را از راه حلال بدست آورد ، و ثروتي فراهم نمايد كه نتوانست . از راه حرام كوشش كرد تا مالي بدست آورد نتوانست . شيطان برايش مجسم و آشكار شد و گفت : از حلال و حرام نتوانستي مالي پيدا كني ، مي خواهي من راهي به تو بياموزم كه اگر عمل كني به ثروت سرشاري برسي و عده اي هم پيرو پيدا كني ؟ گفت : آري مايلم . شيطان گفت : از نزد خودت ديني اختراع كن و مردم را به آن دعوت نما . او كيشي اختراع كرد و مردم گردش را گرفته و به مال زيادي دست يافت . روزي متوجه شد كار ناشايستي كرده و مردمي را گمراه نموده است ؛ تصميم گرفت به پيروانش بگويد كه گفته ها و دستوراتم باطل و اساسي نداشته است . هر چه گفت : آنها قبول نكردند و گفتند : حرفهاي گذشته ات حق بوده است و اكنون خودت در دينت شك كرده اي ؟ چون اين جواب را شنيد غل و زنجيري تهيه نمود و به گردن خود آويخت و مي گفت : اين زنجيرها را باز نمي كنم تا خداي توبه مرا قبول كند . خداوند به پيامبر صلي الله عليه و آله آن زمان وحي نمود كه به او بگويد : قسم به عزتم اگر آنقدر مرا بخواني و ناله كني كه بند بندت از هم جدا شود دعايت را مستجاب نمي كنم ، مگر كساني كه به مذهب تو مرده اند و آنها را گمراه كرده بودي به حقيقت كار خود اطلاع دهي و از كيش تو برگردند . نکته: توبه یعنی جبران. 📚پند تاریخ ج۴ ص۲۵۱، بحار ج۲ ص۲۷۷ @Dastanhaykotah
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش مصطفی هست🥰✋ *لـبـخـنــد*✨ *شهید مصطفی عارفی*🌹 تاریخ تولد: ۱۵ / ۱۰ / ۱۳۵۹ تاریخ شهادت: ۵ / ۲ / ۱۳۹۵ محل تولد: تربت جام← مشهد محل شهادت: سوریه *🌹شهید حسین هریری← 5 نفری سر سفره نشسته بودیم✨من گفتم از ما 5 تا، یکیمون خمس این راه میشه🌙بیاین یک قراری بذاریم هر کس شهید شد اون لحظه آخر که میگن امام حسین (ع) و بقیه اهل بیت میان؛✨ وقتی اهل بیت رو دید یک کاری کنه که بقیه بفهمن که دیده،🍃 بعد از این صحبت قرار بر این شد هر کس شهید شد لبخند بزنه،(:✨ ما میدونستیم و ایمان داشتیم به اینکه اهل بیت اون لحظه آخر تنهامون نمیزارن🌙ولی در حد شوخی بود که این موضوع رو مطرح کردیم🍃 بعد از چند ساعت که برای باز پس ‌گیری و آوردن پیکر شهدا به تل مزار رفتیم🥀وقتی به سنگر آقا مصطفی رسیدم، دیدم مصطفی به صورت روی زمین افتاده🥀همین که مصطفی رو برگردوندم، دیدم خون تازه ازش روی زمین ریخت،🥀در همان لحظه دیدم لبخند رو صورت مصطفی‌ست،(:✨اونجا بود که یاد اون شوخی سر سفره افتادم،‼️ پیکر مطهرش رو پایین آوردیم با اینکه خیلی پیکر جا به جا شد،💫 اما هنوز لبخند مصطفی بود.(:✨همسرش← آقا مصطفی یکبار توسط داعشی ها از ناحیه گوش مجروح شده🥀و شنوایی یک گوشش را از دست داده بود🥀او که داوطلبانه مدافع حرم شد✨ عاقبت با پرتاب نارنجک دشمن به شهادت رسید*🕊️🕋 *شهید مصطفی عارفی* *شادی روحش @Dastanhaykotah
پس از آن که به تنهایی یک تپه را که یک گردان از پس آزاد سازی آن برنیامده بود، تصرف کرد از جانب شهید سردار حاج‌حسین خرازی به «گردان تک نفره» معروف شد. تک تیر انداز افسانه ای دفاع مقدس شهید عبدالرسول زرین🌷 ❣❣❣❣❣ @Dastanhaykotah
♨️ یکی گفت: خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو! در جواب گفتم: اگه اکثر مردم اشتباه کنن و راه رو اشتباه برن منم باید برم دنبالشون؟! ◽️این حرف درست نیست... ◽️باید دنبال حق و حقیقت رفت... 📖 قرآن می‌فرماید: 💥أكثر الناس ﻻ‌ ﻳﻌﻠﻤﻮﻥ بیشتر مردم نمی دانند.! 💥أكثر الناس ﻻ‌ ﻳﺸﻜﺮﻭﻥ بیشتر مردم ناسپاس اند.! 💥أكثر الناس ﻻ‌ ﻳﺆﻣﻨﻮﻥ بیشتر مردم ایمان نمی آورند.! 💥أكثرهم ﻓﺎﺳﻘﻮﻥ بیشترشان گناهکارند.! 💥أكثرهم ﻳﺠﻬﻠﻮﻥ بیشترشان جاهلند.! 💥أكثرهم ﻻ‌ ﻳﻌﻘﻠﻮن بیشترشان تعقل نمیکنند.! ❗️پس نه تنها اکثریت نشانه حقانیت نیست بلکه در موارد زیادی اکثریت بر خلاف معیارهای الهی رفتار می کنند. ✅ پس عزیزان در مسیر حق برویم گرچه تعداد افراد ناحق زیاد باشن... خدا را بشناسیم... خدایی ها را بشناسیم... و حقیقت هرچه بود، دنبال آن برویم... والعاقبه للمتقین... @Dastanhaykotah
🔺مقدس اردبیلی رفت حمام ، دید حمامی دارد در خلوت خود میگوید : خدایا شکرت که شاه نشدیم ، خدایا شکرت که وزیر نشدیم ، خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدیم ! مقدس اردبیلی پرسید: آقا خب شاه و وزیر ظلم میکنند ، شکر کردی که در آن جایگاه نبودی ، چرا گفتی خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدی؟ گفت: او هم بالاخره اخلاص ندارد ! شما شنیدی میگویند مقدس اردبیلی ، نیمه شب دلو انداخت آب از چاه بکشه دید طلا بالا آمد ، دوباره انداخت دید طلا بالا آمد ، به خدا گفت: خدایا من فقط یک مقدار آب میخواهم برای نماز شب ، کمک کن! مقدس گفت: بله شنیدم ... حمامی گفت:.اونجا ، نصفه شب، کسی بوده با مقدس؟ مقدس گفت: نه ظاهرا نبوده ... حمامی گفت: پس چطور همه خبر دار شدند؟ پس معلوم میشود خالص خالص نیست!! و مقدس میگوید یک دفعه به خودم آمدم و فهمیدم یعنی چه این روایت که "ریا در مردم، پنهان تر است از جنبیدن و حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه در شب تاریک ..." ✅ بساط مهیاست در فضای مجازی ، @Dastanhaykotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤔گاهی خدا میفرماید نعمتهایم را یادکنید اما در اینجا صحبت از یادکردن نعمتها نیست بلکه میفرماید خودم را یاد کنید❤️ 🤲خدایا! نمیدانم در شلوغی‌های متلاطم دنیا نام و یاد تو کجای شبانه روزم قرار دارد؟! 🍃اما میدانم! آرامشم وابسته‌ی به آن است هرچه بیشتر یادت کنم آرام‌ترم و هرچه کمتر... پس به‌یادم باشید،تا به یادتان باشم وشکر مرا گویید و در برابر نعمتها کفران نکنید. @Dastanhaykotah
📝 📖 📌میدونی اعتماد به خدا یعنی چی؟📌 💫ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﻋﻠﻴﻪ السلام ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍﻱ ﭘﺮﺳﻴﺪ : ⁉️ﺩﺭ ﻣﺪﺕ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭﻱ؟ ☑️ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ 🖇ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﻱ ﻛﺮﺩ ...... ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎﺩ!!! ﺑﻌﺪﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ....... 📌ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻭﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !! ⁉️ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ ؟ ☑️ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﭼﻮﻥ ﻭﻗﺘﻴ ﻜﻪ ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪﻭﺍﻧﺪ ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ ... 📌ﻭﻟﻲ ﻭﻗﺘﻲ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩﻱ ، ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﻲ!!!📌 ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ !!! 📖خداوند چه زیبا فرمود: ✨وَما مِن دابَّةٍ فِي الأَرضِ إِلّا عَلَى اللَّهِ رِزقُها ... ✨هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر خداست!... 📖سوره هود، آیه @Dastanhaykotah
تو چرا آنقدر دوست داشتنی هستی؟! من که در این ماه، دستپاچه می شوم نمی دانم، نمی دانم دقیقا چه باید کنم که این همه لحظات ناب را از دست ندهم ... ماه رجب عزیزم، تو چنین خوب چرایی؟! چرا این همه تو را دوست دارم؟! می خواهم که لحظاتت را در آغوش بکشم، می خواهم، قطره ای باشم در دریای بیکرانِ تو ... می خواهم غرق شوم در انتهای نگاهِ محبوب ... می خواهم جان بدهم تا صاحبِ تو، نگاهش مداوم باشد... قلب مبتلای عاشق، اسیر در آسمان پر ز نور توست، حال پروازم @Dastanhaykotah
🔰 | خاطره ای از علی محمودوند به روایت همرزم شهید 🔻روز سوم بهمن ماه بود علی از استراحتگاه که خارج شد، نگاهی به آسمان انداخت، و گفت: 🌟«تو به من قول دادی،‌ تو ده روز دیگر فرصت داری، به قولی که به من دادی عمل کنی وگرنه می‌روم و دیگه پشت سرم را نگاه نمی‌کنم» 🔸پای مصنوعی‌اش شکسته بود، با خنده کمی لی‌لی‌ رفت و به ما گفت:«این پا روی مین رفتن داره» بالاخره یوم‌الله ۲۲ بهمن ماه از راه رسید علی به میدان مین رفت، و حدود ۶۲ الی ۶۳ مین را پیدا کرد. 🔸من نیز کنارش بودم،‌ به آخرین مین که رسیدیم، کسی مرا صدا زد. حدود ۷ متر از علی دور شدم،‌ ناگهان صدای انفجاری مهیب در دشت پیچید، به طرف محمودوند دویدم، ‌او با پیکری خونین روی زمین افتاده بودم باورم نمی‌شد اما خدا هیچ‌گاه خلف وعده نمی‌کند. 🔶حسین شریفی‌نیا با شنیدن خبر شهادت او به سراغ مهر متبرک حاجی رفت، بهترین یادگاری از علی مهری که خاک پیکر ۱۰۰ شهید را با خود به همراه داشت، حالا هربار که سر بر سجده می‌گذارد، عطر حضور او را میان سجاده‌اش احساس می‌کند. @Dastanhaykotah
شهید علی سیفی نوجوان که بود، یک شب مهمان ما بود. صبح وقتی از خواب بیدار شد که نماز صبحش قضا شده بود. خیلی ناراحت بود. وسایلش را جمع کرد و رفت. تا مدت ها خبری از او نداشتم. بعدها فهمیدم دو هفته به خاطر یک نماز قضا روزه گرفته بود. شهید علی سیفی منبع: کتاب بیا مشهد @Dastanhaykotah
💠﷽💠 ✨مرحوم شیخ مرتضی زاهد از خوبان تهران بود، که نماز جماعتش محفل انس بندگان خوب خدا بود. ایشان پس از نماز روایتی می خواند و موعظه ای می کرد و چند مسئله شرعی می گفت. . 🌙یک بار وقتی شب از مسجد به منزل بر می گردد و رساله را می بیند، متوجه می شود که مساله شرعی را اشتباه به مردم گفته است. . ✨شبانه راه می افتد و یکی یکی در خانه ی کسانی که پشت سرش نماز خوانده بودند و آن ها را می شناخت، می زند و می گوید: آقا من مسئله را اشتباه گفتم و درست آن چنین است. یکی از اهالی می گوید: حاج آقا، حالا چه عجله ای داشتید؟ خودتان را به زحمت انداختید. فردا شب بعد نماز تصحیح می کردید و درستش را می گفتید. . 🌙شیخ مرتضی می گوید: عزیزم، شما عجله ندارید. شاید حضرت عزرائیل عجله داشته باشد و امشب آخرین شب عمر من باشد و کار به فردا نکشد و دیگر فرصت درست کردنش را نداشته باشم! . . ✨چنین کسانی همیشه آماده اند. قشنگ زندگی می کنند و چون می دانند راهشان طولانی است و بدون راهنما نمی توانند این راه بی نهایت را بروند، دائم مضطر به اولیای الهی و متوسل به آن ها هستند. @Dastanhaykotah