🎯#جمعه_های_انتظار
❓در مورد امام زمان ارواحنا فداه چه کتابی باید بخوانیم؟ 👇👇
#جهادتبیین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔰به ما در «بعثت مردم» بپیوندید:👇👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/980484136C2f194b57ea
❓در مورد امام زمان ارواحنا فداه چه کتابی باید بخوانیم؟
🌷معرفی 27 هفت کتاب در مورد امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف
✅ میدانیم که کتابهای فراوانی در این زمینه نوشته شده است.
✋اما مهم اینست که بدانیم ما چه سؤالی در این موضوع داریم؟
باید توجه کنیم که این کتاب قرار است چه مشکلی از اعتقاد به مهدویت را میخواهد حل کند؟
از این رو هیچوقت نمیتوانیم یک کتاب واحد را برای همه تجویز کنیم.
✅آیا سؤال ما راجع به شخصیت امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف است؟
📚کتاب «جوان! امام زمانت را بشناس»
✅آیا سؤال ما راجع به نگاه تاریخی به عصر غیبت صغری و غیبت کبری است؟
📚کتاب «تاریخ عصر غیبت»
✅آیا راجع به طول عمر امام زمان ارواحنا فداه پرسش داریم؟
📚کتاب «راز طول عمر از دیدگاه علوم و ادیان»
✅در مورد ملاقات و تشرّفات
📚کتاب «جلوههای پنهانی»
✅ در مورد وظایف منتظران
📚کتاب «شمیم آشنایی»
🔹و موضوعاتی از این قبیل...
💠به همین خاطر لینک معرفی 27 هفت کتاب در مورد امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف را داخل کانال قرار میدهیم که هر مخاطبی، فراخور حال خویش آن را مطالعه کند.👇
mshrgh.ir/226043
#جهادتبیین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔰به ما در «بعثت مردم» بپیوندید:👇👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/980484136C2f194b57ea
7.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خالیبندی
✅چند شب پیش، داشتم میرفتم یکی از مساجد قم سخنرانی با موضوع جهاد تبیین در اندیشهی حضرت آقا.
اسنپ گرفتم.
با راننده در مورد ماشین ایرانی و خارجی صحبت شد و گلایهها از وضعیت مردم ایران بالا گرفت. و گرونی و کمبود و...
میگفت: رفیق خودم توی آلمان توالت میشوره!
یکسال کار کرد خونه خرید!
کمتر از یکسال کار کرد ماشین خرید!
تازه دولت اونجا اگر خونه ات کوچیک باشه، درخواست میدی برات بزرگترش رو میده!
و ماشینت رو هم هر چند وقت یه بار بخواهی عوض میکنی! و...
حرف از عزّت نفس و... به کنار.
اومدم خونه. فرداش دیدم این فیلم مستند رو توی کانال #خارج_بدون_فیلتر گذاشته بود.
فقط سؤالم اینه:
«چرا ما ایرانیها باید اینهمه غریبه پرست باشیم؟!»
«چرا حتی احتمال نمیدیم که این بنده خدا که این همه از زندگی گل و بلبل اونجا برامون حرف میزنه؛ خالی بندی کرده باشه؟!»
یکبار چهارتا سلبریتیِ #دوزاری یک رویایی بافتند که مرکل سالهاست یک دست لباس میپوشه!
یعنی زنی که مدل لباس با اون سنش هر روز یک دست لباس میپوشه را سادهزیست معرفی میکنند (فقط لازمه اسمش به آلمانی را سرچ کنید)
و مردمی که از فقر لامپها را خاموش میکنند؛ صرفهجو،
خانوادههایی که مثل چهل سال قبل در ایران در زمستان با جوراب پشمی در خانه راه میروند، هم لابد نوستالژیک هستند🤒
قورباغه را رنگ میکنند جای ....
خداقوت و تشکر از دوستان کانال (@kharej2025)
#جهادتبیین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔰به ما در «بعثت مردم» بپیوندید:👇👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/980484136C2f194b57ea
📌#مناسبتها
#ماه_ذیالقعده
📿 *نماز روز یکشنبه ذی القعده*
🍀 [سید بن طاووس] برای روز یکشنبه این ماه نمازی با فضیلت بسیار از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله روایت کرده؛
🔶🔹 مختصر آن فضیلت این است که هرکه آن را بجا آورد، توبهاش پذیرفته حق و گناهش آمرزیده میشود و طلبکاران او در قیامت از وی راضی گردند و با ایمان از دنیا برود و ایمانش از او گرفته نشود و قبرش وسیع و نورانی گردد و پدر و مادرش از او راضی شوند و آمرزش حق نصیب پدر و مادر و فرزندان و نژاد او گردد و روزی او توسعه یابد و فرشته مرگ در وقت مردن با او مدارا کند و جانش را به آسانی بستاند.
✍️ و کیفیت آن نماز چنین است:
✅ روز یکشنبه غسل بجا آورد و وضو بگیرد
✅ و *چهار رکعت* نماز بخواند، در هر رکعت سوره *«حمد»* را *«یک مرتبه»* و سوره *«توحید»* را *«سه مرتبه»* و سوره *«فلق»* را *«یک مرتبه»* و سوره *«ناس»* را *«یک مرتبه»* بخواند و
✅ پس از نماز *«هفتاد مرتبه»* استغفار کند و استغفار را با *«لَاحَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّٰهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»* ختم نماید،
✅ سپس بگوید: *«يَا عَزِيزُ يَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِناتِ فَإِنَّهُ لَايَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلّا أَنْتَ»*؛ «ای توانا، ای آمرزنده، گناهان من و همه مردان و زنان مؤمن را بیامرز که گناهان را جز تو کسی نمیآمرزد.»
📚 مفاتیح الجنان
#جهادتبیین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔰به ما در «بعثت مردم» بپیوندید:👇👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/980484136C2f194b57ea
✅اعمال روز و شب دحوالارض
#جهادتبیین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔰به ما در «بعثت مردم» بپیوندید:👇👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/980484136C2f194b57ea
🎯#تذکر_تلنگر
✅امروز، فردای دیروز توست!
❓تا کی باید بگیم که «از فردا فلان کار رو شروع میکنم»؟
❓تا کی باید بگیم که «از فردا فلان کار رو میذارم کنار»؟
🔅خب! امروز، همون فرداییه که منتظرش بودی...
💎اگر فهمیدی که باید یه کار خوب انجام بدی، یا یه تغییر خوب داشته باشی؛
منتظر شنبه و فردا و حتّی ساعت بعد نباش... با توکّل به خدا همون لحظه شروع کن!
☝️اگه اقدام نکردی و بعدش غصه خوردی، کسی رو ملامت نکن...
🍀امیرالمؤمنین علیه السلام: إضاعَةِ الفُرصَةِ غُصّة؛ از دست دادن فرصت، غُصّهآور است. (نهج البلاغه : حکمت 114) 🍀
#امروز_فردای_دیروز_توست
#نهج_البلاغه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔰به ما در «بعثت مردم» بپیوندید:👇👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/980484136C2f194b57ea
بعثت مردم
📌#مناسبتها #ماه_ذیالقعده 📿 *نماز روز یکشنبه ذی القعده* 🍀 [سید بن طاووس] برای روز یکشنبه این ماه
#یادآوری
🙏آخرین نماز یکشنبه ذیالقعده را از دست ندهیم...
#جهادتبیین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔰به ما در «بعثت مردم» بپیوندید:👇👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/980484136C2f194b57ea
📆 ناگفتههایی از حادثهی تلخ 6 تیر 1360👇👇
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔰به ما در «بعثت مردم» بپیوندید:👇👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/980484136C2f194b57ea
بعثت مردم
زندگی پس از زندگی 🎥تجربه نزدیک به مرگ (شهادت) امام خامنهای حفظهاللهتعالی از زبان خودشان 🌷«وقتی
📆ناگفتههایی از حادثهی تلخ 6 تیر 1360/
سوء قصد به جان مقام معظم رهبری در روز ششم تیر۱۳۶۰ اتفاق افتاد که حادثه تلخی را در اذهان ملت ایران به ثبت رساند.
چهار یا پنج روز از عزل بنیصدر میگذشت و جنگ با عراق و شورش منافقین بعد از اعلام جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی، بحث داغ محافل بود.
آیتالله خامنهای که از جبههها برگشته و خدمت امام(ره) رسیده بودند، بعد از دیدار طبق برنامهی شنبهها عازم یکی از مساجد جنوبشهر برای سخنرانی بودند.
خودرو حامل آیتالله خامنهای که از جماران حرکت میکرد، آن روز مهمان ویژهای داشت؛ خلبان عباس بابایی که میخواست درد دلهایش را با نمایندهی امام(ره) در شورای عالی دفاع در میان بگذارد. آنها نیم ساعت زودتر از اذان ظهر به مسجد ابوذر رسیدند و گفتوگویشان را در همان مسجد ادامه دادند.
نماز ظهر تمام شد. آقا رفتند پشت تریبون. نمازگزاران همانطور منظم در صفوف نماز نشسته بودند. پرسشهای نوشتهی مردم را به سخنران میدادند، اگرچه بعضی از پرسشها تند و حتی گاهی بیربط بود.
آقا در سخنرانی مقدمهای چیدند تا به اینجا رسیدند که: «امروز شایعات فراوانی بین مردم پخش شده و من میخواهم به بخشی از آنها پاسخ بدهم.»
بین جمعیت، ضبط صوتی دست به دست شد تا رسید به جوانی با قد متوسط و موهای فر و کت و پیراهن چهارخانه و صورتی با تهریش مختصر که آن روزها کلیشهی چهره و تیپ خیلی از جوانها بود. خودش را رساند به تریبون. ضبط را گذاشت روی تریبون؛ درست مقابل قلب سخنران. دستش را گذاشت روی دکمهی Play. شاسی تق تق صدا کرد و روشن نشد؛ مثل حالت پایان نوار، اما او رفت.
یک دقیقه نگذشت که بلندگو شروع کرد به سوت کشیدن. آقا همینطور که صحبت میکردند، گفتند: «آقا این بلندگو را تنظیم کنید.» بعد خودشان را به سمت چپ کشیدند و از پشت تریبون کمی عقب آمدند و به صحبت ادامه دادند: «در زمان امیرالمؤمنین، زن در همهی جوامع بشری، نه فقط در میان عربها- مظلوم بود. نه میگذاشتند درس بخواند، نه میگذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسی تبحر پیدا بکند، نه ممکن بود در میدانهای... انفجار!
آقا که هنگام سخنرانی رو به جمعیت و پشت به قبله بودند، با یک چرخش 45 درجهای به طرف چپ جایگاه افتادند. اولین محافظ خودش را بالایسر آقا رساند. مسجد کوچک بود و همان یک محافظ، به تنهایی تلاش کرد که آقا را بیاورد بیرون.
امام جماعت، متحیر وسط مسجد مانده بود. چشمش به یک ضبط صوت افتاد که مثل یک کتاب، دو تکه شده بود. روی جدارهی داخلی ضبط شکسته، با ماژیک قرمز نوشته بودند «عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی».
بیرون از مسجد، در آغوش محافظ، لحظاتی به هوش آمدند. سرشان را آوردند بالا، اما زود سرشان افتاد. محافظها بلیزر سفید را انگار که ترمز نداشت، با سرعتی غیر قابل تصور میراندند.
در مسیر بیمارستان، هر وقت به هوش میآمدند، زیر لب زمزمهای میکردند؛ شهادتین میگفتند. لبها و چشمها تکان میخوردند؛ خیلی کم البته.
در خیابان قزوین، خودرو به یک درمانگاه کوچک رسید. پنج نفر آدم با قیافهی خونآلود و اسلحه به دست، وارد درمانگاه شدند و آقا را روی دست این طرف و آن طرف بردند.
با آن صورت خونآلود، کسی امام جمعهی شهر را نشناخت. دکتری با گوشی، دکتری ضربان قلب را گرفت: «نمیشود کاری کرد.» محافظها با سرعت به سمت در خروجی رفتند. پرستاری که تازه از راه رسیده بود، پرسید: «ایشان کی هستند؟ دارند تمام میکنند» اسم آقای خامنهای را که شنید، گفت: «ببریدشان بیمارستان؛ اما یک کپسول اکسیژن هم با خودتان ببرید.»
انگار کسی صدای آن پرستار را نشنید. کپسول را برداشت و خودش را به ماشین رساند. «آقا این کپسول لازمتان است.» کپسول اکسیژن و پایهی آهنی چرخدار را نمیشد برد توی ماشین. پایههای کپسول را تکیه دادند روی رکاب ماشین، پرستار هم نشست بالای سر آقا. در تمام راه، ماسک اکسیژن را روی صورت آقا نگه داشت و به همه دلداری داد.
یکی از محافظها پرسید: «حالا کجا برویم!؟» پرستار گفت: «بیمارستان بهارلو، پل جوادیه». ماشین انگار ترمز نداشت.
محافظ بیسیم را برداشت. کُدشان «حافظِ هفت» بود. «مرکز 50- 50»؛ این رمزِ آمادهباش بود، یعنی حافظ هفت مجروح شده. کسی که پشت دستگاه بود، بلند زد زیر گریه.
محافظ یکدفعه توی بیسیم گفت: «با مجلس تماس بگیر.» اسم دکتر فیاضبخش و چند نفر دیگر از پزشکهای مجلس را هم گفت؛ «منافی، زرگر، ... بگو بیایند بیمارستان بهارلو.»
ماشین را از در عقب بیمارستان بردند توی محوطه. برانکارد آورند و آقا را رساندند پشت در اتاق عمل. دکتر محجوبی از همدان آمده بود بیمارستان بهارلو. تازه جراحیش را تمام کرده بود. داشت دستش را میشست که از اتاق عمل خارج شود. آقا را که با آن وضع دید، گفت خیلی سریع دوباره اتاق عمل را آماده کنند.