eitaa logo
دوستانه
356 دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
12.5هزار ویدیو
353 فایل
بشتابیم سحر نزدیک است. *کپی مطالب با ذکر صلوات برای ظهور، آزاد است*
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حامیان انقلاب
✳ به چه دردی می‌خوری؟! 🔻 سر تا پاش پر از خاک بود. باید می‌رفت جلسه. رفت پیش راننده‌ی تانکر و گفت: «اگه می‌شه شیلنگ را بگیرند رو سر من تا سرم را بشورم.» بعد از کلی نق‌زدن، شیلنگ را گرفت رو سرش. با همون یک دستش شروع کرد به شستن سرش. نق‌زدن‌های راننده هنوز ادامه داشت. آخرش هم گفت: «آخه تو که دست نداری کی گفته بیای جبهه؟ تو به چه دردی می‌خوری؟» سرش را که شست، تشکر کرد و رفت. 💬 : حاج حسین که خیلی به درد امامش خورد. من چقدر به درد امامم می‌خورم؟ 📚 برگرفته از کتاب ؛ خاطراتی از سردار مجموعه‌ی ۱ 📖 ص ۹۱ ❤ 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1752760323C3dffc8e554 @gozideyekhabarha
✳️ ۲۵ سال کارش همین بود! 🔻 دکتر، سرش را پایین انداخت و گفت: متأسفم. ترکش به نخاع شما خورده و فلج شده‌اید! چند روزی در بیمارستان ماندم. بعد از آن، خانواده‌ام آمدند و مرا بردند. 🔸 اوایل فروردین زنگ خانه را زدند. همسرم رفت و در را باز کرد. صدای آشنایی به گوشم خورد. آمد توی اتاق. درست می‌دیدم؛ قاسم سلیمانی به دیدنم آمده بود. با دست‌های گرمش مرا به آغوش کشید و چندبار بوسید. با آن همه مشغله چند ساعت با هم گپ زدیم. بعد به همسرم گفت: تصمیم گرفته‌ام اول هر سال بیایم و به ناصر خدمت کنم. 🔺 دقیقا ۲۵ سال این کارش بود. اول هر سال به کرمان می‌آمد، سری به پدر و مادرش می‌زد و بعد از دو سه روز می‌آمد و پرستارم می‌شد، غذا درست می‌کرد و حمامم می‌برد. هم خوشحال بودم که فرمانده‌ام کنارم هست؛ هم ناراحت که برایش مزاحمت درست کرده‌ام. خدا خیرش دهد! 📢 راوی: جانباز شهید ناصر توبه‌ای‌ها 📚 برگرفته از کتاب 📖 صفحات ۳۲ و ۳۳ ❤️ #⃣ @beshetabim 👈 با دوستانه تا ظهور