ظهر عاشورا....🏴
شهید علـے اصغر وصالـے
تاریخ تولد: ۱۵ / ۷ / ۱۳۲۹
تاریخ شهادت: ۲۸ / ۸ / ۱۳۵۹
محل تولد: دولاب تهران
محل شهادت: گیلانغرب
همرزم ← اصغر در عملیاتها پیشتاز بوداگر در دل شب برای شناسایی میخواست برود و نیروهایش خواب بودند
دلش نمیآمد آنها را بیدار کند و خودش میرفت روز تاسوعا بود تصمیم گرفته شد عملیاتی برای روز عاشورا تدارک دیده شودنزديکیهای ظهر عاشورا بود🏴چند گلوله به سر و کتف علی اصغر خوردو از بالای تپه به زمين افتادهمرزمش سريع خودش را به او رساند. اصغر اسلحه اش را به او داد و گفت: «اسلحه ام را بگير تا به دست دشمن نيفتدجنازه ام را هم با خود ببريد»
همسر شهید← تیر به سر اصغر خورده بود و بی هوش بودبالای سرش دکتر انصاری رو دیدم. او را میشناختیم تا منو دید گفت: «باور کن هرکاری از دستم برمیآمد کردم ولی نشدتیر به ناحیهای از سر خورده که حتما کور خواهد شد.»گفتم: «تا آخر عمر باهاش میمونم.» گفت: «احتمال فلج بودنش بسیار زیاده.»گفتم: «هستم.»گفت: «زندگی خیلی سخت میشه براتون.»گفتم: «اصلا حرفشو نزن فقط نگهش دار.»نیمههای شب 28 آبان بوددیدم هنوز حلقهاش دستش هست. آقای آزاد گفت هرچه کردیم که حلقه را دربیاوریم، انگشتش را خم میکرد و اجازه نمیداداو تنها ۴۰ روز از شهادت برادرش میگذشت که در بیمارستان با عمل جراحی مغز بر اثر جراحت شربت شهادت را نوشید
#شهید_علیاصغر_وصالی_تهرانیفرد
#شادی_روح_پاکش_صلوات
@besooyekhodaa
شهیدے کـه همانند اربابش حسین(ع) سرش بریده شد
شهید سید میلاد مصطفوی
تاریخ تولد: ۱۵ / ۲ / ۱۳۶۵
تاریخ شهادت: ۲۵ / ۷ / ۱۳۹۴
محل تولد: همدان، بهار
محل شهادت: سوریه
همرزم← بهش گفتم، «سید وصیتی نداری، نمازی، روزهای؟» گفت، «من حتی یک روز نماز و روزه قضا ندارم خیالم راحت است، مادرم ما را از کودکی اهل نماز و روزه تربیت کرد.» گفت من ۱۵ سال است که نماز صبحم قضا نشده است!» در ذهنم حساب کردم، سید ۲۹ سالش بود یعنی هیچ نماز قضایی نداشت؟!برایم عجیب بود و من رو به فکر فرو بردسید اهل مسجد بودهمیشه خمس مالش رو دقیق حساب و پرداخت میکرد،پدر شهید← آقا میلاد توسط تک تیر انداز دشمن از ناحیه ی گلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت،دوستانش بعد از دو ساعت درگیری موفق به عقب آوردن پیکر میلاد نشده بودندو تنها توانسته بودند که پیکرش را در فاصله نزدیک و در یک جای امن قرار دهند اما بعد از درگیری میبینند که پیکرش نیست او در پی گمنامی بود و عاقبت نیز گمنامی نصیبش شد«میلاد به خواب دوستش آمده بود و عنوان کرده بود در مکان دیگری پیکرش مخفی شده است او گفته بود میخواستم گمنام بمانم، اما به خاطر پدرم بازمیگردم»پیکرش بدون سر، دست و پادر کنار درختی با فاصلهای از محل اولیه پیدا شداو همزمان با تاسوعا و عاشورا🏴 به شهادت رسید و توسط داعش سرش جداو بدنش قطعه قطعه شد*🕊️
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
#شادی_روح_پاکش_صلوات
@besooyekhodaa
پدر' پسرے کـه همدیگر را ندیدند
شهید سجاد طاهرنیا
تاریخ تولد: ۲۳ / ۵ / ۱۳۶۴
تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴
محل تولد: رشت،گیلان
محل شهادت: سوریه
سکانس اول (انتخاب نام پسرشان) همسر شهید←: آقا سجاد اسم حسين خوبه ؟+اوهوم! -امير علی ؟ + آرہ! -سبحان ؟ + اممم..-هادی چی ؟ -چيزہ.. ببين اينم علامت زدما، محمد امين؟ + اينم خوبہ!همسر آقا سجاد كتاب را انداخت و گفت: -ای بابا!.. سجاد من كه نميگم در مورد قشنگيشون نظر بدی!بگو كدوم بهترہ! يكيشو انتخاب كن ديگه!!سجاد خندید و با شيطنت نگاہ کرد: + اسم حالا مهم نيست مهم اينه كه قيافش به من ميرہ!(: همسرش كه سعی کرد قيافهی جدی خودش را حفظ کند و زير خندہ نزند،كتاب را سمت ديگر مبل سُر داد و رويش را بہ حالت قهر برگرداند!سجاد با مهربانی خندید و همسرش گفت حالا میبينيم ديگه كی ميبَرہ!...»سكانس دوم(مدتی بعد) ← همسر آقا سجاد آهسته كنار تابوت زانو زد.نوزاد را روی سينهی بابا گذاشت-سجاد تو بُردی...🥀راستی ..حسين ؟ امير علی ؟ سبحان ؟هادی؟ محمد امين؟ ..
نگفتی اسمشو چی بزارم..؟!.» شهید سجاد طاهرنیا شهید مدافع حرمیست که فرزند دومش ۶ ساعت بعد از اعزامش به سوریه به دنیا آمدو یکدیگر را ندیدندایشان در روز تاسوعا با لب تشنه با اصابت موشک در کنارش از ناحیه پهلو و پا آسیب دیدو با ذکر یا زهرا آسمانی شد
در سال ۱۴۰۲ خبر تکان دهنده بود: نسیبه علی پرست همسر شهید سجاد طاهرنیا پس از یک دوره بیماری به همسر شهیدش پیوست از این زوج آسمانی یک دختر به نام«فاطمه رقیه»و یک پسر به نام«محمدحسین»به یادگار مانده
#شهید_سجاد_طاهرنیا
#شادی_روح_پاکش_صلوات
@besooyekhodaa