#شب_جمعه_و_یاد_شهدا
🌷باسم رب الشهداء و الصدیقین🌷
🔹پیرمردی از اهالی آن تپه خبر داده بود شب های جمعه نور سبزی در آنجا می بیند،
🔸با تعدادی از بچه ها برای تفحص راه افتادیم و بعد از چندین ساعت جست و جو پس از یافتن حدود ۴۰ شهید منطقه را ترک کردیم.
🔹حدود دو هفته در عبور از منطقه مجداداً پیرمرد را دیدیم، ایستادیم و من گفتم: “خیلی از شما متشکرم، آدرسی که شما به من دادید، رفتیم و آنجا شهدایمان را پیدا کردیم”
🔸به ناگاه پیرمرد گفت: “نه، هنوز در آنجا شهید هست و من دوباره شب جمعه آنجا نور سبز را دیدم.”
🔹لذا مجداداً به تپه ها برگشتیم و وجب به وجب آنجا را گشتیم، اما از صبح تا ظهر هیچ خبری نشد…
🔸خسته شدیم… این را به شهدا گفتیم و از آنها خواستیم تا کمک کنند پیدایشان کنیم.
🔹در همین حین یکی از بچه ها با سر نیزه روی زمین را کوبید، نوک یک پوتین پیدا شد، سریع خاک ها را کاملاً از اطراف جنازه اش خالی کردیم.
🔸از جیبش یک کیف پلاستیکی در آوردم، در داخل آن یک وصیتامه بود، تمام کارت شهدا بعد از آنکه از خاک بیرون می آوردیم با هوا خوردن، نوشته هایش پاک می شد.
🔹اما وقتی تای کاغذ را باز کردم در عین آنکه هیچ اثری از پوسیدگی در آن نبود، نوشته هایش کاملاً سالم و ثابت باقی ماند. لذا مشتاق تر از همیشه شروع به خواندن کردم :
📝من سید حسن، بچه ی تهران و از لشکر حضرت رسول صل الله علیه و آله هستم … بعد از معرفی به اصل نامه اش رسیدم که اینچنین نوشته بود:
💚پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت شهدا را دعوت می کنند. فردا شب، شب حمله است. بدانید که شهدا بر حق اند.
🍃پشتوانه ی این مملکت، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. اگر این اتفاق نیفتاد، هر فکری که شما می کنید، بکنید.
💙پدر و مادر عزیزم! من در شب حمله، یعنی فردا شب به شهادت می رسم. جنازه ی من، هشت سال و پنج ماه و بیست و پنج روز در منطقه می ماند.
🍂بعد از این مدت، جنازه ی من پیدا می شود و زمانی که جنازه ی من پیدا شود، امام (ره) در بین شما نیست.
📖این اسراری است که ائمه علیه السلام به من گفتند و مرا به شهادت دعوت کردند و من به شما می گویم به مردم دلداری بدهید، به آنها روحیه بدهید و به آنهابگوییدکه
✅امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف پشتوانه ی این انقلاب است.
👈بگوییدکه ما فردا شما را شفاعت می کنیم
👈و بگویید:ما را فراموش نکنید🙏
📖همانطور که نشسته بودیم، دفتر و مدارک دنبالمان بود، سریع مراجعه کردیم و عملیاتی را که لشکر حضرت رسول صل الله علیه و آله در آن شب انجام داده بود، پیدا کردیم، دیدیم درست همان تاریخ بوده که هشت سال و پنج ماه و بیست و پنج روز از آن گذشته است‼️
✍راوی: سرهنگ حسین کاجی
#او_با_سپاهی_از_شهیدان_خواهد_آمد🙏
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم 🌹
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🆔 @besooyezohur
#همراه_با_کاروان_حسینی
🌷باسم رب الحسین🌷
⭕️یزید بر تخت لَم داده بود و دیگران، صف کشیده بودند در تالار به انتظار.
⚜پرده ها یک به یک فرو افتاد و گَرد مرگ بر تالار پاشیده شد.
🍂همه بی حرکت چون مردگان، جُم نخوردند جز یزید.
🌑همه جا همچون ظلمت شب، تاریک شد و سیاه،
💥و یزید وحشت کرد.
🔥مشعلی خاموش، یکباره شعله گرفت و شعلۀ آن رقصان شد.
🔺شبح پیرمردی ژولیده و کثیف، با گیسوانی بلند ظاهر شد.
🔻یزید نگاهی به افراد حاضر کرد،
🍁کسی تکان نمی خورد، گویی همه مرده بودند.
💥ترسید.
🗡شمشیر کشید و فریاد کرد.
🔹گفت : تو که هستی؟
🔸پیرمردِ ژولیده و کثیف، رقصید و دور او چرخید.
🔹گفت : منم صاحب نام بزرگ و طبل بزرگ،
🔸منم صاحب آتش ابراهیم و هودج در جمل،
🔹منم شیخ ناکثان و رُکن قاسطان و ظِل مارقان،
🔸منم مسافر کشتی نوح و پی کنندۀ ناقۀ صالح،
🔹منم رقاصۀ قتل یحیی،
🔸جادو ساز و جادوپرداز با موسی، گوساله ساز اسراییلیان،
🔹منم معمار سقیفه،
🔸منم قرآن بر نیزه،
🔹منم بدعت در دین محمّد،
🔸منم پیشوای طاغوتیان، از قابیل و نمرود و فرعون و هرود،تا آیندگان.
💥یزید در ترس و هراس بود و وامانده.
🔹گفت : تو که هستی؟
🔸گفت : شریک انعقاد نطفه ات را نشناختی؟
🔥شیطان!
🔹گفت : از من چه می خواهی؟
🔸گفت : دیگر هیچ! آنچه می خواستم انجام دادی.
🔹آمده ام در جشن تو شریک باشم.
⏳یکباره زمان به چرخش آمد و حاضران جان گرفتند و همه چیز روال خود گرفت.
⭕️یزید بر تخت لَم داده بود و دیگران، صف کشیده بودند در تالار به انتظار.
🗡نیزه داران پس کشیدند و مردی با طشت، سر سیدالشهداء را به ارمغان برای یزید آورد.
🔹گفت : رکابم را پُر از طلا و نقره کنید که من مرد بزرگی را کشتم،
🔸زمانی که عرب به قوم و نژاد فخر می کند،
❌من کسی را کشتم، که پدر و مادرش بهترین بودند،
❌من کسی را کشتم، که نژاد اش از همه والاتر بود.
🔥یزید برآشفت، برخاست و فریاد کرد.
🔹گفت : تو که می دانستی او بهترین است، چرا او را کشتی؟
🔸گفت : به امید دریافت جایزه از خلیفه!
🔹گفت : بهره ای از من به تو نمی رسد، جز آنکه گردنت را بزنم. ببریدش.
❄️نفس ها در سینه ها حبس شد، و نگاه متحیر جماعت حاضر، در رفت و آمد بود بین یزید و التماسِ مرد.
🗡نگهبانان مرد را بردند، تا سرش را به دم تیغ بسپارند.
🔥شمر و دیگران، با بازماندگان کاروان به تالار آمدند.
♨️یزید، حال نزار بازماندگان را که دید، خنده ای از سر تکبر سر داد.
🔸گفت : کاش بزرگان طایفۀ من که در بدر و اُحد کشته شدند، بودند و می دیدند،
🔹کاش بودند و از ناله و فغان بنی هاشم شاد می شدند.
🔸کشته های بزرگان بنی هاشم، در ازای کشته های ما در بدر.
🔹بنی هاشم خلافت را به بازی گرفته بود، و اِلا، نه خبری از آسمان آمده و نه وحی نازل شده بود.
❌سپس مَستِ از پیروزی، نشست و خیزران را برداشت، و بر لبان سر کوبید.
💔قلب و روح بازماندگان کاروان، زخم برداشت از این جسارت و چشمها گریان شد.
ادامه👇👇👇
💧در میان اشک و آه و ماتم،
🌟زینب! این یگانه زن برخاست.
🙏حمد کرد پروردگارش را و سپاس گفت او را و بر محمّد و آل محمّد درود فرستاد.
🔹گفت : ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ. (روم/۱۰)
🔸آنگاه فرجام کسانی که بدی کردند [بسی] بدتر بود، [چرا] که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به ریشخند میگرفتند.
🔹آهسته تر یزید! قدری درنگ کن، رسوا تویی نه ما.
🔸زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفته ای و ما را همانند اسیران خارجی به هر شهر و دیار می بری،
🔹گمان می کنی نزد خدا خار و خفیف شده ایم و تو در آستان او قُرب و منزلت داری؟
🔸با این تصور خام، باد به غبغب انداخته ای و با غرور به اطراف خود می نگری، شاد و مسروری،
🔹مقام و منصبی را که حق خاندان ما بود غصب کرده ای و به خود می بالی.
🔸ای پسر آزاد شدگان، ای پسر کسانی که جدّمان در فتح مکه اسیرشان نمود و سپس آزادشان کرد،
🔹آیا سزاوار است که زنان و کنیزان خود را در پس پرده جای دهی و دختران رسول خدا را در میان نامحرمان به اسارت حاضر کنی؟
🔸چگونه می توان امید خیر داشت از فرزند زنی که می خواست با دهان خود جگر پاکان را ببلعد؟
🔹چگونه می توان امید به کسی داشت که گوشت و خون او از شهیدان اسلام روییده است؟
🔸چگونه می توان امید داشت به کسی که نگاهش همواره با بغض و کینه و دشمنی به خاندان ماست؟
🔹یزید! بی آنکه خود را گناهکار بدانی، و بزرگی و گستاخی این گناه را بفهمی،
🔸فریاد می کنی ای کاش پدران من بودند و شادی سرور می کردند.
🔹چوب بر دندان مبارک سید جوانان بهشت می کوبی؟
🔸زهی بی شرمی، زهی بی حیایی!
🔹زخمهای گذشته را شکافتی و دست خود را به خون پیامبر آغشتی و ستارگان روی زمین،
🔸از آل عبدالمطلب را خاموش نمودی، و اکنون پدران خود، از نسل شرک و بت پرستی را ندا می دهی،
🔹گمان می کنی که صدایت را می شنودند؟
🔸به زودی تو نیز به آنان ملحق می شوی و در جایگاه عذاب ابدی، آرزو می کنی ای کاش دستانم شَل بود،
🔹زبانم لال بود و هرگز چنین یاوه هایی بر زبان نمی راندم و هرگز چنینگل یاس:
کار ناشایستی مرتکب نمی شدم.
🙏پروردگارا! حق ما را از دشمنان ما باز ستان و از آنان که بر ما ظلم و ستم کردند انتقام بگیر،
🔥و آتش غضب خود را بر آنانی که خون ما و خون حامیان ما را ریختند فرو فرست.
🔹ای زادۀ معاویه! شداید و رخدادهای ناگوار روزگار، مرا در شرایطی قرار داد که مجبور شدم با تو هم کلام شوم، اما بدان ارزش تو از نظر من ناچیز و سرزنش تو بزرگ و ملامت تو بسیار است.
🔸چگونه سرزنش نکنم در حالیکه چشمها در فراق دوستان گریان و دلها در دوری عزیزان سوزان است؟
🔹آه! چه شگفت انگیز است که مردان بزرگ حزب الله به دست حزب الشیطان کشته شوند!
🔸دستان جنایتکار شما به خون خاندان رسالت آغشته است و دهانتان از گوشت ما مالامال.
🔸شرم نداری که بدنهای پاک و پاکیزه بر زمین بمانند و گرگهای بیابان آنان را دیدار کنند،
🔹و تو مغرور و سرمستِ قدرت بر تخت تکیه زنی و بر خود ببالی؟
🔸ای پسر سُفیان! امروز کشتار و اسارت ما را غنیمت شمرده به آن می نازی،
🔹اما طولی نخواهد کشید که مجبور خواهی بود تاوان آن را پس دهی.
🔸پس هر نیرنگی که داری بکار بگیر و هر تلاشی که می توانی انجام بده.
🔹تو هرگز توان نداری که ذکر خیر ما را از یادها برون بری.
🔸تو هرگز قدرت نداری که وحی ما را نابود و ذکر ما را خاموش کنی.
🔹تو هرگز به آمال و آرزوهای پلید خود نمی رسی.
🔸تو هرگز نمی توانی ننگ وعار اعمالت را از دامن خود پاک کنی.
🙏روزی فرا رسد که منادی حق فریاد برآورد؛ لعنت خدا بر ستمکاران و بیدادگران.
🙏حمد می گویم خدا را که سر آغاز زندگی دودمان ما را با سعادت و آمرزش قرین ساخت
🙏و پایان زندگی ما را با سعادت و شهادت سرشار از رحمت به پایان بُرد.
🙏خدا ما را بس است که اوست وکیل و سرپرست.
📚قافله سالار
✍به روایت مجتبی فراورده
🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴
🆔 @besooyezohur
#در_محضر_شهید
🌹شهید مظلوم دکتر بهشتی:
✅آنهایی که ولایت فقیه را قبول ندارند درهر مقامی که باشند سرنگون خواهند شد .
🆔 @besooyezohur
❤️مناجات شبانه با حضرت دوست❤️
خـدایــــا🙏
فردا و فرداهایم را🌹🍃
هرطور که میخواهی نقاشی کن🌹🍃
من به قلم رحمتت، ایمـــان دارم🌹🙏🌹
🌹شب و آرامشی دیگر
✨خداوند کنار توست
🌹و آماده برای شنیدن
✨آرزوهایت را با
🌹عشق برایش تعریف کن
#شبتون_معطر_به_عطرخدا✨🌹
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
🆔 @besooyezohur
#یااباعبـدلله℘•°
نگُذاریدبہ حـسرت ڪِشی
عادت بڪنم💚●°
حَقم این نیسـت ڪہ
یڪ عکس زیارت بُڪنم←📸
جانِ عباسِ علمـدار
نگو نہ،ارباب😓🖐
بیقرارَسـت دلم
حالِ مـراهم دریاب💕🌱
#شبتون_حسینی
🆔 @besooyezohur
هدایت شده از به سوی ظهور
63382_341.mp3
11.5M
#دعای_کمیل⤴️
❣اللهم عـجل لوليڪ الفـرج❣
🌻مهدی جانم آقای من هر کجا امشب دعای کمیل بنا کردید برای همه اعضا دعا فرمایید😔
🆔 @besooyezohur
#نیایش
﷽
✍سلام دوستان و عزیزان💚
بنام حضرت دوست...
امروز جمعه روز مهر خدا
به درودی و سلامی دل خود گرم کنيم.
و چه زيباست، کنار ياران،
خنده بر صبح زدن
زندگي را به صعود و به خوشی چسب زدن
تا که باشيد شما
زندگی بستر امنيت و اظهار خوشيست
پس کنارهم باشيد،
چون که يک دست صدا ندارد
صبحتون بخير
صبحتون نيکو
صبحتون زيبا
صبحتون پر نشاط
صبحتون پر اميد
صبحتون پر برکت
صبحتون پر انرژي روزگارتان بانشاط
🌷شادباشیدودلی را شاد کنید🌷
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🆔 @besooyezohur
✨باسم رب المهدی✨
#دینداری_در_آخرالزمان
🔰بخش نهم
✍در برخی روایات به این حقیقت تصریح شده است که تا زمانی که آمادگی لازم فکری و اعتقادی و اجتماعی در توده های مردم فراهم نشود و یاران با ایمان و شجاع و مخلص تربیت نشوند، زمینه ظهور حضرت فراهم نخواهد شد.
💜حضرت علی (علیهالسلام) می فرمایند:
🌼پس از غیبت امام عصر (عج)، مردم دچار حیرت و سرگردانی بسیار سختی می شوند ;
❌گروهی گمراه می شوند
✅و گروهی دیگر، علی رغم تمام ناملایمات، بر هدایت باقی مانند
👈بنابراین، آن دسته از روایات که از سختی ها و نابسامانی ها دوران غیبت سخن به میان می آورند، با هدف ایجاد و انگیزه بیش تر برای پای بندی به احکام دینی و هشدار نسبت به گرفتار آمدن به معضلات فکری، دینی، اجتماعی است .
📝در روایاتی که سخن از مؤمنان دوران غیبت به میان آمده است، از مؤمنان با اوصاف بسیار نیکویی یاد شده است .
💙پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:
🕊هر یک از آنان (مؤمنان واقعی دوره غیبت) اعتقاد و دین خویش را با هر سختی حفظ می کنند .
🌴چنان که گویی درختان خار مغیلان را در شب تاریک با دست پوست می کند یا آتش پر دوام را با دست نگاه می دارند . (بحار الانوار، ج 52، ص 256 )
🌀🔅🌀🔅🌀🔅🌀🔅🌀🔅🌀
🆔 @besooyezohur
#تفکر_مثبت
❖
#زندگی_کن 🌸🍃
زندگی مشکلی نیست که حل شود، واقعیتی است که باید تجربه شود.
زندگی پیدا کردن خودتان نیست، خلق خودتان است.
زندگی رشد است.
اگر رشد را متوقف کنیم با یک مرده هیچ فرقی نداریم.
زندگی مثل یک شیپور است.
اگر در آن ندمید صدایی از آن بیرون نمی آید.
زندگی تون زیبا 🍂
و سرشار از نعمت های الهی🌼🍃
🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂
🆔 @besooyezohur
#تلنگر
میگن طرف خیلی آدم
حسابی وآدم درستیه!
دزد نیست،
حلال و حروم سرش میشه،
دروغ نمیگه و....
یادمون رفته
اینا وظیفه انسانی ماست،
نه آپشنهای ویژه.!
#انسانیت
🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂
🆔 @besooyezohur
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚫اشکال کار ما انقلابی ها از زبان #حاج_حسین_یکتا
✅ما باید بگردیم تو مردم ...
🆔 @besooyezohur
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
#دلنوشته
😔 چندگاهیست وقتی میگویم :
«و فی کل الساعة»
دلم می سوزد که همه ساعاتم
ازآن تو نیست.
😔 وقتی می گویم:
«ولیا و حافظا»
احساس می کنم که سرپرستم، امامم کنار من ایستاده و قطره های اشکم را به نظاره نشسته است.
😔 وقتی می گویم:
«و قائدا وناصرا»
به یاد پیروزی لشکرت، در میان گریه لبخند بر لبم نقش می بندد.
😔 وقتی می گویم:
«و دلیلا و عینا»
یقین دارم که تو راهنما و ناظر اعمال منی.
😔 وقتی می گویم:
«حتی تسکنه أرضک طوعا»
یقین دارم که روزی حکومت تو بر زمین گسترده می شود و همگی شاهد مدینه فاضله ات خواهیم بود.
💐انشاء الله💐
😔 وقتی می گویم:
«و تمتعه فیها طویلا»
به حال آنانی که در زمان طولانی حکومت شیرین تو طعم عدالت را
می چشند غبطه می خورم و
😔 چندگاهیست دعای فرج را چندبار می خوانم !!!!
💐تا هم با آمدن نامت دلم بلرزد،!!
هم اشکم بریزد،!!
هم در جست و جویت باشم،!!
هم سرپرستم باشی،!!
💐هم به حال مردمان عصر ظهور غبطه بخورم. وهم احساس کنم خدا در
نزدیکی من است.....!!!!!
و باز هم از ته دل مخلصانه
😔می گویم :
'' اللهم عجل لولیک الفرج ''
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
💖💖✨💖💖✨💖💖✨💖💖
🆔 @besooyezohur
#در_محضر_شهید
🔻سخنی با روشنفکرنمایان
🔸تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری نا آشنا هستم، خیر من از یک راه طی شده با شما حرف میزنم
🔸به شبهای شعر و گالری های نقاشی رفته ام. موسیقی کلاسیک گوش داده ام. ساعتها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی که نمیدانستم گذراندهام
🔸سالها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیستهام. ریش پروفسوری و سبیل نیچهای گذاشتهام
🔸اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچارشدهام عمیقاً بپذیرم که«تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمیشود...
✍" شهید مرتضی آوینی ''
💠✨💠✨💠✨💠✨💠✨💠
🆔 @besooyezohur
#همراه_با_کاروان_حسینی
🌷باسم رب الحسین🌷
♨️شامیان، از اطراف و اکناف به شتاب آمدند تا خود را به باب الجیرون رسانند.
◾️کوچه ها مملو از مردمان بود و جنایت یزید، نَقلِ محفل شان.
🔺باب الجیرون، بار دوم بود که چنین جمع کثیری را به خود می دید.
🔻یکبار به هنگامی که سر نبیِ خدا یحیی را بر آن آویختند،
💥و امروز که یزید، سر سیدالشهداء را به آن آویخته بود،
⚡️تا عبرت مردمان شود و خلافت او را اَرج نهند.
🍃سر بالای دروازه بود و مردمان در نگاه به سر،
✨سر از فراز باب الجیرون، نگاه سرزنش باری به آنها کرد.
👈چون که او می دانست،زمانی که خلافت، به جای ولایت بنشیند،
❌بدعت پا بگیرد و معاویه و یزید سر برآورند و نوادگان ابوسفیان حاکم شوند.
🌾مردمان، سر سوی سر داشتند و گروهی در بُهت، و گروهی به شادی نظاره گر بودند.
🍁از میان جماعت، پیرمردی نصرانی گذر می کرد، هیجان آنان را که دید،
🔹گفت : این سر از آن کیست؟
🔸یکی گفت : حسین از نوادگان محمّد مصطفی.
🔹گفت : فرزند پیامبرتان؟
🔸مرد به غرور گفت : آری!
🔹پیرمرد افسرده شد.
🔸گفت : گِل شما را از چه سِرشته اند؟!
🔹مسیحیان، سُم الاغی را که گمان می برند عیسی مسیح بر آن سوار شده، در کلیسای حافر میان حُقه ای از طلا حفاظت می کنند، بر آن بوسه می زنند و به طواف گِرد آن می گردند، و شما پسر پیامبرتان را می کشند و خاموش مانده اید؟
⭕️گویی همه لال بودند و هیچ کس کلامی نگفت.
✨سر سالار شهیدان، از فراز دروازه درخشید،
🌪و باد موی و محاسن خونین را بازی داد.
💚و سالار شهیدان، بار دیگر، اینبار از بالای دروازه سخن گفت.
🔹گفت : وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ. (شعراء/۲۲۷)
🔸آنان که ظلم کنند، بزودى خواهند دانست که به چه کیفر گاهى بر می گردند.
📚قافله سالار
✍به روایت مجتبی فراورده
🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴
🆔 @besooyezohur