eitaa logo
بیت الحسین علیه السلام
1.4هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
7.4هزار ویدیو
18 فایل
هدف از ایجاد کانال بیت الحسین علیه السلام گسترش شعائر دینی واسلامی و ارائه مطالب مذهبی ،فرهنگی و اعلام برنامه‌ها می‌باشد
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️ زیارت ناحیه مقدسه 🖤 امام زمان علیه السلام خطاب به ابومنصور بن عبدالمنعم بن نعمان بغدادی، زیارتنامه ای را برای شهیدان کربلا نوشتند که به «زیارت ناحیه مقدسه» ویژه زیارت شهیدان کربلا مشهور است. 📖 بخش‌های زیارت: ▪️ سلام بر ۲۲ نفر از انبیای الهی ▪️اشاره به جایگاه دینی و اجتماعی امام ▪️توصیف واقعه عاشورا ▪️توصیف مصیبت بعد از عاشورا ▪️بازتاب این مصیبت در هستی ▪️دعا و استغفار بخش پایانی 🌷 ╭══━⊰🍃🌸🌸🌸🍃⊱━══╮    http://eitaa.com/beyt_alhosein ╰══━⊰🍃🌸🌸🌸🍃⊱━══╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 ▪️ 😭 ◼️ بگو بدانم پدرم را سیراب کرده‌اند یا نه... صالح بن عبدالله یهودی گوید: در وقت آتش زدن خیمه ها در اطراف صحرا نظر می‌کردم. دختری کوچک به نظر آوردم که گوشه جامه‌اش آتش گرفته بود. سراسیمه در آن بیابان به اطراف می‌نگریست و از شدت بیم میلرزید و مانند ابر بهاری می‌گریست. مرا بر حالت او رحم آمده، به نزد او تاختم که آتش جامه‌اش را خاموش کنم. نزدیک شدم و گفتم: همان‌جا بايست. آن طفل بیچاره ایستاد. دیده حسرت بر من گشود. از اسب پیاده شدم، دیدم از ترس دوید به زیر شکم اسب و بر رکاب چسبید. دلم به درد آمد آتش جامه‌اش را خاموش کردم. زبان بسته.اش را گشاد، وقتیکه این مهربانی را دید، آب در چشمش حلقه زد و فرمود: ای مرد! لبهایم را می‌بینی که از آتش عطش کبود شده؟ تو می‌توانی جرعه ای آب به کام تشنه‌ام برسانی! از شنیدن این کلام رقّت تمام برای من دست داده؛ ظرف آب از همراهان خویش گرفته به او دادم. دیدم آب را گرفته قبل از آشامیدن آهی از جگر کشید و آهسته آهسته رو به راه نهاد. پرسیدم عزم کجا داری که آهسته آهسته راه می‌سپاری؟ فرمود: خواهر کوچکتری دارم که از من تشنه تر است اجازه بده اول او را سیراب کنم. گفتم: نترس زمان منع آب گذشت؛ تو بنوش او را نیز سیراب خواهند کرد، گفت: ای مرد سوالی دارم! گفتم: بگو! گفت: پدرم در وقت عزم میدان بسیار تشنه بود، آیا سیرابش کردند و یا اینکه تشنه کام او را کشتند؟ گفتم: نه. والله تا دم آخر می‌گفت: اُسقونِی شَربَةً مِنَ الْماءِ ▪️ به من کمی آب دهید. اما کسی آبش نداد بلکه جوابش را نیز ندادند و با لب تشنه و شکم گرسنه او را کشتند. وقتی که این سخن را از من شنید آب را سرازیر گردانید وظرف آب را به من داد و گفت: اکنون که پدرم تشنه جان داده، من هم آب نخواهم خورد. دیدم از تشنگی مشرف به هلاکت است، با تهدید، آبی بر او خورانیدم اما از یاد تشنگی پدرش آبی نخورد همین قدر که لبهایش را تر نمود و قطره‌ای از آن به حلقش نرسید و با ناله و زاری بر حال پدرش میگریست. در آن حال زن بلند قامتی فریاد زد: ای دختر برادرم!کجایی که از عمه و خواهران جدایی؟ دختر از شنیدن صدای آن زن مضطر، مانند طفلی که خود را به دامان مادر پندارد خود را به دامان او انداخت و گریه درونش را عیان ساخت و هق هق گریه‌اش بلند شد. 📚بحر المصائب ج۵ ص۳۴۶ 🌷 ╭══━⊰🍃🌸🌸🌸🍃⊱━══╮    http://eitaa.com/beyt_alhosein ╰══━⊰🍃🌸🌸🌸🍃⊱━══╯
🏴 وقایع صبح تا غروب 🌷 ╭══━⊰🍃🌸🌸🌸🍃⊱━══╮    http://eitaa.com/beyt_alhosein ╰══━⊰🍃🌸🌸🌸🍃⊱━══╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا