زمینه_بریده خاک کربلا از ما امونو.mp3
8.78M
#زمینه|بریده خاک کربلا از ما امون رو
🎙محسن چترسفید
(محرمالحرام-1402)
{شب دوم}
@beytalhasan_com
http://eitaa.com/beytalhasan_com
تک_حی علی العزا.mp3
6.32M
#تک|حی علی العزا
🎙محسن چترسفید
(محرمالحرام-1402)
{شب دوم}
@beytalhasan_com
http://eitaa.com/beytalhasan_com
شور_دوباره ماه عزا.mp3
8.12M
#شور|به سینه زنی به حال جنون
🎙سید محمدجوادغضنفری
(محرمالحرام-1402)
{شب دوم}
@beytalhasan_com
http://eitaa.com/beytalhasan_com
واحد_به سینه زنی به حال جنون.mp3
11.67M
#واحد|به سینهزنی به حال جنون
🎙سیدمحمدجوادغضنفری
(محرمالحرام-1402)
{شب دوم}
@beytalhasan_com
http://eitaa.com/beytalhasan_com
واحد_نغمه خوانی.mp3
8.07M
#واحد|نغمه خوانی
🎙سیدمحمدجوادغضنفری
(محرمالحرام-1402)
{شب دوم}
@beytalhasan_com
http://eitaa.com/beytalhasan_com
شور_مقتدرانه.mp3
6.33M
#شور|مقتدرانه
🎙محسن چترسفید
(محرمالحرام-1402)
{شب دوم}
@beytalhasan_com
http://eitaa.com/beytalhasan_com
ذکر_حسین آقام.mp3
4.91M
#ذکر|حسین آقام
🎙محسن چترسفید
(محرمالحرام-1402)
{شب دوم}
@beytalhasan_com
http://eitaa.com/beytalhasan_com
لطمه زنی_کاروون ارباب.mp3
5.73M
#لطمهزنی|کاروون ارباب
🎙محسن چترسفید
(محرمالحرام-1402)
{شب دوم}
@beytalhasan_com
http://eitaa.com/beytalhasan_com
4_5827920877190120574.mp3
12.07M
#دودمه #محرم #شب_سوم
حجت الاسلام والمسلمین: چترسفید
#هیئت_بیت_الحسن علیه السلام
شهرستان خرم آباد
@beytalhasan_com
11.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تک پای غم تو ...
محرم ۱۴۴۵ هجری قمری
کربلایی : محسن چترسفید
#پست_تصویری #مداحی
#سینه_زنی #محرم
هیئت #بیت_الحسن_علیه_السلام
#خرم_آباد
@beytalhasan_com
http://eitaa.com/beytalhasan_com
🏴 روزسوم محرم:
حضرت رقیه سلام الله علیها
حضرت فاطمه صغري (رقيه) عليها سلام، دختر سه ساله امام حسين (علیه السلام) عصر روز سه شنبه در خرابه در كنار حضرت زينب(سلام الله علیها) نشسته بود. جمعي از كودكان شامي را ديد كه در رفت و آمد هستند.
پرسيد: عمه جان! اينان كجا مي روند؟ حضرت زينب(سلام الله علیها) فرمود: عزيزم اين ها به خانه هايشان مي روند. پرسيد: عمه! مگر ما خانه نداريم؟ فرمودند: چرا عزيزم، خانه ما در مدينه است. تا نام مدينه را شنيد، خاطرات زيباي همراهي با پدر در ذهن او آمد.
بلافاصله پرسيد: عمه! پدرم كجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل ديگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوي غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسي از شب گذشت. ظاهراً در عالم خواب پدر را ديد.
سراسيمه از خواب بيدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جويي نمود، به گونه اي كه با صداي ناله و گريه او تمام اهل خرابه به شيون و ناله پرداختند.
خبر را به يزيد (لعنة الله علیه) رساندند، دستور داد سر بريده پدرش را برايش ببرند. رأس مطهر سيد الشهدا را در ميان طَبَق جاي داده، وارد خرابه كردند و مقابل اين دختر قرار دادند.
سرپوش طبق را كنار زد، سر مطهر سيد الشهدا را ديد، سر را برداشت و د رآغوش كشيد.
بر پيشاني و لبهاي پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه كسي صورت شما را به خونت رنگين كرد؟ پدر جان چه كسي رگهاي گردنت را بريده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذي أَيتَمَني علي صِغَرِ سِنِّيِ» چه كسي مرا در كودكي يتيم كرد؟ پدر جان يتيم به چه كسي پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان كاش خاك را بالش زير سرم قرار مي دادم، ولي محاسنت را خضاب شده به خونت نمي ديدم.
دختر خردسال حسين(علیه السلام) آن قدر شيرين زباني كرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خيال كردند به خواب رفته. وقتي به سراغ او آمدند، از دنيا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.
الا لعنة الله على القوم الظالمين
@beytalhasan_com
http://eitaa.com/beytalhasan_com
🔹 «مرحوم حاج آقا حسین دارا یکی از خادمان و شیفتگان حضرت اباعبدالله الحسین (عليه السلام) بود. او در دو ماه محرّم و صفر با تمام وجود به اقامهٔ مجلس عزای سالار شهیدان میپرداخت. برای بهتر برگزار شدن مجلس از کسبهٔ محل کمک میگرفت و همه را در این امر خیر، که خود مایهٔ خیرات و برکات دیگر بود، شریک میکرد. به عنوان نمونه، به یکی میگفت: یک واعظ به حساب تو دعوت میکنم. به دیگری میگفت: قند روضه با شما. به سومی میگفت: چای مجلس با تو باشد. و به این صورت، تعزیهداری میکرد.
🔸 یک شب، دههٔ عاشورا، هیئتی برای عزاداری در مسجد خواجهاعلم (هیئت علوی اصفهان) حاضر میشوند. مرحوم حاج آقا حسین دارا در آن ساعت قندِ شکسته که آمادهٔ پذیرایی باشد نداشته است. فوراً به یکی از کسبهٔ همسایهٔ مسجد میگوید: بیا مقداری قند بشکن تا من هم چای را آماده کنم و از مهمانهای امام حسین (علیه السلام) پذیرایی کنیم. آن شخص همسایهٔ مسجد میگوید: الآن وقت ندارم، زیرا سر چراغ من است. یعنی اوّل شب است و میخواهم کاسبی کنم.
🔹 مرحوم حاج آقا حسین با کمک یک نفر دیگر پذیرایی را انجام میدهد. فردای آن روز، آن کاسب همسایه که حاضر به همکاری با حاج آقا حسین نشده بود میگوید: حاج حسین! هر کاری داری برای امام حسین انجام میدهم! حاج حسین میگوید: الآن کاری ندارم؛ من دیشب با تو کار داشتم.
🔸 او (مرحوم اکبرآقا قاضیزاده) میگوید: دیشب در عالم خواب دیدم آقا امام حسین (علیه السلام) [کنارِ] درِ مسجد ایستادهاند و در کنار ایشان، برادرِ باجانبرابرشان حضرت ابالفضل (علیه السلام) حضور داشتند و عزاداران وارد مسجد میشدند و امام حسین (علیه السلام) برگههایی را به یکیکِ عزاداران مرحمت میفرمودند.
🔹 امّا تا من وارد شدم، حضرت به من اعتنایی نفرمودند. عرض کردم: آقا! به من از این برگهها نمیدهید؟ فرمودند: الآن فرصت ندارم. دقیقاً همان جملهای که خودم گفته بودم! از خواب بیدار شدم و متوجّه بیتوفیقی شدم. لذا حالا آمدهام که هر کاری برای مجلس امام حسین (عليه السلام) هست به من واگذار کنید.»
📚 (علیرضا مهرپرور؛ خاطراتی آموزنده و ماندگار، ص٩٦ - ۹۷)
@beytalhasan_com
http://eitaa.com/beytalhasan_com