📿تسبیح دست گرفته ام و چشم دوخته ام به جاده
📿دانه دانه تسبیح را با هزار اضطراب و اضطرار می اندازم روی بند و زیر لب زمزمه دارم
می آیی
نمی آیی
می آیی
نمی آیی
دانه آخر گفت می آیی
ولی جمعه غروب شد و نیامدی😭
دوباره دلشوره چنگ زد به دلم و دوباره پشت غبار اشک چشمم جاده را دود دیدم و فقط یاد روضه دود و آتش کربلا التیام دل زخم خورده ی منتظران است...
تا جمکران دویدم
رسیدم
ولی به تو نرسیدم
بدان و میدانم ک میدانی
سیلی ظلم دنیا و باد گرم مسیر ، صورتم را رنجاند و فقط نسیم خنکای مهر نگاه تو مرحم است...
تیر خلاص میزنم و میروم
جان #مادر با نگاهت مرا ذوب کن در این عشق و ارادت
#جمکران_جمعه_غروب
🌐 @beytol_zahra_hasaniye