eitaa logo
هیأت حَسَنیه بیت الزهرا سلام الله علیها
488 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
214 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ابن عباس ضمن حدیثی حکایت کند: روزی جمعی از بنی امیه در محلی نشسته بودند و در جمع ایشان یک نفر از اهالی شام نیز حضور داشت. و امام علیه السلام به همراه عده ای از بنی هاشم از محل عبور میکردند، مرد شامی به دوستان خود گفت: این ها چه کسانی هستند، که با چنین هیبت و وقاری حرکت می کنند؟! گفتند:او ، پسر بن ابی طالب علیه السلام است؛ و همراهان او از بنی هاشم می باشند. مرد شامی از جای برخواست و به سمت علیه السلام و همراهانش حرکت نمود؛ و چون نزدیک رسید گفت: آیا تو پسر هستی؟ حضرت سلام الله علیه با و فرمود:بلی. مرد شامی گفت: دوست داری همان راهی را بروی که پدرت رفت؟ حضرت فرمود: وای بر تو! آیا میدانی که پدرم چه سوابق درخشانی داشت؟! مرد شامی با خشونت و جسارت گفت: خداوند تو را همنشین پدرت گرداند، چون پدرت کافر بود و تو نیز همانند او کافر هستی و دین نداری. در این لحظه، یکی از همراهان حضرت سیلی محکمی به صورت مرد شامی زد و او را نقش بر زمین ساخت. فورا عبای خود را روی مرد شامی انداخت و از او حمایت نمود؛ و سپس به همراهان خود فرمود: شما از طرف من مرخص هستید، بروید و در مسجد نمازگذارید تا من بیایم. پس از آن امام علیه السلام دست مرد شامی را گرفت و او را به منزل آورد و پس از رفع خستگی و خوردن غذا ، یک دست لباس نیز به او هدیه داد و سپس روانه اش نمود. بعضی از اصحاب به علیه السلام گفتند: یابن رسول الله! او دشمن شما بود، نباید چنین محبتی در حق او شود. حضرت فرمود:من ناموس و آبروی خود و دوستانم را با مال دنیا خریداری کردم. همچنین در ادامه ی روایت آمده است: پس از آن که مرد شامی رفت،به طور مکرر از او می شنیدند که می گفت: روی زمین کسی بهتر و محبوب تر از علیهما السلام وجود ندارد. 💠 @Hasaniyyeh_beyt_zahra 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
⚫️•🍃 . . ▪️تویے ڪہ جود و عطا بر امام ها دارے ▫️چقدر لطف و سخاوت براے ما دارے؟! ▪️ فاطمہ ارث از ڪریم او بردے ▫️غریب خانہ شدن را ز دارے ▪️اگر ڪہ زهر زمینت زده است، مے دانم ▫️بہ سینہ مثل داغ را دارے ▪️صداے هلهلہ و رقص و پایڪوبے ها ▫️نمے گذاشت بگویے بہ دل چہ ها دارے... ▪️شرار زهر لبت را چقدر خشڪانده! ▫️بہ حجره روضہ‌ے عطشان دارے ▪️تنت رها شده‌است پشت بام خانہ،بناست ▫️سہ روز را بہ پا دارے ▪️سلام اے تن بے سر، سر بدون بدن ▫️چرا درون تنور و بہ نیزه جا دارے؟ ▪️تو روے نیزه حواست بہ بوده ▫️تو سایہ بر سر بے سایبان ما دارے ... ✍ . . ...💔 🆔@Hasaniyyeh_beyt_zahra
مثل بغض از وسط حنجره برخاسته‌ایم همچو اشک از غم یک خاطره برخاسته‌ایم با دو صد حاجت و درد و گره برخاسته‌ایم به هواى حرم سامره برخاسته‌ایم روضه‌ی غربت تو حال عجیبى دارد هرکه نامش است ارث غریبى دارد جان به قربان دلت جان به فداى سر او فرق‌ها داشت نگاه تو و چشم تر او که تفاوت بکند، همسر تو … همسر او طعنه بسیار شنیده دل غم پرور او سامره صحن حرمت محترم است بین بقیع است که او بى‌حرم است ، آه تو پرداختنى می‌خواهد ، داغ تو بر سرزدنى می‌خواهد ، نام تو دور از وطنى می‌خواهد ، روضه تو سوختنى می‌خواهد دل تو تنگ مدینه است که دلگیر شدى مادرى هستى عزیزم تو اگر پیر شدى . خانه‌ی کوچک تو هیچ کم از زندان نیست خالى از آمدن و رفتن زندان‌بان نیست بین یک مشت نگهبان که بوى ایمان نیست زندگى با زن و بچه به خدا آسان نیست خانه‌ات امنیت از دست نگهبانان داشت؟ واقعاً ایمنى از حمله نااهلان داشت؟ اصلاً این غصه به پیمانه‌ی تو ریخته‌اند؟ اصلاً آقا سر پروانه‌ی تو ریخته‌اند؟ شعله بر دامن کاشانه‌ی تو ریخته‌اند؟ چل نفر در وسط خانه‌ی تو ریخته‌اند ؟ راه ناموس تو را بسته کسى در کوچه؟ همسرت را زده پیوسته کسى در کوچه؟ کوچه اى بود مدینه، که زنى خورد زمین… ناگهان مادرتان با زدنى خورد زمین … با لگد بددهنى خورد زمین … عسکرى، آنجا خورد زمین … قسمت این بود که او دردو مِحَن جمع کند… گوشوار از وسط کوچه جمع کند قسمت این بود از این داغ تو را هم دادند به تو هم موى سپیدى و قدى خم دادند در جوانى پسر را سَم دادند به لب خشک تو از جام محرم دادند عطش پیکر مسموم تو می‌گفت … نفس تشنه حلقوم تو می‌گفت … پسرى داشتى و آب به لب‌هاى تو ریخت لحظه تشنگى ات گریه به غم‌هاى تو ریخت اشک بالاى سر پیکر تنهاى تو ریخت خاک‌ها بر سرش از ماتم عظماى تو ریخت روى زانوى پسر بودى و عطشان نشدى فاطمه صد شکر که عریان نشدى پسرى داشتى و زود کفن کرد تو را کفن فاخر و شایسته به تن کرد تو را درخور شأن تو تشییع بدن کرد تو را تیرباران چه کسى مثل کرد تو را؟ نیتم بود و ز کفن می‌گفتم ناخودآگاه همش یاد می‌افتم … خواهرى داشتى و حرمت او حفظ شده احترام دل بى طاقت او حفظ شده بعد تو روسرىِ عصمت او حفظ شده دست بسته نشده عزت او حفظ شده خواهرت بزم شراب و سر بازار نرفت به اسیرى وسط مجلس اغیار نرفت شاعر: محمدجواد پرچمی شهادت آقا تسلیت ☑️ @beytol_zahra_hasaniye
همينكه با تو زمان، حساب خواهد شد حساب دفتری ام صد كتاب خواهد شد بدون عشق اگر خانه ای بنا سازم به يک نسيم يقينأ خراب خواهد شد دو قطره اشک كه قابل ندارد، اما آن برای آخرتم مشک ناب خواهد شد عرق برای شما هر كسی كه ميريزد شبيه جوون برايش گلاب خواهد شد نفس كشيدنِ در بين روضه های شما بدون شرط و شروطی ثواب خواهد شد دلی كه سوخت برای غمِ علی اصغر هميشه شامل لطف رباب خواهد شد به ذره عابسِ آقا اگر نظر بكند به آسمان رود و آفتاب خواهد شد ادب هر آنكه ندارد، به پرچمش سوگند به هر دری كه بكوبد جواب خواهد شد قسم به نام ميخورم كه در محشر كسی كه نيست عذاب خواهد شد 🌐 @beytol_zahra_hasaniye
همیشہ داغ دلم قبر خلوٺ حسن اسٺ بہ سر هواے بقیع و زیارٺ حسن اسٺ تمام هفتہ براے حسین مےسوزم ولے من وقف غربت است 🌐 @beytol_zahra_hasaniye
هیأت حَسَنیه بیت الزهرا سلام الله علیها
#گزارش_تصویری ▪️شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها▪️ #دومین_سالگرد_قمری_شهید_محمدحسین_حدادیان #خادمین
✨شهید حدادیان!✨ از من خادمه تا توی خادم‌ تفاوتی ست بس بسیار اما نقطه اشتراکی دارد به نشان قلب مادری مان به نشان حضرت زهرا(سلام الله علیها) بگو چه کردی که لباس خادمی ات تبرک گاهی شد برای دل های خسته.... و آقای مان بر او بوسه زد بگذار ساده بگویم باید خادمی را با تو بلد شویم... که ما هنوز فاصله ای عظیم با رسم خادمی مان داریم.. و هنوز خادم واقعی نشده ایم... بیا و راه نشان مان ده... بگو چه کردی که وقتی به تو‌ رسیدیم ، احساس کردیم هم قنبر بودی ، هم ابوذر ، هم مقداد و هم سلمان... بگو چه کنیم که فضه شویم؟! که سمیه باشیم؟! که فردای قیامت ، مادر مان زهرا(سلام الله علیها) ندا سر دهد: این ها خادمان فرزندم علیه السلام هستند ، داخل بهشت شوید.😭 بگو که سر گردان مسیر فیروزه ای خادمی مان هستیم ... سرگردان راهی که باز کننده مسیر ظهور باشد... که صاحب مان بیاید... و چشم یعقوب باز شود به دیدار یوسف... حاج حسین یکتا را که می شناسی؟! به قول او : باید دل هایمان را تحویل ارباب دهیم ، دل را بدهیم و بگوییم فقط شب اول قبر سالم تحویل مان بدهد ، چشم هایمان را بگذاریم برای خوشگل خوشگلا یوسف زهرا ، چشم های مان را بگذاریم برای خدا.‌.. ای که همه ی این راه را به زیبایی گنبد فیروزه ای جمکران گذرانده ای ، یاری مان کن تا همچون تو به سرانجام نیک عاقبت بخیری برسیم.... به مسیر خادمی فضه و ابوذر و.... برای مولای زمانه ، مهدی فاطمه(سلام الله علیها) و نائب بر حق اش آقا ای.... 🖋خادمه: ز_ح 🌐 @beytol_zahra_hasaniye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها راه نجات ، ظهور اوست . ‌. . کاش بفهمند مردم دنیا ، که دیگر راهی نمانده جز آمدن تو ‌. . ‌. چاره‌یِ سامان این دنیای آشفته فقط تویی ! ________ ↫ پی نوشت: کوفیان صُلح را برای (ع) و قَتلگاه را برای (ع) رقم زد... سُستی ما برای امام زمان (عج) چـه چیزی را رقـم خواهـد زد!؟ 🌐 @beytol_zahra_hasaniye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️بی سحر روزه نگیرید یتیمان ▪️که کیسه نان پدرش را آورد ✨توزیع ۳۱۳ غذای گرم ، در میان نیازمندان گرامی و عزیزمان... به نیابت از همه ی شهدا و شهیدان و ۹۹/۲/۲۷ ☑️ @beytol_zahra_hasaniye
هیأت حَسَنیه بیت الزهرا سلام الله علیها
🎥 #فیلم | مراسم شهادت امام‌حسن علیه السلام #شور | دور نیس اون روزی که حرم ، میسازیم برات چقدر بهم
دور نیست اون روزی که حرم میسازیم برات دور نیست اون روزی که بقیع پر شه از زائرات دور نیست اون روزی که بپیچه صدای اشهد ان علی ولی الله تو گلدسته هات چقدر به هم این دو تا کلمه میاد مینویسم امضا می کنم یه روز میام زیارتت مینویسم امضا میکنم تموم میشه این غربتت میبینم اون روز و که پای گلدسته هات پشت صاحب زمان سلام میدن زائرات میبینم اون روز و که با شال سبز سیدی نشستن سادات تو صحن و سرات اگه بگن آرزوت چیه؟!! میگم بگن چجوری زندگیت گذشت ؟!! میگم مینویسم امضا میکنم به هر کی میرسم میگم مینویسم امضا میکنم که میشم چقدر به هم این دوتا کلمه میاد 🌐 @beytol_zahra_hasaniye
كريمة مثل شما در جهان نمي آيد چنان كه مثل در جهان كريمِ دگر نيست ✨ در جوار حرم امن حضرت بانوی قم دعاگوی شماییم✨ 🌐 @beytol_zahra_hasaniye
هیأت حَسَنیه بیت الزهرا سلام الله علیها
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ #پای_درس_استاد 🎙 چکیده ای از صحبت های #استادوثوق در جلسه خانگی امروز رشت ۹
🔻ادامه🔻 برای حیات طیبه امام صادق ع می فرماید: ✅کم بخور ✅کم بخواب ✅کم حرف بزن ✅ کم تنوع لباس داشته باش 👈نفس باید یاد بگیره که تنوع طلبی رو در هر زمینه ای رو کنار بزاره...🚫 ✅از آیت اله بهجت سوال شد ما زیاد می خوابیم چی کار کنیم؟؟!!! فرمودن نشسته بخوابین. ✅از علما سوال کردن غذا زیاد می خوریم چه کنیم؟؟؟!!! فرمودن مخلفات رو حذف کنین. 💠اسلام میگه اگر غذا رو به خاطر هوس خوردی این غذا هیچ اجری بهت نمیده. اما اگر انگیزه از غذا خوردن " قَوِّ عَلی خِدمَتِک جَوارِحی" باشه علاوه بر اینکه سیرت میکنه خرج بندگیت میشه. از هر چیزی هدف مقدسی داشته باشیم. هدف و نیت مهمه. چرا رفتی حوزه ؟رفتم محبتم به اهل بیت علیهم السلام بیشتر بشه. اومدی مجلس امام علیه السلام چی بشه؟ اومدم مجلس و برگزار کنم که تعطیل نشه که خالی نباشه!!! بگو یا امام حسن اومدم ازت یه چیز یاد بگیرم. اومدم یه چیز به اخلاقم اضافه کنی....به خوبی هام اضافه کنی....😍😭 💠💠💠💠💠💠💠💠 روایتی از امام صادق علیه السلام : آب رو جرعه جرعه بنوشید تا سه بار.... با اولین جرعه بسم الله با دومین جرعه الحمدالله با سومین جرعه سبحان الله خدا از این آب نوری قرار میده که تا وقتی که این آب در وجود شما در گردش هست تسبیح میگه. 💠چقد باور دینی تو زندگی ما اثر میزاره. چقد خدا به ما احترام گذاشته. چقد دین ما زیباست. 💠حکمت 91 💠 ✨قلباتون مثل بدنتون کم کم فرسوده میشن. زنگار و غباری روش میشینه.... چه کنیم قلبمون همیشه با نشاط باشه و بهجت داشته باشیم . یکی از نشانه های مومن اینه که در بدترین شرایط پر نشاط هست. 💠امام علی علیه السلام فرمودند قلب را در مسیر موعظه قرار بدید. آیت اله بهجت(ره) در اثر عبادت زیاد بیمار بود و قلبش همیشه مثل یک جوان با نشاط بود. تا وقتی که زنده بودن، سه ماه _رجب_ شعبان و رمضان روزه بودن. 💠می خواین قلبتان با نشاط باشه، برید مجالس و حکمت بشنوید. 💠بر همه ی ما واجب و لازمه که هفته ای یک بار بریم پای موعظه بشینیم تا زنگار قلب و روحمون گرفته بشه و بهجت داشته باشیم. ✨پایان✨ 🌐 @beytol_zahra_hasaniye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️🍃◾️🍃◾️🍃◾️🍃◾️🍃 کوچیک بودم که مادرم حِرز تو گردنم میکرد وقتی محرم میومد لباس سیاه تنم میکرد بزرگترایِ من منو به مجلسِ تو برده اند هوامو داشته باش آقا من و به تو سپرده‌اند ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ از تو دارم چشمایِ تَرم‌و من میزارم اسمِ پسرم‌و ☑️ @beytol_zahra_hasaniye
زاده‌ی فدایی 💚 عبدالله، آخرین سرباز اباعبدالله # عبدالله_بن_حسن بن علی بن ابی‌طالب(ع) کودک 11 ساله امام مجتبی(علیه السلام) است. مادر عبدالله دختر «شلیل بن عبدالله بجلّی» بوده است.(1) شیخ مفید چنین نقل می کند: پس از آن که «مالک بن نسر کندی» با شمشیرش به سرمبارک امام حسین(علیه السلام) زد، امام پارچه ای درخواست فرمود و با آن سر مبارکش را محکم بست و عمامه ای بر کلاه خود بست. شمر و دیگران هم به جایگاه خود بازگشتند. زمانی گذشت تا امام بار دیگر به میدان بازگشت و آنها هم بازگشتند و آن حضرت را محاصره کردند. عبدالله پسر امام مجتبی(علیه السلام) هنوز به حد بلوغ نرسیده بود و درخیمه‌گاه با زنان به سر می‌برد. هنگامی که متوجه حمله دشمن به جانب امام شد، ازخیمه‌گاه بیرون دوید. او سراسیمه و شتابان رو به جانب امام حسین(علیه السلام) رفت و در کنار عمویش ایستاد. حضرت زینب (علیهاالسلام) او را دنبال کرد و به او رسیده، تلاش کرد که آن کودک را نگه دارد. امام حسین(علیه السلام) به خواهرش فرمود: «احبسیه یا اخیه؛ ای خواهرم! او را نگهدارید.» آن کودک از این که بازداشته شود، سخت امتناع می ورزید. او به عمه اش گفت: «والله لا افارق عمّی(2)؛ سوگند به خدا، از عمویم جدا نمی‌شوم. 🔻نحوه شهادت عبدالله بن الحسن(علیه السلام ناگاه «ابجر بن کعب» شمشیر خود را به سوی امام پایین آورد. عبدالله فریاد زد: ای پسر زن ناپاک! وای بر تو! آیا می خواهی عمویم را بکشی؟» بَجر قصد ضربه زدن به امام را داشت. ناگاه عبدالله دستش را پیش آورد تا ضربه را از امام دور سازد. ولی دست مبارکش تا پوست قطع شد و دست آویزان گشت. کودک فریادش بلند شد: «یا اَمَتاه؛ ای مادرم!» امام حسین علیه السلام او را در بر گرفت و به سینه چسبایند و فرمود: «ای فرزند برادرم! بر آنچه به تو رسیده صبر کن و آن را به حساب خیر بگذار؛ چرا که خداوند تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد.» (3) امام دست خود را به آسمان بلند کرد و عرضه داشت: «پروردگارا! قطرات باران را ازاینها دریغ بدار و برکات زمینت را از اینها باز دار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام مرگ آنها را مهلت داده و بهره‌مند می‌سازی، بین آنها تفرقه بینداز و هر کدام رابه راهی جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از اینها راضی مدار؛ چرا که اینها ما را دعوت کردند تا که یاری‌مان کنند، سپس بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند.» (4) در این هنگام، حرمله تیری به سوی آن کودک انداخت و او را در آغوش عموی خویش به شهادت رساند. (5) (6) در زیارت ناحیه مقدسه آمده: «السلام علی عبدالله بن الحسن بن علی الزکی» و سپس بر قاتل او به نام «حرملة بن کاهل الاسدی» نفرین شده است.(7) ______ منابع: 1- ابصار العین، ص 73 2- الارشاد، ج 2، ص 110 3- همان 4- همان، ص 111 5- لهوف سید بن طاووس، ص 146 6- مقاتل الطالبیین، ص 89 7- اقبال الاعمال، ج 3، ص 75 ☑️ @beytol_zahra_hasaniye
این روزها لابه لای دفتر شعرها بوی تو به مشام می‌رسد هرجا که حرف و به میان آمد، ناگهان میان دلم نام تو نقش می‌بست و ناگریز گریزی می‌زد به قصه و خدا کند که کسی مادرش زمین نخورد... بگذریم... شیر میدان تحویل برادر دادی عجیب عطر یاد تو را در میدان رزم پراکندند و جنگ جمل دیگری را نشان دادند. بگذار ساده بگویم به قول آقای شاعر : ز من بپرس که سلطان کربلا (ع) است. ☑️ @beytol_zahra_hasaniye
هیأت حَسَنیه بیت الزهرا سلام الله علیها
🌱تو مهربانیَت از دستگیریَت پیداست 🌱بگیر دست مرا هم تو رو خدا آقا #شب_بخیر_غریب_مدینه 🌛⭐️ شب رو با
💔برای اسم حق نوشته غربت را💔 🌛⭐️ شب رو با حضرت سلام‌الله علیها به پایان میرسانیم. ✨ اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّیقَةِ فاطِمَةَ الزَّکِیَّةِ حَبیبَةِ حَبیبِکَ وَنَبِیِّکَ وَاُمِّ اَحِبّآئِکَ وَاَصْفِیآئِکَ الَّتِى انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلى نِسآءِ الْعالَمینَ ✨ اللّهُمَّ کُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها وَکُنِ الثّائِرَ اَللّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها ✨ اللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدى وَحَلیلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَالْکَریمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاَْعْلى فَصَلِّ عَلَیْها وَعَلى اُمِّها صَلوةً تُکْرِمُ بِها وَجْهَ اَبیها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّ بِها اَعْیُنَ ذُرِّیَّتِها وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ. 🌷ثواب صلوات خاصه امشب هدیه به علیه السلام 💠 التمـــــاس دعـــــا💠 🌐@beytol_zahra_hasaniye
🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱 دوشنبه‌های عشق دیگری دارد به گردِن دل، حق دلبری دارد اُبهّت نبوی از وقار او پیداست نگاه باغضبش جنس حیدری دارد...!🍃 🌐 @beytol_zahra_hasaniye
هیأت حَسَنیه بیت الزهرا سلام الله علیها
#از‌هیات‌تاشهادت 🌷بزرگی می‌گفت:اگر شهادت میخوای نوعِ خدمتت در هیات رو تغییر بده...پرسیدم چطور؟ جواب
🌷 از شهید و رفیقاش دیگه نگم که چه طوفانی کردند که همتون از بَرید... 🌷ولی بزار از شهید بگم😭 که خادم هیات بود و اونم چه !!!😭 😍😭 خادمی که به لباسِ خادمی‌اش بوسه زده👌👌 یه خانمی رو فرش حیاط نشسته بود و خادما اومدن فرش ها رو جمع کنن... سریع رسید کنار فرش و گفت شما برید بقیه رو جمع کنید هر وقت این خانمِ پیر بلند شد خودم فرشُ جمع میکنم💔 🌷 بگم از ؟؟؟ همون محسنی که شبای محرم از درب پشتیِ مسجد می رفت داخل آشپزخونه و ظرفا رو میشُست و یواشکی از همون دَر می‌رفت خونه💔 🌷بگم از شهید ؟؟؟ امیدِ هیات بود و از کار برق و سینه زنی تا جارو زدن کم نمیزاشت👌 🌷 بگم از شهید ؟؟ همون اسماعیلی که جون میداد برا هیات و روضه‌هایِ حضرتِ زهرا سلام الله علیها 🌷 از شهید چیزی میدونی؟ همون که میوندارِ هیات بود و خیلی خاکی بود!!! 🌷 داشت یادم میرفت😔 شهید خواهرش میگفت: تو بچگی‌هاش به دو طرف اتاق چادر میزد و بِهم حُکم میکرد بشین من روضه بخونم تو گریه کن😭 و هیات خونگی به پا کنیم، اهلِ بود ، خوندی آخرش چجوری عزیز شد ؟؟ 🌾 🌷 رفتم سراغ شهید ... همونی که در حالِ خادمی کردن هیچکسی ندید حتی یکبار با کفش تو حرم سلام الله علیها راه بره💔 😓فقط همین و بگم که شهدا رسیدند😭 🌷 شهدا ببخشند اگر از قلمِ ناچیزم اسمشون اُفتاد🌷 ❤️تا بالاخره رسیدم به دیدم واویلاست!!!!!! از شستن سرویسِ بهداشتی گرفته تا... هم زدن دیگِ غذا تا... جُفت کردن کفش گریه‌کنا تا... اِهدایِ خونه‌اش به سلام الله علیها و.... 🤔تازه فهمیدم اون بزرگ چی میگفت: تو هیات خادم باش ، ولی مثلِ !!!! شهدا نوکر بودند... شهدا خادم بودند... شهدا و پایِ کارِ اهلبیت علیهم السلام گذاشتند... شهدا که گرفتند نشون داد متفاوت بودند... ‼️راستی!!! کتاب رو خوندی⁉️ اگر نخوندی قبلِ مُحرَّم حتما بخون👌 در آخر...خدایا چهره ای دارم سیاه از گناه ،،،عِطر تنم بویِ تُند و بدِ گناه،،،دست‌هایی خالی... خادمی‌هایی پر از ادعا...ولی دلی دارم پر از عشقِ امام علیه السلام و چشمی دارم اشکبار امام علیه السلام و قلبی دارم مملو از و همین مطلب امیدوارم می کند به آخرین مُزد و مُهر رضایتِ تو یعنی👈 خدایا ما را تا همیشه در تا همراه باش 🖊
🔹الحمدالله جمعی از خادمینِ هیأت ، در تاریخ ۱۴۰۰/۷/۱۰ توفیق حضور در منزل ۷۰ درصد، آقای زاده ،(همسر شهید زهرا دقیقی) در بیت شهید داشتند. ✨نکات بسیار موثر و زیبایی از آقای حسن زاده نقل شد که تامل برانگیز بود و به چند مطلب میپردازیم🔻 🔹در پاسخ به تعریفِ خاطرات جبهه ، فرموند :جبهه خاطره ندارد و تماما واقعیت است. 🔹فرمودند: نسل جدید باید از همه‌ی ابعاد جبهه و دفاع مقدس عبرت و درس بگیرد . 🔹در مورد همسرشان گفتند: شهید دقیقی در همسرداری و تربیت فرزند بسیار صبور و آرام بودند و زمانی که خسته از سرکار می آمدم و بخاطر شرایط جسمانی توانی دیگر نداشتم و فرزندانم به آغوشم می آمدند آن‌ها را با آرامش مدیریت میکرد تا بنده اذیت نباشم. هر همسری توقع از شوهر دارد که در منزل از صبح تا شب تنهاست ، ولی ایشان همیشه مراقب حال و احوال من بودند. 🔹یکبار برای سفر کاری بخاطر مسولیتی که داشتم ایشان را مایل بودم با خودم همراه کنم که بخاطر علمی که داشتند(طلبه بودند) همکاری کنند ولی ایشان قبول نکردند با ماشین اداره همراهم باشند و گفتند : با ماشین بیت المال نمیایم. 🔹نکته‌ی جانسوز آنجایی بود که بخاطر بی‌تابی‌های فرزندان شهید از خانه‌ی خود شهید به جایی دیگر منتقل شدند و تا چند سال که گذشت دوباره به بیتِ شهید برگشتند😔 ۱۴۰۰/۷/۱۰ ساعت۱۹:۳۰ ☑️ @beytol_zahra_hasaniye
حسینی.همش میپرسم از مجتبی.mp3
9.44M
روضه‌ی مقتلِ آقا، روضه‌ی مادر است😭 خونَت حلال خشم می‌شود برو خونم به جوش آمده ،خونسرد لعنتی😭 دیوارهای سنگیِ آن کوچه شاهدند با مادرم چه کرد کمربند لعنتی😭 😭 ☑️ @beytol_zahra_hasaniye
🔹پارسای بی ادعا 🔹اسطوره بی نظیر 🔹بزرگمرد انقلابی 🔹 ایرانی ترین ایرانی 🔹شیرمرد رویایی یادت گرامی و روحت شاد به بهانه سالروز شهادت شهید طهرانی‌مقدم پدر موشکی ایران... شادی روحش 🌷 @beytol_zahra_hasaniye
هیأت حَسَنیه بیت الزهرا سلام الله علیها
▪️ذکر توسل توسط ذاکرین اهل بیت: کربلایی حمیدرضا طاهری و سید مجتبی حسینی (از اصفهان) ۱۴۰۱/۶/۱۲ #شه
🍎 شعر شهداییقرائت شده توسط ذاکر اهل بیت علیهم‌السلام، کربلایی حمیدرضا طاهری؛ در مراسم شهادت آقا امام حسن مجتبی علیه‌السلام و یادبود شهیدان امید اکبری و مجید مرآت حقی✨ بسم الله ای همای سعادت به نام عشق مردان روزگار چشیده ز جام عشق هم آبرو ز یار هم آب حیات از او طشت جنون فتاده ز بالای بام عشق وقتی که گشته اند [بَل اَحیَا] ی روزگار یعنی به دست تک تکشان شد زمام عشق این‌گونه است عشق مدد کار زندگی است یعنی شهید مَحرم اسرار زندگی است با یا علی شدند شهیدان امیر عشق زنجیر نور بین دو دست و اسیر عشق با یاحسین گریه نمودند از ازل پا منبری روضه ی بی‌نظیر عشق از یا علی رسیده به «یا لیتنا» حسین تا کربلا رسیده ز خمِّ غدیر عشق خون شهید ضامن کرب و بلای ماست امنیت حرم ز شهیدان کربلاست سربند ما هست «یا حسین» آمادگی امر فرج هست  با حسین یک اربعین پیاده به کرب و بلا رویم همراه با تمام شهیدان تا حسین (از کی برات کرب و بلا دست مقتداست ما را به هجر و وصل بود مقتدا حسین) در این مسیر حق که شهیدان حق شدند مرآت کبریا شده و دم ز حق زدند ای تو شهید سفیر نور پهن است جانماز شبت در مسیر نور نجوای عارفانه قرآن صبحگات دارد حکایتی ز نوا و صفیر نور آری مجاهدان خدا همسفر شدند در امتداد راه خوش و دلپذیر نور دین شدند ، یلی ، محشری شدند امّید بسته بر یم حق اکبری شدند می‌آید عطر ناب هنوز از کوچه‌های بیست و چهار متری هنوز پر می‌شود تمام محل از تبسمش دلتنگ خنده هاش پدر مادری هنوز در گوش هیأت است هیاهوی گریه ات شب های جمعه بزم خوش نوکری هنوز  این‌گونه است حال و هوای تو روضه‌ای است هر خط به خط خاطره های تو روضه‌ای است معراج گفت و گوی حمیدت که یاد هست آن  گریه ی برادری اش را بکار بست  گریه بلند بلند می‌نمود و لیک آرام پیش پیکر تو داشت می‌نشست روضه برادرانه شده علقمه حسین پشتش ز داغ پشت و پناهش چه می‌شکست فریاد زد ، گریست بُکائاً فَعالیا بعد از تو تکیه گاه حرم وای خیمه‌ها امّید جان علی شما پنج ساله شد در داغ با رقیه کمی هم پیاله شد گاهی دلش بهانه‌ی باباش دارد و دلهای ما ز داغ خرابه به ناله شد بابا شهید شد نخورد مادرت زمین گویا دوباره روضه مادر حواله شد در کوچه ‌هاست سخت جان سپرد سیلی نخورده بود کنون مادرش که خورد ☑️ @beytol_zahra_hasaniye